موضوع بحث:
«اجتهاد» چیست؟ چرا و چگونه؟
(پایان نامهٔ «الگوریتم اجتهاد»)
مسألهٔ بحث:
چگونه میتوانیم نظر خداوند را در مورد هر موضوع و مسألهای به دست آوریم؟
پیشفرضهای بحث:
الگوریتم= مراحل قدم به قدم دارای شماره و ترتیب برای حل یک مسأله
منطق فهم= ابزار معرفتی برای سنجش صدق و کذب ادراکات
دین، مجموعهای از گزارههای متنی است که یا مستقیماً از طرف خداوند ارائه شده است یا بواسطه تفسیر قولی یا فعلی پیامبر و امامان به ما رسیده است. بنابراین دین «متنمحور» است لذا باید عملیات کشف معنی و مقصود در او جاری شود؛ و همچنین دین، «مجموعه گزارهای به صورت یک دستگاه معرفتی» است لذا برای کشف معنی و منظور آن باید قواعد حاکم بر این دستگاه فکری شناخته شود و هر گزاره در این دستگاه معرفتی معنایابی گردد لذا برای کشف منظور دین در هر موضوع و مسألهای باید کلیه گزارههای احتمالا مرتبط با موضوع و مسأله مورد بررسی قرار گیرد و برآیند آنها به عنوان «نظر دین» عرضه گردد. و به همین علت که یک دستگاه معرفتی است گزارههای آن «گزارههای چندمعنایی و راهبردی» هستند بنابراین قدرت تولید و گسترش معرفتی دارند (تفریع فروع)
فرضیهٔ بحث:
- اجتهاد، به معنی عام، تلاش روشمند برای کشف نظر خداوند در کلیه موضوعات و مسائل زندگی است. (آموزههای معرفتی، قانونی و فرهنگیِ دین)
- اجتهاد دینی در اصطلاح، کوشش علمی برای اکتشاف و استخراج روشمند آموزه های دین از منابع معتبر، و فهم موجّه آنها (کشف مراد جدی دین)، و کشف عناصر و زمینههای لازم برای تحقق و عمل به آنهاست. (به گونهای که دارای حجیت و اعتبار نزد شارع باشد.)
- دستیابی به نظر خداوند در مورد هر موضوع و مسألهای (اعم از اینکه مستقیما ذکر شده باشد یا باید از قواعد و گزارههای مبنایی استخراج شوند) به طوری که موجه و معتبر باشد روشمند است لذا دارای مراحل قدم به قدم از نقطه شروع تا نقطه پایان است و در هر مرحله، شاخصهای صحت و ارزیابی و فرآیند درونی دارد.
تبیین بحث:
در کتاب ارزشمند «پارادایم اجتهادی دانش دینی» آمده است: «اجتهاد دینی اصطلاحا کوشش علمی بر اساس منابع معتبر، به واسطه ابزار و عناصر لازم برای تفهم، اکتشاف و استخراج مطلق آموزه های دین به گونه ای است که از اعتبار (حجیت یاصرفا منجزیت و معذریت) برخوردار باشد.
مراد از منابع معتبر در تعریف، منابعی است که در واقع معتبر باشد، لذا پیش از ورود به عمل اجتهادی، مجتهد نیازمند تلاش علمی برای تمییز منابع معتبر از منابع غیر معتبر است. همچنین فعالیت اجتهادی، یک فعالیت تفهمی و اکتشافی است، و چون فرآورده های اجتهاد در ردهٔ معرفت های اکتسابی بشر قرار می گیرد، پس خطاپذیر است. از این رو، این تعریف، مبتنی بر نظریهٔ تخطئه است.
مراد از مفهوم «حجیت» که در این تعریف آمده است، برخوردار بودن از دلیل و مدرک و شاهد کافی برای استنتاج است، به لحاظ منطقی یا عقلانی. پس وقتی گفته میشود امری حجت است، به معنای آن است که به لحاظ اثباتی مدرکیت دارد و به اصطلاح از ارزش اثباتی برخوردار است. از این رو در مورد هر امری که با پشتوانهٔ استدلال فلسفی یا تجربی نیز به اثبات رسیده باشد، میتوان گفت که دارای «حجیت» است. اما واژهٔ «مُنجّزِیت» که در مقام عمل مطرح است، در اصطلاح به معنای تثبیت امری بر عهده شخص است. آن امر بر عهده شخص مکلف به گونه ای گذاشته شده که به حکم عقل، وی عذری برای ترک یا اهمال یا ارتکاب خلاف آن را ندارد.
مراد ازابزار و عناصر لازم برای فعالیت اجتهادی، تمام علوم، فنون و اصول موضوعه و پیش فرضهایی است که مجتهد برای عمل اجتهاد به عنوان مبادی تصوری و تصدیقی باید در اختیارداشته باشد
مبانی روش اجتهاد دینی:
منابع اجتهاد دینی، کتاب (قرآن کریم)، سنت و عقل قطعی است؛ دلایل اجتهاد دینی نیز کتاب، سنت، عقل و اجماع است. دو دلیل کتاب و سنت، برآمده از منابع اجتهاد دینی هستند، که در عرض یکدیگرند و دو دلیل عقل و اجماع، در طول آنها قراردارند و تحت شرایطی خاص، کاشف از احکام شرعی و تشریع هستند.
«روش اجتهاد دینی، پژوهش، سنجش، استدلال و اکتشاف گزاره های دینی بر مبنای دو منبع کتاب (قرآن) و سنت است، با به کارگیری چهار دلیل: کتاب، سنت، عقل و اجماع».
روش اجتهاد دینی، روشی ترکیبی است به این معنا که بر پایه روش های بسیط و با ترکیب آنها به اثبات مدعیات دینی می پردازد. روش اجتهاد دینی، روشی است که مرکب از داده های متون و منابع دین و گونه های استخراجات دلالی است که اغلب روش تحلیل عقلی را می طلبد و صورت های منطقی و گاه روش استقرای احتمالاتی یا تجربه می طلبد.
اعتبار معرفت شناختی فرآورده های اجتهاد در علوم انسانی (امکان حصول معرفت از طریق روش اجتهادی):
برخی میگویند: «روش اجتهادی دین» را نمیتوان به مثابه ابزاری برای کشف معانی و معارف غیر فقهی موجود در متون دینی به کار برد؛ مگر اینکه آثار عملی بر آنها مترتب باشد یعنی اگر ترتب آثار عملی را در نظر نگیریم، نمیتوان قواعد و مباحث اصولی مانندمباحث استظهارات و الفاظ را برای کشف معانی عبارات متون دینی در باب علوم انسانی مانند روان شناسی، کلام، اخلاق و یا علوم تربیتی به کار گرفت. استفاده از مباحث استظهارات و الفاظ، نیازمند مترتب بودن آثار علمی است. کلیت اصول، دائرمدار حجیت است و برای استخدام در فقه طراحی شده است. در واقع چون اصول لفظی، مراد متکلم را در فضای حجیت کشف می کند، نه خارج از ظرف حجیت را، از این رو در استظهار متون دینی، کشف یقینی نداریم. در امورتکوینی، بحث حجیت (عملی) معنا ندارد. بدین جهت در علوم انسانی و معرفت هایی مانندروان شناسی دینی که ناظر به واقع خارج هستند، ادلهٔ حجیت، مثل ادلهٔ حجیت ظهور نمیتوانند مفید اعتقاد باشند.
پاسخ: اشکال فوق در حقیقت این سؤال است که: آیا کل فراینداجتهادی و اصول و قواعد تدوین شده برای آن، صرفا برای اکتشاف حجیت تعبدی عملی، یعنی همان منجزیت و معذریت است، یا توان کشف و اثبات واقع را نیز دارد؟
در تعریف اجتهاد، «حجیت» صرفا به معنای معذریت و منجزیت یا جعل حکم ممائل گرفته نشد بلکه برخوردار بودن از دلیل و مدرک و شاهد کافی برای اثبات، اخذ شده است. از این رو حجت بودنِ امری، به معنای آن است که به لحاظ اثباتی مدرکیت دارد و از ارزش اثباتی برخوردار است. اما آنچه که در مقام عمل مطرح است، واژهٔ «منجزیت» است که به معنای تثبیت امری بر عهدهٔ شخص است ومراد ازآن، حکم عقل است به لزوم تربیت اثر بر امری است که به واسطهٔ علم یا ظن و در برخی موارد با احتمال اثبات شده است. آنچه ورای دو اصطلاح «حجیت» و «منجزیت» به عنوان دو مرحلهٔ واقعی در فرآیند اجتهاد وجود دارد، اول: مرحلهٔ کاشفیت یا اثبات واقع است و دوم: مرحلهٔ منجزیت و معذریت.
بنابراین جواب سؤال فوق، مثبت است؛ یعنی اصول و قواعد فهم متون و فرایند اجتهاد، برای اکتشاف واستنباط مراد کل متون دینی کارایی دارد و ما میتوانیم معرفت های ظنی حاصل از اجتهاد را به دین نسبت دهیم اما به نحو مشروط یعنی به همین میزانی که دارای ارزش معرفتی است، این حد از معرفت را به دین نسبت داد. (ظنی یا قطعی)
از این رو، در علوم انسانی و معرفت هایی که تکوینی و ناظر به واقع و خارج هستند، ادلهٔ حجیت، مثل ادلهٔ حجیت ظهور، می توانند مفید معرفت باشند لذا برای جریان فرایند اجتهاد و ادلهٔ حجیت، نیاز به اثبات اثر عملی نداریم.
آیا علوم انسانی حاصل از روش اجتهادی، اعتبار معرفت شناختی عام دارند؟ (یا به حسب استنباط هر کسی، تغییر میکنند و نسبی میشوند)
پاسخ: مبانی هر روش، یا هر پارادایمی از دو حال خارج نیست: یا قابل اثبات با گزارههای بنیادین هستند یا قابل اثبات نیست و در حد اصول موضوعهاند. تنها صحت فرض دوم، مستلزم نسبی شدن خواهد شد. بدین معنا که هر فرد یا هر مکتبی با چند اصل موضوعه، باروش خاصی می تواند علمی را تولید کند که فراورده های آن برای دیگران هیچ اعتباری نداشته و تنها برای کسانی که تعبد به آن اصول موضوعه دارند، معتبر باشد. اما پذیرش حالت اول، مستلزم هیچ گونه نسبیتی نخواهد بود. براین اساس فرآورده های حاصل از اجتهاد نیاز ندارند که به محک تجربه در آیند یعنی پذیرش یک ادعای معرفتی حاصل از منابع دینی به روش تجربی نیازی ندارد بلکه محک و ملاک صدق و کذب آن، همین روش اجتهاد دینی است و این سخن به آن معنا نیست که مثلا تجربه و روش تجربی یا روش عقلی هیچ قیمتی در پارادایم اجتهادی ندارند.» (تلخیص از کتاب پارادایم اجتهاد دینی، تألیف دکتر علیپور و حسنی)
اجتهاد و استنباط، کشف نظر دین است و از آنجایی که دین هویتی مجموعی، شبکهای، جامع، جهانی و دارای مراتب و جوانب دارد، بنابراین دستیابی به مقصود و برنامهایی که دین ارائه کرده است نیازمند نگرش سیستمی (ص ۲۳۷) به گزارههای دینی و رسیدن به مرحلهٔ “فهم خلاق” از سطوح فهم و ادراک (ص ۱۴۲) است. لذا فرآیند موجود در فهم تحلیلی، استدلالی و خلاق که منجر به مدلسازی میگردند، همان فرآیند اجتهاد و روش کشف نظر دین از منابع دینی است.
مجتهد، دینشناسی است که هویت دین، اهداف دین، اولویتهای دین، حداقلها و حداکثرهای مورد نظر دین، نگرش دین به جهان و انسان و جامعه، قوانین دین و فرهنگ دین را میشناسد، زبان دین و شیوههای مختلف بیانی آن در تبیین و توصیف نظراتش را میداند، موضوعشناس است و نیازهای موجود درجوانب مختلف زندگی را تشخیص میدهد و میتواند بر اساس گزارههای دین، مدل و برنامهٔ اجرایی مورد نظر دین در موضوعات مختلف را طراحی نماید.
بر اساس نگرش اسلام، فهمی مورد تایید دین است که مطابق شاخصههای زیر باشد:
- علم، الفاظ و عبارات نیست بلکه حقایقی است که در نفس لمس و احساس شوند.
- حقیقت علم، احساس عظمت خداوند و توجّه باتمام وجود به مبدأ هستی است.
- برای دستیابی به علم باید به مشاهده و تحلیل پرداخت و آنچه مهم است دستیابی به تحلیلهاست که در نتیجهٔ آن، لمس و احساس واقعیات در نفس ایجاد میشود.
- دست یابی به حقایق وقتی صورت میپذیرد که فرد قدرت تحلیل، استنباط و نقّادی داشته باشد و به فهم خلاق رسیده باشد.
- قدرت تشخیص و ارزیابی وقتی به دست میآیدکه فرد با مبدأ هستی ارتباط روحی برقرار کند و فقر خود و غنای او را لمس نماید.
- در تحلیل و بررسی باید به دنبال سرچشمهها و مبناها و معادلات کلّی بود.
- علم، شنیدن مطالب و به خاطر سپردن آن نیست بلکه شکافتن مطالب و تشخیص ارتباط آن با زندگی و نحوه استفاده از آن در عمل است.
- کسی تشخیص صحیح دارد که اولویتها رابشناسد.
- برای جلوگیری از خطا و اشتباه باید مطالعات تطبیقی و نقادانه انجام شود.
- زمینهٔ دستیابی به فهم و علم، نیازشناسی و مسألهمحوری است.
و به استناد روایت زیر کسی فهمِ صحیح دارد که توانایی طراحی مدل اجرایی در مسائل و موضوعات بر اساس معادلات کلی را داشته باشد:
عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَعَلَیکمُ التَّفْرِیعُ “ارائه کلیات و معادلات اصلی با ما و تطبیق آنها بر مصادیق و جریانات باشما.”
آنچه یک انسان باید بداند راه رسیدن به خدا و سعادت ابدی است. رسیدن به این هدف حاصل نمیشود مگر با تعادل و سلامت در:
- بدن، فکر، قلب (ارتباط با خود)
- خانواده، محیط کار، جامعه (ارتباط باهمنوع)
- محیط زیست (ارتباط با دنیا)
- برنامه ورود به عوالم بالا (ارتباط باماوراء)
اطلاعات لازم در هر یک از این شاخهها، سه لایه دارد:
- شناخت هستی و موقعیت موضوعات درمعماری هستی (نگرشها)
- حداقلهای ضروری و روش دستیابی به آنها (قوانین)
- حداکثرهای مطلوب و راه رسیدن به آنها (فرهنگها)
این محورها را میتوان به صورت فهرست سؤالاتی که دینشناس مجتهد باید استراتژی آنها را از دین استخراج نموده و مدل راهبردی طراحی نماید، ارائه کرد:
- چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشیم؟
- برنامه صحیح برای رسیدن به هدف زندگی چگونه است؟
- چگونه قلب و روح سالم داشته باشیم؟
- چگونه فکر و ذهن فعال و خلاق داشته باشیم؟
- چگونه بدن سالم و قوی داشته باشیم؟
- چگونه ارتباط مطلوب با دیگر انسانها داشته باشیم؟
- چگونه محیط زندگی سالم داشته باشیم؟
بنابراین برای دستیابی به فهم دین، تحلیل محتوای دین به گزارههای زیر لازم است:
گزارههای مربوط به محور ارتباط باخدا، گزارههای محور ارتباط با خود، گزارههای محور ارتباط با همنوع، گزارههای محور ارتباط با محیط.
در هر یک از این موارد باید سه لایه به دست آید: گزارههای بیانکنندهٔ نگرش خداوندی (به خدا، انسان، همنوع و محیط)، گزارههای بیانگر قانون خداوندی (حداقلهای لازم و مبناها برای برقراری رابطه باخدا، خود، همنوع و محیط)، گزارههای بیانگر فرهنگ خداوندی (حداکثرهای مطلوب و روشها برای برقراری چهار ارتباطِ فوق).
برای تحقّق عملی قانون و فرهنگِ مطلوب که برخاسته از نگرش مطلوب هستند، نیاز به برنامهریزی و مدلسازیست، برای دستیابی به برنامه و مدلِ لازم، باید سه نوع گزاره به دست آید: گزارههای بیانگر شیوهٔ برقراری ارتباط، گزارههای بیانگرشیوهٔ کنترل و مدیریت و گزارههای بیانگر شیوهٔ پیشگیری و اصلاح.
به استناد مجموعهٔ روایات زیر، مدلی که از نظر دین در موضوعات طراحی میشود، باید مدلِ آیندهنگر باشد:
- أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهٔفَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاهٔ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ.
ترجمه: “در مسائل جدیدی که پیش میآید به حدیثشناسانی که فهم کاربردی دارند مراجعه کنید؛ نظر آنها مورد تایید من است.”
- الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیهِ اللَّوَابِسُ.
ترجمه: “کسی که وضعیت زمانهٔ خودرا بشناسد، گرفتار مسائل مبهم نمیشود.”
- أعْرَفُ النَّاسِ بِالزَّمَانِ مَنْ لَمْ یتَعَجَّبْ مِنْ أحْدَاثِهِ.
ترجمه: “کسی خوب وضعیت زمانهٔخود را میشناسد که از اتفاقاتی که میافتد تعجب نکند.”
- مَنْ عَرَفَ الْأَیامَ لَمْ یغْفَلْ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ.
ترجمه: “کسی که وضعیت روزگار رادر دست داشته باشد، از پیشبینیهای لازم غافل نمیشود.”
روایت زیر را به عنوان جمعبندی بحث میتوان ارائه نمود:
لَا تَحِلُّ الْفُتْیا فِی الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ بَینَ الْخَلْقِ إِلَّا لِمَنْ کانَ أَتْبَعَ الْخَلْقِ مِنْ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ نَاحِیتِهِ وَ بَلَدِهِ بِالنَّبِی صلیاللهعلیهوآله وَ عَرَفَ مَا یصْلُحُ مِنْ فُتْیاهُ قَالَ النَّبِی صلیاللهعلیهوآله: وَ ذَلِک لَرُبَّمَا وَ لَعَلَّ وَ عَسَی لِأَنَّ الْفُتْیا عَظِیمَهٔ وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی علیهالسلام لِقَاضٍ: هَلْ تَعْرِفُ النَّاسِخَ مِنَ الْمَنْسُوخِ قَالَ لَا قَالَ فَهَلْ أَشْرَفْتَ عَلَی مُرَادِ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ فِی أَمْثَالِ الْقُرْآنِ قَالَ لَا قَالَ إِذاً هَلَکتَ وَ أَهْلَکتَ.
الْمُفْتِی یحْتَاجُ إِلَی مَعْرِفَهٔ مَعَانِی الْقُرْآنِ وَ حَقَائِقِ السُّنَنِ وَ بَوَاطِنِ الْإِشَارَاتِ وَ الْآدَابِ وَ الْإِجْمَاعِ وَ الِاخْتِلَافِ وَ الِاطِّلَاعِ عَلَی أُصُولِ مَا اجْتَمَعُوا عَلَیهِ وَ مَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ثُمَّ إِلَی حُسْنِ الِاخْتِیارِ ثُمَّ إِلَی الْعَمَلِ الصَّالِحِ ثُمَّ الحِکمَهٔ ثُمَّ التَّقْوَی ثُمَّ حِینَئِذٍ إِنْ قَدَر.
ترجمه: “اظهار نظر دربارهٔ حلال و حرام در بین مردم، جایز نیست جز برای کسی که بیشترین هماهنگی با پیامبر خدا رادر میان مردم زمانه و منطقهٔ خود داشته باشد و اتقان و درستی نظر خود را به یقین بداند (و البته پیامبر خدا فرمود: چنین کسی نادر است و احتمال رسیدن افراد به چنین موقعیتی کم است.)؛ چرا که اظهار نظر از جانب خداوند بسیار مسؤولیتآور و سنگین است. امیرالمؤمنین علیهالسلام به قاضییی فرمود: تو که بینمردم قضاوت میکنی آیا ناسخ و منسوخ را میشناسی؟ گفت: نَه! ، حضرت دوباره سؤال فرمود که: آیا منظورخداوند از جریانات و نمونههایی که در قرآن ذکر کرده است را میدانی؟ گفت: نَه! ، حضرت فرمود: در اینصورت، هم خود را بیچاره کردهایی هم دیگران را.
کسی که میخواهد از جانب خداونداظهار نظر کند، در مرحلهٔ اول، نیاز دارد به: شناخت مقصودهای خداوند در قرآن، شناخت منظورهای گفتاری و رفتاری پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، شناخت لایههای نهفتهٔ موجود در گزارههای دینی، شناخت شیوههای رفتاری، شناخت مطالبی که اندیشمندان دین، نسبت به آنها همنظر هستند و شناخت مطالبی که در آنها اختلافنظر دارند و شناخت سرچشمهها و ریشههای همنظر شدن یا اختلافنظر. و در مرحلهٔ دوم، باید فردی باشدکه قدرت تشخیص درست و غلط، خوب و بد، مهم و مهمتر، فاسد و افسد را داشته باشد و بتواند درست تصمیم بگیرد. در مرحلهٔ سوم، باید اهل عمل صالح و تجربه های درست باشد. و در مرحلهٔ چهارم، باید قدرت انطباق با معادلات و حقایق هستی را داشته باشد و در مرحلهٔ پنجم، باید اهل تقوی و احساسِ فقر و نیازِ خود در برابر خدا باشد و بعداز تمام این مراحل، باز معلوم نیست که هر کسی موفق به کشف نظر خداوندبشود.”
نموداری زیر مراحل استنباط و اجتهاد را به صورت کلی نشان میدهد: (تدوین نمودار توسط حجتالاسلام مصطفی جلالی صورت گرفته است)

جدول زیر نیز توضیحی اجمالی در رابطه با روند کلی استنباط است:
ردیف | مرحله |
توضیح |
۱. |
موضوعشناسی (عرضه موضوع بر عرف عام و عرف خاص، عرضه موضوع بر عقل و فطرت قطعی) |
موضوعی که حکم آن را میخواهیم به دست بیاوریم چیست؟ قیود و شرایط تحقق موضوع در نظر عرف عام و عرف خاص چیست؟ موضوع عرفی است یا نیاز به کارشناسی دارد؟ (از موضوعات مستنبطه است) تغییر و تبدلات موضوع چگونه است؟ مرتبطات موضوع چه مواردی هستند؟ حداقلهای قطعی متفقعلیه در حدود و ثغور موضوع کدامند؟ |
۲. |
عرضه موضوع بر قرآن |
جستجوی کلیه محمولهایی که در قرآن، بر این موضوع بار شدهاند، با احراز دلالت آیه[۱] جستجوی کلیه محمولهایی که در قرآن بر مرتبطات قطعی این موضوع بار شده است. (بررسی عوارض خارج لازم موضوع + مفهومگیری) |
۳. |
نسبتسنجی اولیه میان محمولات قرآنی |
سنجش رابطه میان محمولهایی که در قرآن برای این موضوع ذکر شده است از حیث تقید و تخصیص و نسخ و تبیین و حکومت و ورود، و رسیدن به یک نگاه منسجم میان آیات ناظر به این موضوع (بهمراه تحلیل ادبی، منطقی، تاریخی) و علاج تعارضهای ظاهری اولیه |
۴. |
عرضه موضوع بر روایات |
جستجوی کلیه محمولهایی که در روایات، بر این موضوع بار شدهاند، با احراز سند[۲] و دلالت روایت[۳]) (اعم از روایات کلامی و عقیدتی، روایات تاریخی، روایات اخلاقی و روایات فقهی شیعه و اهلسنت) جستجوی کلیه محمولهایی که در روایات بر مرتبطات قطعی این موضوع بار شده است. (بررسی عوارض خارج لازم موضوع + مفهومگیری) تفکیک میان روایات دارای لفظ دال بر حکم و روایات حاکی از فعل یا تقریر معصوم |
۵. |
نسبتسنجی اولیه میان محمولات حدیثی |
سنجش رابطه میان محمولهایی که در روایات برای این موضوع ذکر شده است از حیث تقید و تخصیص و نسخ و تبیین و حکومت و ورود، و رسیدن به یک نگاه منسجم میان روایاتِ ناظر به این موضوع (بهمراه تحلیل ادبی، منطقی، تاریخی) و علاج تعارضهای ظاهری اولیه و علاج تعارضهای مستقر با ترجیحات حجتساز |
۶. |
نسبتسنجی میان نگاه قرآنی و نگاه روایی |
سنجش رابطه تقیدی، تخصیصی، تبیینی میان قرآن و روایات، و اِعمال تقید و تخصیص و تبیین و نسخ و طردها و حکومت و ورود و علاج تعارضهای ظاهری اولیه و علاج تعارضهای مستقر با ترجیحات حجتساز |
۷. |
نسبتسنجی با اصول موضوعه و اهداف قطعی دین |
سنجش رابطه دیدگاه حاصل شده با عمومات فوقانی و مستقلات عقلیه مانند عدالتورزی، لاضرر، لاحرج، یقینمحوری، توحیدمحوری، حفظ نظام و اجتماع، حفظ دین، حفظ نفوس و نسل، گردش ثروت |
۸. |
ارزیابی و بازبینی یافتهها |
نسبتسنجی دیدگاه اولیهٔ به دست آمده با:
و تعیین تکلیف تعارضهای ظاهری |
۹. |
علاج تزاحمها |
تعیین اولویتها برای صدور حکم اجرایی نسبت به موضوع |
۱۰. |
فعال کردن اصول عملیه |
در صورت عدم دستیابی به گزارهای که ملاکهای حجیت را دارا باشد، به اصول عملیه مراجعه شود. |
نمونهای از عملکرد فقهاء در مراحل استنباط
روند تحلیل و استنباط شیخ انصاری رحمه الله علیه در کتاب مکاسب محرمه:
- تعریف فرضیه (ارائه مسأله با حکمش مانند: سب المؤمن حرام؛ السحر حرام)
- ارائه مستندات اولیه برای موجه سازی فرضیه (مانند: مستندالحرمه روایه…..؛ الاخبار مستفیضه به)
- تبیین موضوع (مانند: المرجع فی السب الی العرف و هو ماباسناده یقتضی نقصه الیه؛ المراد بالسحر….)
- تعیین شاخص تحقق موضوع (مانند: لایعتبر فی صدق السب مواجهه المسبوب و یعتبر فیه قصد الاهانه؛ المعتبر فی السحر الاضرار)
- انواع و اقسام موضوع (مانند: السحر علی اقسام)
- تبیین نهایی حکم (المهم بیان حکمه و یکفی فی حرمتها کونهامن ضروریات الدین)
- مراحل تبیین: ارائه دلیل، بیان دلالت ظاهر دلیل،[۴] تقویت این استظهار با تصریح دیگر فقهاء بر این ظهور، ارائه فهم های دیگر با قرائنش وبررسی تطبیقی آنها با فهم اول، نقد آنها با احتمال پردازی در مراد عبارت و نتیجهگیری – ارائه دلیلهای معارض، بیان دلالت دلیل، نقد دلیل و جمع بین ادله
- تعیین موارد استثناء (مانند: و یستثنی من المؤمن المظاهربالفسق؛ بقی الکلام فی جواز دفع السحر بالسحر)
نمونهای دیگر از روند عمومی استنباط: (روند تحلیل در کتاب فقه تربیتی، آیتالله اعرافی)
- طرح مسأله.
مانند: آیا تحصیل درهر رشته علمی و کسب هر معرفتی اعم از وحیانی و بشری، مطلوب ذاتی است وبه عنوان اولی رجحان دارد؟ آیا تحصیل دانش بدون انگیزه خداشناسی یا کمال و هدایت، به خودی خود و با قطع نظر از عناوین سودآوری و زیانباری آن، مستحب است؟ - نفوذ به متعلق حکم برای کشف لایه های آن.
مانند: بررسی واژه «علم» و معانی اصطلاحی موجود با توجه به گستره وسیع اصطلاحات این واژه برای تعیین مراد و مفهوم از علم. - بررسی پیشینه بحث (نقد وبررسی نظریه های موجود در این بحث)
مراحل:- بیان نظرات و دیدگاه های موجود.
- ثمره نزاع و نتیجه اختلاف این دیدگاهها.
- ذکر ادله و شواهد هر دیدگاه در آثارمتفکران.
- بررسی تفصیلی ادله هر دیدگاه.
مراحل:- دلیل عقلی:
- تقریر این دلیل.
- نقض و ابرام دلیل بیان شده.
- بیان تقریر بزرگان در این نظریه.
- ذکر اشکالات موجود در این تقریر.
- اثبات نظر مختار.
- ادلهٔ قرآنی:
- ذکر مدعی.
- دسته بندی آیات بر اساس واژگان مرتبط. (در بحث حاضر واژگانی مانند: نَظَر «انظُرُوا»، تفکّر، تعقّل، سیر در زمین که مرتبط با علم و و دانش و دانش اندوزی است).
- بررسی مدلول انفرادی آیات با توجه به متعلق این واژگان.
- بررسی مدلول جمعی و رابطه سنجی آیات.
- استدلال بر نظریه.
- نقد و بررسی استدلال و اثبات نظر مختار.
- ادلهٔ روایی:
- گروه بندی کلان روایات. مثلا؛ روایاتی که لحن انشایی و دستوری دارند و روایاتیکه بیانی اخباری و توصیفی دارند.
- دسته بندی خرد در هر گروه. مثلا گروه دوم به دو دسته، روایات بیانگر ارزش علمو علم آموزی و روایات بیانگر جایگاه و ارزش دانشمندان تقسیم می شود.
- بررسی سندی روایات هر دسته. (همراه با بیان نظرات و اقوال بزرگان در مورد رجالدر سند)
- گرد اوری روایات هم مضمون، در مجامع روایی اهل سنت.
- بررسی مدلول انفرادی روایات.
- بررسی سندی این روایات به اجمال.
- به کار گیری قواعد حدیثی مانند «قاعده ضمّ احادیث» برای دستیابی به گزاره های مشترک از میان روایات متعدد اما ضعیفالسند.
- بررسی معانی متعلق حکم «علم» در ادبیات قرآنی وروایی.
- تطبیق مدلول روایات با کاربردهای متعلق حکم «علم» در ادبیات قرآنی و روایی.
- نقض و ابرام احتمالات در این تطبیق برای انتخاب احتمال صحیح. (مشکل ترین مرحله دلالی، این قسمت است که بر پایه دقتهای اصولی قرار دارد.)
- تجمیع قراین بر احتمال مختار در هر روایت.
- جمع بندی دلالی روایات هر دسته (مدلول جمعی).
- جمع بندی دلالی همه گروه ها.
- ویژگیهای حکم.
- اثبات نظر مختار.
- دلیل عقلی:
تعبیر دیگری از روند اجتهاد:
روش اجتهاد
(قواعد، قلمرو و ترتیب استفاده ازمنابع دین برای کشف نظر خداوند)
- مسأله و موضوع شناسی
- کشف اطلاعات معتبر
- رجوع به قرآن درباره موضوع
- رجوع به سنت معصوم (قولی و فعلی که شامل تقریر نیز هست) درباره موضوع
- از طریق خبر متواتر
- اثبات صدور
- تحصیل متن معتبر
- از طریق خبر واحد (مشهور یا غیر مشهور)
- اثبات صدور
- تحصیل متن معتبر
- بررسی سندی
- بررسی قرائن دیگر ناظر به اثبات صدور
- اثبات صدور
- از طریق خبر متواتر
- رجوع به اصول عملیه حکمیه
- پردازش اطلاعات معتبر
- پردازش محمولات قرآن
- بدست آوردن معنای متن (محمولات) با فراخوان الگوریتم «روش فهم متن» = «زباندانی»
- نسبت سنجی میان محمولات قرآنی و جمع دلالی
- پردازش محمولات روایت
- بدست آوردن جهت صدور
- از طریق تاریخ
- از طریق فقه مذاهب
- بدست آوردن معنای متن (محمولات) با فراخوان الگوریتم «روش فهم متن» = «زباندانی»
- نسبت سنجی میان محمولات روائی و رفع تعارضات
- جمع دلالی (عرفی)
- ترجیح
- تخییر
- بدست آوردن جهت صدور
- نسبت سنجی میان محمولات قرآنی و روائی و جمع دلالی
- نسبت سنجی با عمومات فوقانی قانونی و اهداف دین
- مقایسه با طرق دیگر و رفع تعارضات
- اجماعات
- شهرت
- سیره متشرعه
- سیره عقلاء
- علاج تزاحمها
- پردازش محمولات قرآن
نحوه عملکرد موضوعشناسانه و مسألهشناسانه فقهی اصولی را نیز میتوان به صورت زیر بیان کرد:
(استخراج شده از عملکرد مرحوم نائینی قدسسره: در اجود التقریرات)
- نوشتن مسأله به صورت یک جمله
- تعیین مفاهیم و روابط و سور ونسبت و جهت در جمله
- بررسی تمام احتمالات در تعریف مفاهیم (با چه گونه پدیدهای روبرو هستیم؟ )
- تعیین رویکرد (از منظر چه علمی به این مفهوم نگاه میکنیم؟ )
- تعیین جایگاههای احتمالی و مناسب این مسأله در ساختار آن علم [۵]
- احتمالپردازی در انواع مصادیق محتمل برای این مفهوم (با جستجوی به کار رفتن مفهوم مورد نظر در کلیه حیطههای آن علم) [۶]
- احتمالپردازی در انواع اقسام محتمل برای مفهوم (با جستجوی به کار رفتن مفهوم مورد نظر در کلیه حیطههای آن علم) [۷]
- تعیین عامل و ملاک تحقق مصداقها–مناط صدق (چه چیزی سبب شده است که این مفهوم در این مصداق به کار برود؟ ) [۸]
- دقیقسازی مناط و عامل وفرآیند موجود در مفهوم مورد نظر، با توجه به متناقضها یا متضادها یا مترادفها ومشابه ها[۹]
- دقیقسازی مناظ و عامل و فرآیند موجود در مفهوم مورد نظر، با توجه به آثار ولوازم تحقق آن[۱۰]
- تعیین حیث مفهوم در مسأله[۱۱]
- تعیین مبادی تصوری و تصدیقی مسأله (تا محل نزاع با ما یبتنی علیه النزاع جداشود.)[۱۲]
- نسبتسنجی میان مفهوم مورد نظر با موارد مشابه یا متضادش[۱۳]
- تعیین شرایطی که این مفهوم تغییر میکند یا از بین میرود[۱۴]
- تعیین تأثیر این مفهوم در مفاهیم یا پدیدههای دیگر[۱۵]
- حدس پاسخهای احتمالی به این مسأله (تا با دیدن برخی پاسخها، احتمال معنی سؤال رد یا تاکید شود.)[۱۶]
- بازسازی نهایی صورت مسأله[۱۷]
نمودار زیر نیز روند کلی عملیات اجتهاد برای استخراج مدلهای دینی را ارائه کرده است.
(تفصیل بحث در: «اجتهاد سیستمی و تولید علم دینی»)

نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
با استفاده از الگوریتمها، میتوان روش استنباط فقهاء، مفسرین و محدثین را از ناخودآگاه به خودآگاه تبدیل کرده با مطالعه تطبیقی میان آنها و با استفاده از منطق نظریهپردازی، روش قدم به قدم اجتهاد برتر و منجر به مدل را منضبط کرده و آموزش داد.
مبانی اجتهادی هر مکتب فقهی، عبارتند از استدلال بر هر یک از مراحل الگوریتم اجتهاد و تعیین کیفیت و ابزار اجرای آن مرحله.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دینشناسی، فهم دین، روششناسی فقاهت، اجتهاد، الگوریتم اجتهاد، مبناشناسی اجتهاد
- احراز دلالت، براساس قواعد قطعی صرف، نحو و بلاغت، و براساس سیاق صورت میگیرد و کلیه قرائن قطعی عقلی و عرفی در آن دخیل هستند و در موارد شک نیز اصولی مانند اصاله الحقیقه، اصاله العموم، اصاله الاطلاق، اصاله عدمالقرینه، اصاله عدم التقدیر، اصاله عدم النقل، اصاله عدم الاشتراک، تکلیف دلالت را روشن میکنند.[↩]
- در احراز سند پس از اِعمال قواعد و تحلیلهای رجالی و حصول اطمینان به راویان، نیاز به اِعمال قواعد و تحلیلهای درایهالحدیث (قواعد مربوط به جمعبندی سند با توجه به وزن راویان و محتوای حدیث و تناسبش با راویان، میزان تکرار روایت یا محفوفبه قرائن بودن) است.[↩]
- در احراز دلالت روایت علاوه بر قواعد ادبی و سیاق و قرائن قطعی عقلی، عرفی و تاریخی، اِعمال قواعد و تحلیلهای فقهالحدیث نیز لازم است (قواعد مربوط به احراز عدم تقیهای بودن محتوا، عدم نسخ محتوا، عدم زیاده و نقیصه، عدم اضطراب متن[↩]
- استناد به ظاهر برای کشف مراد (مانند: ظاهر اخبار الساحر اراده من یخشی ضرره) [↩]
- مثلا در بحث اجتماع امر و نهی، گفته میشود: هذه المسأله ینبغی ان تدخل فی الملازمات العقلیه غیرالمستقله.[↩]
- مثلا در بحث منظور از «اطلاق»، کلیه مواردی که در علم اصول، کلمه اطلاق و مطلق به کار رفته است جستجو شود و مورد بررسی قرار گیرد. همینطور انواع دلالت مفهوم بررسی شود (دلالت مطابقی آن چیست؟ دلالت تضمنی آن چیست؟ دلالت التزامی آن چیست؟ ((مثلا در بحث منظور از «اطلاق»، کلیه مواردی که در علم اصول، کلمه اطلاق و مطلق به کار رفته است جستجو شود و مورد بررسی قرار گیرد. همینطور انواع دلالت مفهوم بررسی شود (دلالت مطابقی آن چیست؟ دلالت تضمنی آن چیست؟ دلالت التزامی آن چیست؟ ) [↩]
- مثلا در بحث اطلاق، اگر اطلاق یک مفهوم است، انواع ساختاری مفاهیم (لابشرط، بشرط لا، بشرط شیء – مفهوم سلبی یا ایجابی – مفهوم واقعی یااعتباری-…؟ ) – در این قسمت کلیه قیدهاو وصفهایی که این مفهوم گرفته است باید جستجو شود و تحلیل شود. مثلا قید مندوحه در اجتماع امر و نهی[↩]
- مثلا در بحث اطلاق، آیا عامل ادراک اطلاق، صرفا عقلی است یا لفظ باید دخیل باشد؟[↩]
- مثلا در بحث اطلاق، بحث از تقابل اطلاق و تقیید و اینکه این تقابل عدم و ملکه است یا تضاد است؟ – همینطور فرق ساختاری جستجو شود مانند فرق باب تزاحم و تعارض با باب اجتماع امرونهی[↩]
- مثلا در بحث اطلاق، بحث از اینکه اطلاق داخل موضوع له است یا خارج از آن است و با قرائن فهمیده میشود؟ [↩]
- حیث تعلیلی یا حیث تقییدی[↩]
- همین تعبیر در بحث اجتماع امر و نهی در اصول فقه آمده است.[↩]
- مثلا در بحث اطلاق، از بحث تفاوت آن و نسبت آن با بحث «عام» و تقدم عام بر مطلق بحث میشود.[↩]
- مثلا در بحث اطلاق، از اینکه چه موقع اطلاق منتفی میشود بحث میشود.[↩]
- مثلا در بحث اطلاق، استفاده از مفهوم در شرط بودن یا مانع بودن در یک حکم دیگر[↩]
- مثلا در بحث اجتماع امر و نهی، عبارت صاحب اصول فقه چنین است: اذا کانت المسأله کذلک فالمکلف عاص.[↩]
- مثلا در بحث اجتماع امرو نهی آمده است: فقد اجاد صاحب المعالم اذ عبّر فی المسأله بکلمه «توجه» بدلا عن الاجتماع فقال: هل یجوز توجه الامر و النهی الی شیء واحد.[↩]