بسم الله الرحمن الرحیم

دسته‌ها
مفاهیم کلیدی

علم دینی

قرائت‌های مختلفی در توصیف علم دینی و تبیین امکان آن صورت گرفته است، مقصود ما از علم دینی «بسته‌های موضوعی فرآیندمحور از گزاره‌های وحیانی» است.

(بسته موضوعی، یعنی کلیه مفاهیم مرتبط با مسأله بحث، در آیات و روایات دیده شده باشد؛ فرآیندمحور یعنی معنای متن در مصادیق حسی محصور نشده باشد و روح معنایی استخراج گردد.)


موضوع بحث:

«علم دینی» چیست؟ چرا و چگونه؟

(اسلاید «هویت شناسی علم دینی»)

(مقالهٔ منتخب در: «معیار علم دینی – آیة الله رشاد»)

(نمونهٔ جدول تحلیل نظریهٔ علم دینی در: «تحلیل نظریهٔ حِکمی-اجتهادی حجة الاسلام خسروپناه»)

مسألهٔ بحث:

آیا می‌توان براساس گزاره‌های دین، دستگاه علمی در موضوعات تجربی تولید کرد؟ و آیا می‌توان جامعه‌سازی و تمدن‌سازی کرد؟ چگونه؟

پیش‌فرض‌ها:

  1. «پارادایم شبکه‌ای» حاکم بر بحث است. 
  2. هویت دین برنامه‌ساز و راهبردساز است. (بر اساس «نگرش سیستمی به دین»)
  3. قلمرو دین حداکثری است و کلیه ابعاد زندگی را در بر می‌گیرد. (تفصیل بحث در: «دین حداکثری»)

فرضیهٔ بحث:

  1. علم دینی = نظر ابراز شده خداوند به بشر، در مورد موضوعات و مسائل هستی، در قالب وحی.
    یا به تعبیر دیگر، علم دینی = بسته‌های موضوعی فرآیندمحور از گزاره‌های وحیانی.
  2. عقلانیت جمعی بشر برای تدبیر زندگی فردی و جمعی و جهانی، لازم است ولی کافی نیست و نیاز به علم وحیانی وجود دارد.
  3. برای استخراج و دست‌یابی به علم دینی در تمام ابعاد و مقیاس‌های لازم برای بشر، به کارگیری «اجتهاد سیستمی» لازم است.

تبیین بحث:

به نظر شما تفاوت دو گزاره‌ زیر در واقع‌نمایی و ارزش معرفتی چیست؟

محققان دپارتمان سلامت دانشگاه ییل در امریکا می‌گویند: آزمایشات ثابت کرده است که: شیر مادر بهترین غذا برای کودک است. محمدبن‌عبدالله پیامبر دین اسلام می‌گوید: به من از طرف خدا وحی شده است که: شیر مادر بهترین غذا برای کودک است.[۱]
=
علم تجربی مبتنی بر آزمایش
=
علم دینی مبتنی بر وحی (شهود واقعیت‌‌ها در هستی)

انگیزه پرداختن به بحث علوم انسانی اسلامی یا به عبارت دیگر «علم دینی»، این است که گروه بزرگی از بشریت می‌خواهند طبق نظر خدا زندگی کنند؛ عده‌ای که حجم عظیمی هم هستند گرچه ممکن است در بعضی شرایط، اکثریت نباشند، ولی در کلان عالم جوامعی هستند که می‌خواهند طبق نظر خداوند زندگی کنند. وظیفه عالمان دین کشف نظر خداوند، و کشف طریقه پیاده‌سازی آن است.

پرداختن به علم دینی (یعنی فرآیندهای زندگی طبق نظر خدا)، به سبب طرح شبهه ناکارآمدی دین در محیط رقابت برای مدیریت زندگی جمعی، ضرورت معرفتی پیدا کرده است؛ در فضای زندگی فردی شبهه‌‌ فوق فعال نیست؛ توضیح‌المسائل‌های فقهی کارویژه خود را دارند اما در مقیاس تمدنی توضیح‌المسائلی وجود ندارد؛ و یک قدم جلوتر اینکه: حتی صِرف ارائه یک توضیح‌المسائل تمدنی کفایت نمی‌کند چرا که در محیط رقابتیِ جمعی این توضیح المسائل را در کنار مانیفست‌های غربی و شرقی و سایر ادیان قرار می‌دهند و مطالبه می‌کنند که باید برتری برنامه خودتان را اثبات کنید؛ مثلاً سیستم بهداشتی اسلام را در مقابل سیستم بهداشتی سازمان بهداشت جهانی قرار می‌دهند و در مقام مقایسه می‌گویند سیستم بشری بهتر و فعال‌تر و کارآمدتر است! لذا اگر بخواهیم طبق نظر خدا زندگی کنیم و این کاراستمرار داشته باشد باید بتوانیم برنامه و الگویی که کارآمدی داشته باشد طراحی کنیم.

علت بیان قید استمرار این است که طبیعت بشر اینگونه است که هیچ وقت کالای غیر مرغوب را در درازمدت ترجیح نمی‌دهد. لذا اگر ایده خوبی مطرح شد که انسجام درونی داشت و منطقی بود و کاربرد نیز داشت ولی اثربخشیِ محصولِ رقیب فعال‌تر بود، نفوس به تدریج به سمت آن خواهند رفت؛ خصوصاً اینکه رقیب بسیار فعال است و دائماً در حال صید اذهان می‌باشد.

اگر برنامه عملیاتی مبتنی بر دین برای زندگی جمعی عرضه نشود دچار دوگانگی بحران‌ساز می‌شویم؛ یعنی گرچه می‌خواهیم طبق نظر خدا زندگی کنیم ولی عملا در سیستم‌های سکولار زندگی می‌کنیم. هنگامی که جامعه را کالبدشکافی کنیم متوجه می‌شویم که مردم از نظر فردی نسبتاً متدین هستند و از نظر اجتماعی کاملا مدرن غربی هستند. 

جوهره علم دینی و اشاره به مرکز ثقل قرائت‌های مختلف در علم دینی:

علم دینی، علمی است که قضایا و مسائل آن و محمولات گزاره‌ها، از دین گرفته شده است. یعنی در قضیهٔ «هر «الف»، «ب» است»، باید محمول که «ب» است از دین گرفته شود. اما قسمت «الف»، که موضوعات و مسائل انسانی است از نقشه موضوعات و مسائل زندگی بشر گرفته می‌شود البته به علاوه موضوعاتی که توسط دین اضافه می‌شود (یعنی نیازهایی که ما خبر نداریم و دین ما را آگاه می‌کند.) آنچه صحت اطلاق کلمه «دینی» به «علم» را ایجاد می‌کند این است که ما محمول گزاره را از دین گرفته باشیم.

در قرائت‌های مختلفی که علم را به دین نسبت دهند ملاک‌های زیر مورد توجه و تصریح قرار گرفته است:

علمی که در خدمت اهداف دین باشد علم دینی است، یا علمی که توسط متدینین تولید شود دینی است، یا علمی که دربارهٔ دین باشد دینی است، یا علمی که مورد تایید دین باشد علم دینی است، یا علم تجربی که در دستگاه فکری دین (پیش‌فرض‌های دینی) تولید شود دینی است، یا علمی که فرضیه‌های خود را از دین وام گرفته باشد دینی است؛ ولی:

لازمه صحت اطلاق و نسبت «علم» به «دین» این است که جنس آن گزاره، دینی باشد و برای این کار باید محمول آن دینی باشد.

ملاک «دینی بودن» محمول نیز این است که مدلول مطابقی یا تضمنی یا مدلول التزامی گزاره‌های وحیانی (قرآن و روایات معصومین) باشد؛ دقت در کلمهٔ «مدلول التزامی» لازم است یعنی تمام لوازم عقلانی قطعی که بر یک آموزهٔ مستقیم دینی بار می‌شوند جزو دایره دینی بودن هستند.

در مورد منبع بودن «عقل» برای صدور حکم «دینی‌بودنِ گزاره» باید گفت که اگر عقل به صورت قطعی حکمی را صادر کرد، چون گزاره‌های عقلی مورد تأیید دین هستند، علم حاصل از آن را مورد تایید دین می‌نامیم، نه اینکه جنس این گزاره دینی باشد، بلکه جنس گزاره عقلی است، ولی عقل جزو منابعی است که اگر برهانی باشد، دین آن را تأیید می‌کند. وحی محصولاتی می‌دهد که عقل دریافت می‌کند و عقل نیز می‌تواند به سطوحی از مقاصد وحی نفوذ کند. (مقصود از عقل دراینجا، تجربیات دارای شاهد صدق نیست، بلکه تجربه قطعی و عقل برهانی است). هنگامی که مجموعه‌ای از این گزاره‌های دینی را که مربوط به یک موضوع باشد کنار هم بگذاریم و یک دستگاه قضایا تشکیل دهیم، «علم» شکل می‌گیرد. 

انتظار این است اگر متخصصین متدین با طرحی روشمند و برخاسته از «علم‌دینی» مواجه شدند، به جای تبعیت از روندهای حاکم و جاری بر زندگی و استبعاد نظر دین در زندگی امروزه، به دنبال روند‌سازی برای تغییر وضعیت و تحقق راهبرد دین باشند. 

عقل بشر قدرت کشف واقعیت را دارد، اما قدرت کشف همه واقعیات را ندارد و مدعی آن هم نیست و تاریخ علم بشر نیز همان‌طور که گواه توانایی‌های او در رشد بشریت است گواه خطاها و نقص‌های مستمر او در صحنه زندگی بشر نیز هست. اصولا اختلاف الحاد و الهیات بر سر میزان توانایی عقل برای مدیریت زندگی و سعادت بشر است. عمرِ یکبار مصرف در برابر ابدیت، به چه طرح و برنامه‌ای سپرده شود تا بیشترین ضریب اطمینان و کمترین ریسک و ضریب خطا را داشته باشد؟

اگر دین برنامه حرکت انسان دراین دنیا برای تنظیم بهترین ارتباط در شبکهٔ هستی بسوی عالم توحید باشد، آنگاه باید برای تمام ارتباطات انسان در این دنیا، فرآیند و برنامه و دستورالعمل تعریف کرده باشد. 

نحوه استفاده از عقل در علم دینی به صورت زیر است:

  1. با عقل شروع کن و زیر ساختهای حداقلی قطعی برای رسیدن به ابزاری که کشف تام ایجاد کند را شناسایی کن. 
  2. ابزار کشف تام را با عقل انتخاب کن. (انتخاب دین)
  3. در فهم دین از عقل استفاده کن. 
  4. در تحقق نظر دین در عمل و اجرا، از عقل استفاده کن 

آنچه توسط عقل به تنهایی به دست می‌آید در صورت روشمند بودن، مورد تایید دین است و «حجیت‌ساز» است و «تکلیف و تنجیز و تعذیر» ایجاد می‌کند؛ اما مصداقی از علم دینی نیست بلکه مصداقی از علم بشری مورد تایید دین است.

مبانی و هویت «علم دینی» را می‌توان در فهرست زیر به نمایش گذاشت:

  1. علم و دین هر دو کاشف حقیقتند.
  2. حقیقت، معرفت یقینی و قضیه مطابق با واقع خارجی است.
  3. حقیقت دست یافتنی است.
  4. حقایق و واقعیات ثابت درخارج وجود دارد.
  5. مبدء درک همه حقایق، علم حضوری بشر است.
  6. حقایق عالم تجربی و فراتجربی است.
  7. علوم تجربی حتی در کشف حقایق تجربی بسیار خطا کرده است.
  8. روش تجربی به تنهایی کاشف حقیقت نیست، و برهان باید مکمل آن باشد.
  9. تجربه و حس در امور فراتجربی اصلا قابلیت کشف ندارد.
  10. کاشف حقایق فراتجربی، وحی، برهان و شهود است.
  11. وحی مستندی قطعی و یقینی دارد (متکی به برهان است) و خطاناپذیر است.
  12. انسان محیط بر حقایق عالم و هستی نیست ودارای خطاهای بسیار است.
  13. برای رسیدن به سعادت، باید هم‌سویی و هماهنگی با نیروهای مثبت در عالم ایجاد شود.
  14. احاطه علی الاطلاق بر عالم وحقایق آن به دست خالق و مبدا فاعلی آن است. 
  15. هستی شبکه ای است و دارای لایه های مختلف است و هر پدیده‌ای نیز دارای لایه های مختلف است.
  16. علم لازم برای ایجاد بهترین همسویی و ایجاد تضاعف نیروهای مثبت در کلان هستی، انحصار به خداوند دارد.
  17. کاشف تام حقایق، علم الهی (وحی) است.
  18. برای تنظیم زندگی دنیایی به طوری که هم‌سو با نیروهای مثبت عالم و حرکت به سوی سعادت باشد، نیاز به علم وحیانی داریم.
  19. گزاره‌های دین، دارای ظرفیت معنایی برنامه‌ای و راهبردی و ارائه «فرآیندها» (نه فقط مصادیق جزیی فردی حسی) می‌باشند.
  20. گزاره‌های دین، به صورت مجموعی و مرتبط با یکدیگر و ناظر بر یکدیگر، معنی‌دار هستند. 

نتیجه بحث در هویت علم دینی:

اگر نظر دین را راجع به موضوعی بخواهیم، باید مجموعه گزاره‌های احتمالا مرتبط با آن موضوع را در منابع دین، رصد کرده، تحلیل کنیم و نسبت آنها را با یکدیگر و با کلان دین (زیرساخت‌های عقلانی و عرفی قطعی +‌ اهداف و مقاصد دین + قواعد فوقانی دین) بسنجیم؛ سپس از متن گزاره‌ها و معنای ارائه شده در یک مصداق یا یک مفهوم، به «روح معنا» یا به تعبیر دیگر به «فرآیند» نهفته در آن مصداق یا مفهوم برسیم و براساس آن فرآیند و الزامات قطعیِ عقلانی‌اش، راهبرد و برنامه دین برای آن موضوع را استخراج کنیم. 

علم دینی، مبتنی بر «عقلانیت پایه و نقلِ حجیت‌دار» است، و اکتشافی است (نیاز به استقراء اطمینانی دارد)، و پس از دست‌یابی به منبع، براساس تحلیل مفهومی، استنتاجی است (برای کشف روح معنا و فرآیند)

از نزدیک‌ترین روش‌های تحقیق در علوم اجتماعی، به روش تولید «علم دینی»، روش تحقیق کِیفی «داده کاوی بنیادی» است.

راهبردهای زیرساختی برای تحقق علم دینی:

  1. هر پدیده‌ای در مقیاس «شبکه هستی» مورد مطالعه قرار گیرد و شبکه مسائل آن استخراج شود (همچنین عنوان خلقت به جای عنوان طبیعت قرار گیردتا ارتباط با خالق لحاظ گردد و هدف خلقت مورد نظر باشد.)
  2. با روش اجتهاد سیستمی که «اجتهاد جواهری + منطق فرآیندها در سیستم‌ها» است، آیات و روایات مرتبط با علوم بررسی و از اصول مطرح در آن، فروعات استخراج شود.
  3. از عقل و تجربه معتبر برای کشف الزامات قطعیِ موضوعات و مسائل و فروعات استفاده گردد. (پیاده کردن و عملی کردن نظر دین، چه زمینه‌ای را لازم دارد؟ چه زمان و مکان و کمیت و کیفیت و روابطی باید تعریف شود تا این مسأله عملیاتی شود؟ )

اجتهاد سیستمی:

برای دست‌یابی به علم دینی، نیاز به «اجتهاد سیستمی» است؛ اجتهاد سیستمی، تلاش روشمند معرفتی براساس فقه جواهری، برای استخراج فروع فقهی در مقیاس کلان و تمدنی است. 

از آنجایی که در مقیاس‌های کلان، اجزاء و مصادیق، حرف اصلی را نمی‌ِزنند بلکه فرآیندها و نوع رابطه بین اجزاء است که هویت‌بخشی می‌کند، و فرآیندها در قالب سیستم‌ها معنی‌دار می‌شوند؛ لذا به اجتهاد و تفریع فروع در مقیاس کلان و تمدنی، اطلاق «اجتهاد سیستمی» گردیده است. توجه به شکل زیر برای دریافت اولیه از سیستم و فرآیند ضروری است:

مثلا: «مکاسب محرمه» در مقیاس خُرد، به معنی دادوستدهای حرام است که میان دو نفر مکلّف، صورت می‌پذیرد؛ اما اگر به مقیاس کلان و سیستم‌ها و فرآیندها منتقل شویم، «مکاسب محرمه» عبارت خواهد بود از: مفاسد اقتصادی، درآمدهای نامشروع، مشاغل ممنوعه. 

یا مثلا: «بیع دم» در مقیاس خُرد به معنی دادوستد خون میان دو نفر است که اگر منفعت محلله مقصوده داشت جایز است و الا حرام است؛ اما اگر این عنوان را به مقیاس کلان ببریم عنوانِ «بازار خون» شکل خواهد گرفت و مسأله این می‌شود که آیا شکل‌گیری «بازار خون» قانونی و مشروع است یا نه؟

یا مثلا: «قناعت» در مقیاس خُرد به معنی تلاش برای صرفه‌جویی و چشم نداشتن به زیاده‌هاست؛ اما اگر این عنوان به مقیاس کلان و معنای فرآیندی برود، تبدیل به «بهینه‌سازی مصرف» می‌شود.

در اجتهاد سیستمی محورهای زیر باید کشف و موجّه‌سازی شوند:

سازه اصلی اجتهاد سیستمی که ورودی، ‌خروجی و فرآیند پردازش را مشخص کرده است نیز به شکل زیر است:

روند قدم‌به قدم اجتهاد سیستمی نیز به شکل زیر است:

 (تفصیل بحث در: «اجتهاد سیستمی»)

نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:

  1. براساس مباحث فوق، نیاز به اصلاح نگرش به علم دینی وجود دارد. (امکان استخراج علم وحیانی به معنی یک دستگاه معرفتی کاشف از واقعیت‌های مرتبط با یک موضوع)
  2. بدون دست‌یابی به «علم دینی» تولید علوم انسانی اسلامی و در نتیجه احیاء تمدن اسلامی ممکن نخواهد بود.
  3. بازسازی ابواب فقه با استفاده از نگرش سیستمی و تبدیل به ابواب فقه تمدنی ضروری است.
    (تفصیل بحث در: «ابواب فقه تمدنی»)
  4. فعال‌سازی روش «استنطاقی» از مجموعه‌های موضوعی آیات و روایات لازم است.
  5. تکمیل روش اجتهاد جواهری، با ابزار «منطق پایه و عام سیستم‌ها و فرآیندها» لازم است.
    (تفصیل بحث در: «رویکرد سیستمی»)
  6. سه کتاب «فلسفه علوم انسانی» تألیف حجت‌آلاسلام خسروپناه، «پارادایم اجتهاد دینی» تألیف حجت‌الاسلام حسنی و علی‌پور، «گامی به سوی علم دینی» حجت‌الاسلام حسین بستان، از کتاب‌هایی در فضای علم دینی هستند که منسجم‌تر و نزدیک‌تر به مدل عملیاتی، بحث و گفتگو را ارائه کرده‌اند.

مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:

علم دینی، علم وحیانی، تمدن دینی، دین‌شناسی، فهم دین، روش‌شناسی فقاهت، اجتهاد، الگوریتم اجتهاد، اجتهاد سیستمی


  1. لَیسَ لِلصَّبِی خَیرٌ مِنْ لَبَنِ أُمِّه (کتاب وسائل‌الشیعه، ج۵ ص۴۶۸) []

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.