منتشر شده در:
ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت، سال پنجم شماره ۱ (پیاپی ۴۹، فروردین ۱۳۸۹) صفحهٔ: ۶۶ و ۶۷
۱. شما در کتاب «نگرش سیستمی به دین» سیستم یا شبکه را مجموعه ای از عناصر که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و برای تحقق یک هدف تلاش می کنند، تعریف کرده اید و نوشته اید که «در هر شبکه، تغییر هر جزء بر دیگر اجزاء و کل تأثیر دارد و هیچیک از عناصر، اثری مستقل و جدا از مجموعه نمی گذارد ونمی پذیرد. صفحه ۴۷» با این تعریف، نام اثر شما مخاطب را با این موضوع روبرو می کند که دین سیستمی از عوامل است که همه ابعاد زندگی انسان را شکل می دهد. آیا شما این امر را درتمام دورانها اثبات می کنید؟ چگونه؟ و اثبات شما مبتنی بر چه پیش فرضهایی است؟
اصل «نگرش سیستمی» مبتنی بر پیشفرضهای زیر است:
- موضوع مورد نظر احتمالا دارای اجزاء مرتبط با یکدیگر است.
- این اجزاء احتمالا دارای لایههای درونی و عمیقتر نیز هستند. (تجزیه تا رسیدن به ذرات بنیادین)
- ارتباط اجزاء با یکدیگر احتمالا به صورت بُرداری و برآیندی است. (موضوع، مجموعهای از عناصر مستقل از هم نیست.)
- موضوع مورد نظر احتمالا دارای ارتباط با متغیرهای بیرون از خود میباشد.
- ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا به صورت برداری و برآیندی است. (موضوع، کارکردی مستقل از دیگر عناصر محیط ندارد.)
- ارتباط موضوع با متغیرهای بیرون از خود احتمالا دارای سطوح و مراتب فوقانی متعددی نیز میباشد. (ترکیب تا رسیدن به علتالعللهای کلان و ریشهای در ابعاد مختلف)
- موضوع مورد نظر و عناصر درونی و بیرونی، احتمالا در حال تغییر دائمی هستند.
- موضوع مورد نظر هدفی را در هستی دنبال میکند.
- موضوع، احتمالا دارای اهداف اولیه و میانی نیز هست.
- هدف نهایی و دیگر اهداف موضوع، احتمالا دارای شدت و ضعف نیز میباشند.
- صورتبندی موضوع، احتمالا از زوایای دید مختلف، تغییر میکند.
نگرش سیستمی به دین، یعنی بررسی دین در فضای کلیهٔ احتمالات فوق.
محورهای اصلیای که این بررسی در آنها صورت گرفته است عبارتند از:
- منشأ دین (ص۹۱)
- اهداف دین (ص۹۱)
- قلمرو دین (ص۱۱۳)
- لایههای دین (ص۱۱۸)
- ذاتیات دین (ص۱۲۷)
- زبان دین (ص۱۵۰)
- شاخصهای فهم دین (ص۱۶۷)
نتیجه بررسیها در محورهای فوق را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
- دینِ الهی، برنامه زندگی انسانها در جامعه بشری، به هدف اولیهٔ ایجاد تعادل در فعلوانفعالات میان مطلوبیت جسمی، فکری، روحی، محیطی و جمعی با شاخص پایداری رو به ابدیت، برای حصول هدف نهایی افزایش احساس حضور خدا با شاخص گسترش رو به بینهایت است.
- دین معادلات حرکت انسان در این دنیا برای عبور به سوی ابدیت را ارائه کرده است.
- حرکت انسان در این دنیا، حرکت در شبکهٔ هستی و به صورت برآیندی است.
- دین اسلام مدعی خاتمیت و فراگیری برای تمام انسانها تا پایان تاریخ است.
اگر دین اسلام دارای چنین هویت، هدف و ادعایی است آنگاه باید معادلات حرکت شبکهای انسان در هستی را تبیین کرده باشد؛ تبیین معادلات حرکت در شبکه هستی، تبیین در مقیاس کلان است و تبیینها در مقیاسهای کلان، تبیینهای استراتژیک و راهبردی هستند.
پس:
دین برای تحقق اهداف خود و حرکت براساس هویت خود، ضرورتا باید برنامه زندگی انسان در شبکه هستی را ارائه کرده باشد، برنامهای که کلیه جوانب زندگی او را در برمیگیرد و به صورت راهبردهای بهمپیوسته عرضه میشود، راهبردهایی که جریان متغیرها را در سیستم کلان زندگی بشر مدیریت میکنند، جریانی که در بستر رو به جلوی زمان در حال حرکت است.
کلیدِ دریافت مطلب، در تصوّر «کیفیت حرکت انسان در شبکه هستی» است.
شکل زیر نمایی از این حرکت را ارائه کرده است:

اگر واقعیت هستی چنین باشد، آنگاه بدون تعریف معادله نیرو در هر یک از بردارهای نیرویی که به اراده وارد میشود نمیتوان برآیند حرکت به سمت خدا را که هدف دین است حاصل نمود.
و اگر این مطلب، ساختارِ هستی است، امری غیروابسته به زمان و مکان و اشخاص خواهد بود پس در تمام دورآنها باید راهبردها و معادلات حرکت در تمام جوانب زندگی بشر توسط دین تعریف شود.
۲. آنچه از پیشگفتار شما برکتاب تان بر می آید، این نکته است که دلیل ارجاع داده نشدن منابع با توجه به تعدد تعاریف، پیروی شما از روش «تفکر انتقادی» است. چت مایزر در کتاب «آموزش تفکر انتقادی» می گوید: «تفکر انتقادی در تمام رشته ها عناصر اصلی استدلال منطقی را به ویژه با عناصری تلفیق می کند که آن عناصربرای حصول قضاوتهای درست با امر استنباط یا بهره گیری از استدلال استقرایی سروکار دارند.ص۱۲» برای مخاطب و خواننده اثر شما ملاک تشخیص درست بودن این قضاوتها از کجا و چگونه حاصل می شود؟
در صفحهٔ ۱۲ کتاب چنین آمده است:
«آنچه در این کتاب از تعاریف و یا دیدگاهها و نظرات ارائه شده و ارجاع به منبعی داده نشده است، یافتههایی است که پس از مطالعه و بررسی منابع قابل دسترسی مربوط به موضوع، با استفاده از روش تفکر انتقادی به دست آمده است و مؤلف امیدوار است با دقت و عنایت صاحبنظران اصلاح و تکمیل گردد.»
ظاهر عبارت و مقصود مؤلف، هر دو، بیانگر این مطلب است که اگر تعریف یا دیدگاه و نظری در کتاب آمد ولی منبعی برای آن ذکر نشد، گمان برده نشود که مؤلف، مطلبی را استفاده کرده ولی نگفته است از کجا نقل کرده است! بلکه مخاطب مطمئن باشد که اگر مطلبی متعلق به دیگران در کتاب آمده است حتما ارجاع داده شده و اگر مطالب نسبتاً زیادی را در کتاب مییابد که ارجاعی ندارند از باب استفاده بدون اسم و رسم از اطلاعات دیگران نیست بلکه تجربه تولیدی مؤلف است که استدلال یا استنادهای مربوط به خود را نیز در سیاق متن به همراه دارد.
اشاره به موضوع «تفکر انتقادی» به جهت تعیین بخشی از روش دستیازیدن به تولید مفاهیم و دیدگاههاست؛ بالخصوص در مواردی که اطلاعاتِ تولید شده از قبل، راه را همواره کرده باشند؛ یعنی اگر در کنار تعاریف و نظریاتی که توسط اهل فن ارائه شده است، مؤلف جسارت کرده و به جای انتخاب یکی از تعریفها و نظرها، دیدگاه دیگری را مطرح کرده، این دیدگاه، پس از بررسی و نقد دیدگاههای ذکر شده و اقدام به اصلاح نقاطی که به خیال مؤلف نیاز به تغییر یا تکوین داشته، ارائه شده است.
اما «ملاک تشخیص درستیِ تعریف یا دیدگاه پیشنهاد شده»، به کار بردن آزمونهایی است که در احراز صحت تعریف یا صحت صورتبندی مسأله یا صحت توصیف یا تبیین، در روششناسی وجود دارد؛ مؤلف سعی کرده است در قسمت مبانی ضمن پرهیز از «مسألهپنداریِ مبانی»[۱]، مطلب را به گونهای گسترش دهد که خواننده حداقل بتواند با مقایسه میان دیدگاهها، اطلاعات لازم برای قضاوت اولیه در مورد دیدگاه پیشنهادی را داشته باشد، و در قسمت بررسیِ اصل مسأله نیز استدلال مربوطه به تفصیل ذکر شود تا با ارزیابی استدلال، فرضیه بحث قضاوتپذیر شود.
۳. با توجه به تأکید شما در استفاده از «روش تفکر انتقادی» به نکته ای دیگر نزد چت مایزر در همان کتاب اشاره می کنم که وی علاوه بر اهمیت عناصر شناختی در تفکر انتقادی به اهمیت عناصر عاطفی مثل ۱) گرایشهای مربوط به طرح پرسشها ۲) وقفه موقتی در قضاوتهای شخصی ۳) برخورداری از اسرار و پیچیدگیها نیز تأکید می کند. اما شما تا چه اندازه در نگارش، تألیف و پژوهش این اثر توانسته اید به طور موقتی در قضاوتها و آرمانهای شخصی تان وقفه بیندازید وسپس به اصل موضوع بپردازید تا از این نظرگاه نقد افراد مختلف را بر موضوع از تمام زوایا ببینید؟ چگونه این مهم برایتان حاصل شد؟
در یک تحقیقِ ضابطهمند، ذکر «انگیزه توجه به مسأله تحقیق»، «پیشینهٔ تحقیق»، «فرضیات رقیب» و «منابع و ارجاعات»، ضامن تکبُعدی نبودن نظرگاه محقق و بیانگر میزان گستردگی افق دید اوست.
مؤلف سعی کرده است موارد فوق را به صراحت و با قدری تفصیل، ارائه کند تا علاوه بر احراز ملاک روششناسانه در زمینهسازی تحقیق، خوانندگان محترم نیز جوانب مسأله را از دیدگاههای مختلف مشاهده نمایند.
۴. شما هدفتان را از نگارش این اثر «نگرشی از بیرون به دین به هدف دست یابی به شبکه کلان دین و ارائه تصویری سیستمی از دین و شفاف سازی نقش آن در عرصه تصمیم سازی و تدوین استراتژی جوانب مختلف زندگی ص۱۷» عنوان کرده اید. تا چه اندازه به این هدف نایل شدهاید؟
نیل به یک هدف، یا از طریق عبور موفق از آزمونهای احراز «صحتِ روش» و «صدق موادِ به کار رفته برای حصول نتیجه» است یا از طریق اندازهگیری میزان انطباق اثری که تحقیق، در عمل حاصل کرده است با هدفی که در آن تعریف شده است.
همانطور که در صفحه ۱۳ در شماره ۴ از توضیحات اولیه، آمده، مؤلف سعی کرده است تا ضوابط منطق صورت و ماده را در دستیابی به نتایج، مراعات کند و روابط میانگزارهای را شفاف نماید تا خواننده احساس کند مطالب به صورت حلقههای مفهومی با ارتباطی منطقی یکی پس از دیگری، به سمت نتیجه حرکت میکنند.
در بررسی میزان انطباق اثر تحقیق با هدف مورد نظر، عکسالعمل نهایی عموم مخاطبین حوزوی و دانشگاهی در کنفرانسها و جلساتی که برگزار گردید مطالبهٔ «سیستمهای دینی» بود، این مطالبه حکایت از پذیرش ضمنی سیستمی بودن دین و امکان استخراج و طراحی سیستمهای دینی و فعالسازی دین در عرصه تصمیمسازی داشت.
۵. داشتن نگاهی سیستمی به دین چه اهمیتی دارد؟
اگر دین صرفا مجموعه کنار هم گذاشته شده از تک گزارهها نباشد (جمع جبری گزارهها) بلکه دارای هویتی مجموعی و شبکهای باشد (جمع برداری میان گزارهها و برآیند آنها با معادلات حاکم بر خلقت)، و اگر نگرش سیستمی تلاش برای کشف برآیند ارتباطات موجود میان متغیرهای درونی و بیرونی یک موضوع باشد، آنگاه دستیابی به کارکرد اصلی و بهینهٔ دین، بدون نگرش سیستمی و شبکهای ممکن نخواهد شد.
۶. نگرش سیستمی به دین دربردارنده چه پیش فرضهایی است؟ از دیگر سو آیا می توان پیش فرض داشتن و تفکر انتقادی را با هم همراه کرد؟
در پاسخ سؤال اول پیشفرضهای اصلِ نگرش سیستمی و نگرش سیستمی به دین بیان شد و نتیجه گرفته شد که نگرش سیستمی به دین، یعنی بررسی دین در فضای احتمالاتی که در مورد اجزاء و روابط درونی و بیرونی موضوع از منهای بینهایت تا مثبت بینهایت قابل تصور است؛
و از آنجایی که روح تفکر انتقادی، پردازش احتمالات در بررسی موضوعات است، پیادهسازی صحیح «نگرش سیستمی» به یک موضوع، نیازمند استفاده از ابزار تفکر انتقادی است.
۷. آیا پیش از شما پژوهشگرانی با چنین رویکردی به دین اثری تخصصی در این حوزه تألیف کردهاند؟
در صفحه ۶۶ تا ۸۸ در قسمت پیشینهٔ تحقیق گزارش مفصلی از برخی آثار قابل توجه در این زمینه ارائه شده است.
۸. کتابها و مقالاتی که در این حوزه نگاشته شده اند چه شباهتها و اختلافهایی با اثر شما داشتهاند؟
در صفحه ۸۹ بحثی با همین عنوان (تفاوت این تحقیق با موارد مشابه) عرضه شده است. مرکز اصلی تفاوت در ارائه و بررسی «هویت استراتژیک و برنامهساز بودنِ گزارههای دین» است.
۹. در باب پیشینه تحقیق در این موضوع شما گفته اید نگاه عالمان دینی و دیندارانی که به نحوی با مسأله حکومت و حکومت داری مواجهه بودند «ناخودآگاه به نگرش کلان و سیستمی به دین ص۶۷» معطوف بوده است؛ استدلال شما برای گزاره چیست؟
حکومت و حکومتداری موضوعی است که با کلیه متغیرهای مرتبط با زندگی انسانها به صورت برآیندی سروکار دارد. یعنی ساختارها، قوانین، فرآیندها، عملکردها مستقل از هم نیستند و در یکدیگر تأثیر دارند و هر تصمیمی در حکومت اثری مانند «اثر پروانهای» در دیگر ابعاد و جوانب دارد و فضای نهایی جامعه را برآیند تمام موارد فوق شکل میدهد.
اگر حکومت و حکومتداری دارای چنین هویتی باشد (یعنی سازهٔ سیستمی باشد) و اندیشمندی بخواهد براساس دین ساختارها، قوانین، فرآیندها، عملکردها را تعریف کند (طراحی نرمافزاری)، آنگاه سیستمی بودن هویت سازه و سختافزاری که قرار است نرمافزار آن تعریف شود، طراح را به سوی اتخاذ نگرش سیستمی سوق خواهد داد.
۱۰. سؤال و مسأله اصلی شما در پژوهش تان این است که «دین اسلام برای مدیریت زندگی جمعی در محیط رقابت نظریات و ایده ها مدعی کارآمدی است؛ از سوی دیگر ابعاده گسترده و پیچیده زندگی مدرن که نیازها، افکار، ارتباطات و معادلهای جدید را پدید آورده است، سبب بروز ادعای کارآمدی «مدیرت علمی» و ناکارآمدی «مدیریت دینی» در این عرصه شده است. به طور اختصار بفرمایید فرضیه پژوهشی شما برای این مسأله چه بوده است؟
در صفحه ۶۶ کتاب، فرضیه تحقیق به صورت کادر شده چنین آمده است:
راهبرد فعالسازی کارآمدی دین در عرصه زندگی در محیط رقابت، نگرش سیستمی و استراتژیک به گزارههای دین است.
یعنی گزارههای دین، تک جملاتِ بیانکنندهٔ صرفا یک مطلب هستیشناسانه و تکوینی، یا یک مطلب قانونی یا یک مطلب اخلاقی فردی نیستند بلکه هر کدام از جملات در دستگاه مختصات شبکهٔ گزارهها و شبکهٔ معادلات خلقت، معنیدار میشوند و از سطوح معنایی آنها، معنای برنامهای در مقیاس راهبردی است.
۱۱. پس از گردآوری اطلاعات و داده ها و تجزیه و تحلیل آنها به چه نتایج سلبی و ایجابی در این حوزه رسیدید؟
مرکز اصلی نتایج در پاسخ سؤال فوق عرض شد.
در صفحه ۲۴۹ تا ۲۵۱ تفصیل نتایج تحقیق به صورت زیر ارائه شده است:
- دین، مجموعهیی از عناصر و گزارههای بهمپیوسته و نظاممند است.
- این عناصر و اجزاء، تابع اهداف دین هستند و هدفگرایی دین، به این عناصر شکل میدهد و ساختار ارتباطی آنها با یکدیگر را تعیین میکند.
- اتحاد مبدء پیدایش دین با مبدء پیدایش هستی، پل ارتباطی دین با واقعیتهاست و بر این اساس، برنامههای دین جلوههایی از معادلات واقعی است و برنامههای دین، مدل کردنِ واقعیتها است.
- دین، اهداف و برنامههای خود را اولویتبندی میکند.
- دین، به عناصر محیطی خود تعامل دارد.
- دین، برای شکلدهی به عناصر محیطی خود برنامه دارد و آرمآنها و هنجارها را در چهارچوب اهدافِ خود تغییر و تحول میبخشد.
- دین از تضاعف نیروبخشی برای حرکت به سمت هدف برخوردار است.
- شناخت دین از طریق تحلیل گزارههای نگرشی، راهبردی و راهکاری ممکن است.
- برنامههای دین، قابلیت خود تنظیمی دارد؛ تعادلگرا و تکاملی است.
- برنامههای دین، در فرآیندی پیوسته و مستمر و تدریجی تحقق مییابند.
- هویت و برنامههای دین را میتوان از منظرِ “محرک_ پاسخ” مطالعه کرد. دین دارای شبکهٔ عصبی منسجم و در تحت مدیریت اهداف است که نسبت به محرکها واکنش نشان میدهد.
- گزارههای دین را باید در عرصهٔ اهداف و اولویتهای آن بررسی کرد.
- سیستم دین از سه خُرده سیستمِ نگرشی، قانونی و فرهنگی تشکیل شده است.
- این خُرده سیستمها، مسؤولیت تقسیم کار و فعالیتها را در سیستم اصلی به عهده دارند.
- بخش استراتژیک هر سیستمی از سه مؤلفهٔ: تعادل حیاتی، میدآنهای نیرو و برآیندبُرداری تشکیل میشود. تعادل حیاتی، نقطه ثقلی است که مجموعهٔ سیستم خود را براساس آن متعادل میکند و محیط درونی خود را ثبات میبخشد و بین نیروهای درونی و بیرونی موازنه برقرار میکند. میدان نیرو، صافی کلیهٔ ارتباطات در راستای تحقق اهداف است که نیروهای سوقدهنده و بازدارنده را فعال میکند. برآیندبُرداری، ابزار اندازهگیری نیروها و عوامل علّی و محرکهای سیستم هستند. در این تحلیل، سطوح تعامل عوامل با یکدیگر مشخص میشود. در سیستم دین نیز این سه مؤلفه به وضوح وجود دارند:
الف- تعادل حیاتی در دین، طیف اهداف دین است که نقطه ثقلِ فازییی است که مجموعهٔ گزارههای دین را منسجم و متعادل کرده و موازنههای لازم بین محرکها و پاسخها را ایجاد مینماید.
ب- میدانهای نیرو در دین، حداقلها و حداکثرهایی است که در موضوعات مختلف توسط دین تعیین شده است. این حداقل و حداکثرها، مرزها و حدودی هستند که به عنوان صافی جهتدهنده به کلیهٔ ارتباطات میانگزارهیی در عرصهٔ دین و صافی فعالیتها در عرصهٔ دینداری عمل میکنند.
ج- برآیندبُرداری در دین، گزارههایی هستند که سطوح و لایهها و معادلاتِ کلی را بیان میکنند و رابطهٔ بین آنها را تبیین مینمایند. این گزارهها توسط علمِ “قواعدفقه” و علمِ “اصولفقه” به تفصیل تعریف و توصیف شدهاند.
۱۲. نظریه دین استراتژیک و نظریه دین اقلّی را در ارتباط با کتابتان مقایسه کنید و بگویید با تکیه بر چه مواردی می توان نظریه دین استراتژیک را به عنوان نتیجه گیری شما از اثر تلقی کرد؟
در صفحه ۳۳ کتاب به تفصیل و با ارجاعات، نظریه دین حداقلی توصیف شده است که روح آن را میتوان در یک جمله بیان کرد: «گزارههای دین، صرفا توصیههای اخلاقی فردی هستند.»
اگر چنین باشد آنگاه دین، قانونگذار، ساختارساز، فرآیندآفرین و برنامهده نخواهد بود و چون جامعه نیازمند ساختارها و فرآیندها و برنامههاست پس دین نمیتواند مدیریت جامعه را به عهده بگیرد.
نظریه دین استراتژیک را میتوان در جمله زیر خلاصه کرد:
«گزارههای دین، ظرفیت برنامهای دارند و استراتژیها را در سطوح مختلف تعریف میکنند.»
اگر چنین باشد آنگاه دین قانونگذار، ساختارساز، فرآیندآفرین، برنامهساز و راهبرد دهنده خواهد بود و میتوان براساس شبکهٔ گزارههای دین، سیستمهای زندگی جمعی بشر را به زبان قابل مقایسه با سیستمهای رقیب ارائه کرد.
همانطور که در پاسخ سؤال اول عرض شد مؤلف سعی کرده است با بحث در به موارد زیر، هویت استراتژیک دین را مستدل سازد:
- اهداف دین (ص۹۱)
- قلمرو دین (ص۱۱۳)
- لایههای دین (ص۱۱۸)
- ذاتیات دین (ص۱۲۷)
- زبان دین (ص۱۵۰)
- شاخصهای فهم دین (ص۱۶۷)
- هویت و کارکرد گزارههای استراتژیک (ص۲۴۴)
جملات کلیدی مطرح شده در این مباحث در پاسخ سؤال اول عرضه گردید.
با احترام
شیخ عبدالحمید واسطی
ربیعالثانی ۱۴۳۱
مشهد مقدس رضوی
- یکی از خطاهای رایج در تحقیقات علمی این است که محقق برای اثبات صحت و دقت تحقیق، کلیه مطالبی را که در پیشنیاز بحثِ خود لازم دارد به صورت تفصیلی مطرح کند. برای بررسی بیشتر این مسأله به کتاب «روششناسی مطالعات دینی، دکتر احد قراملکی، نشر دانشگاه علوم رضوی، ص۱۰۸» مراجعه فرمایید.[↩]