موضوع بحث:
«فقه و اخلاق تمدنی» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسألهٔ بحث:
روش دستیابی به نظر اسلام در مورد فرآیندهای زندگی متعالی در مقیاس کلان تمدنی چگونه است؟ (هم در حیطه قانونی و هم در حیطه فرهنگی)
پیشفرضها:
- دین، توصیف کننده کلان هستی و بیانکننده روش زندگی طبق نظر خداوند، چه در مقیاس فردی و چه در مقیاس جمعی است.
- دین در تمام حوزههای فعالیت انسانها نظر داده است و راهبرد تعریف کرده است.
- تمدن = برآیند فرآیندهای سهگانه معرفتی، قانونی و فرهنگی در کلیه سطوح نیاز انسانها
فرضیهٔ بحث:
فقه تمدنی= تعیین حکم فعل مکلف در حیطههای مختلف زندگی، در مقیاس جامعهسازی
اخلاق تمدنی = تعیین فرآیندهای بهینه رفتاری در مقیاس کلان
فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعهسازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها وفرآیندها)
فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» باگزارههای دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزارههای ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین)
تبیین بحث:
فقه به عنوان یک دانش با ماهیتی تجویزی عبارت است از: علم به احکام شرعیه عملیه که از راه ادله تفصیلیه به دست آید. (الفقه هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیة العملیة المکتسبة عن ادلتها التفصیلیة بالاستدلال).
موضوع فقه افعال مکلفان است و به تعبیر دیگر «رفتارهای مکلفان». دو عنصر رفتار و مکلف نقش اساسی در دانش فقه دارد. فقه دانشی است که درصدد است حکم شرعی (تکلیفی و وضعی) رفتارهای اختیاری مکلفان را در همه گونههای رفتاری تعیین کند و بر مبنای «جامعیت شریعت»، همه رفتارهای جوارحی و جوانحی، فردی و اجتماعی در گستره فقه قرار می گیرد.
فقه موجود بیشتر فقهی فردی و در مقیاس خُرد است و به مسائل در مقیاس کلان کمتر پرداخته است و همچنین ساختار آن متناسب با تنظیم زندگی فردی است و یک برنامهنویس در مقیاس کلان کشوری (مانند برنامههای توسعه و پیشرفت پنجساله) از رساله توضیحالمسائل نمیتواند «ماده برنامهای» برای تدوین در برنامههای کشوری بیابد؛ اگر دینی بخواهد جهانی باشد و برای کل بشریت تا انتهای دنیا، برنامه زندگی متعالی بدهد (براساس پیشفرض حداکثری بودن دین) باید فرآیندهای بهینه تمدنی را تعریف کند.
اگر: تمدنسازی = ساختارسازی و نظامسازی شبکهای
و نظام = مجموعهٔ اجزاء مرتبط بایکدیگر برای ایجاد یک هدف
و جوهرهٔ نظام و سیستم= روابط بین اجزاء
آنگاه نظامسازی = تولید ارتباطات تنظیمشده برای ایجاد یک برآیند = فرآیند سازی
در حقیقت نظام سازی یعنی: تعیین ورودی سیستم و تعیین خروجی سیستم و تعیین مرحلهٔ پردازش (چه ارتباطاتی بین متغیرها صورت گیردتا منجر به برآیندشود)؛ درنتیجه: «فرآیندها اصلی ترین مؤلفه در تمدن سازی هستند» ؛ براین اساس میتوان گفت:
«فقه تمدنی» یعنی: تعیین حکم فعل مکلف برای فرآیندها در مقیاس جامعهسازی؛ و به عبارت دیگر فقه تمدنی= تعیین حکم ساختارها و فرآیندهای جامعهسازی (تعیین حکم وضعی نه فقط حکم تکلیفی، یعنی شرایط صحت و فساد ساختارها وفرآیندها)
حیطه فقه تمدنی= ارتقاء تعامل «تکلیفی فردی حقوقی» با گزارههای دین، به تعاملِ «ارشادی جمعی فرهنگی» (ورود گزارههای ارشادی و مستحبات و مکروهات در حیطه الزامِ فرهنگی و توسعه دائره مکلف فردی، به جمع مکلفین و به تمام فرآیندهای زندگی مکلفین)
دسته بندیهای مختلف ابواب فقه، باید براساس الگوی نیازها انجام گیرد یعنی هرباب فقهی = فرآیند و جریانی لازم برای زندگی؛ بنابراین ساختارفقه تمدنی = دربردارندهٔ نظام و فرآیندهای کلان و خرد ادارهٔ فرد و جامعه
فقه تمدنی = بیان کنندهٔ نظامها و فرایندهای تغذیه، مالکیت، کشاورزی (فرآیندهای تولیدی)، محیطزیست، خانواده و ازدواج، دولتسازی، سرمایهٔ اجتماعی و…
فقه تمدنی به عنوان یک «مکتب فقهی»
فقه تمدنی به عنوان یک «مکتب فقهی» در فهرست مکاتب مختلف فقهی قرار میگیرد؛
تعریف مکتب: دستگاه فکری شامل مبانی، منابع و روشها، که براساس آنها مسألهشناسی و تحلیل اطلاعات و مدلسازی صورت میپذیرد.
منشأ ایجاد مکاتب مختلف: اختلاف در مبانی، اختلاف در منابع، اختلاف در روشهاست.
در مکاتب فقهی اختلاف در مبانی: اختلاف در مبانی کلامی، اختلاف در مبانی تفسیر متن، اختلاف در مبانی حدیثشناسی است و اختلاف در منابع: اختلاف در تعدادمنابع، اختلاف در تفسیر منابع، اختلاف در شرایط اعتبار منابع است و اختلاف در روشها: اختلاف در اصل روش، اختلاف در میزان کارآمدی روش است. جدول زیر نمایشی از این معیارهاست:
ردیف |
نوع اختلاف |
زیرشاخه |
مصداق اختلاف |
۱ |
اختلاف در مبانی |
اختلاف در مبانی کلامی |
۱. قلمرو دین منحصر در امور اخروی است یا امور دنیایی را نیز در بر میگیرد. ۲. قلمرو سنت، همه رفتارهای معصوم است یا بین رفتارهای حاکمیتی و مرجعیتدینی با رفتارهای شخصی باید تمایز گذاشت. ۳. کلیه شوون معصوم، در زمان غیبت به فقیه منتقل میشود یا فقط امور حسبه و تبلیغی و قضاوت ۴. کلیه احکام دین، ابدی است یا تابع شرایط زمان و مکان است. |
اختلاف در مبانی تفسیر متن |
۱. تفسیر کتاب و سنت منحصر به معصوم است یا غیرمعصوم نیز میتواند تفسیر کند. ۲. قواعد تفسیر را باید از روایات اخذ کرد یا اینکه قواعد تفسیر تابع سیره عقلائیه است. ۳. اشتراط احاطه بر فضای صدور متن یا عدم اشتراط ۴. ملازمه عقل و شرع یا عدم ملازمه و حجیت دلالتهای التزامی ۵. دخالت فقیه در موضوعشناسی یا عدم ارتباط با او |
||
اختلاف در مبانی حدیث شناسی |
۱. اعتبار کتب روایی قدماء ۲. فقط اعتبار خبر ثقه ۳. اعتبار خبر موثوقالصدور |
||
۲ |
اختلاف در منابع |
اختلاف در تعداد منابع |
۱. انحصار به کتاب و سنت ۲. افزودن عقل به دو منبع فوق ۳. افزودن سیره عقلاء به سه منبع فوق ۴. افزودن اجماع به منابع فوق |
اختلاف در تفسیر منابع |
اختلاف در اینکه: ۱. عقل و سیره و اجماع، منبع مستقل در کنار کتاب و سنت هستند یا ابزار کشف از کتاب و سنت ۲. سیره عقلاء منبع مستقل است یا ابزار کشف از مراد شارع |
||
اختلاف در شرایط اعتبار منابع |
اختلاف در: اعتبار منابع ظنآور |
||
۳ |
اختلاف در روشها |
اختلاف در اصل روش |
۱. روش عقلی و عقلایی یا فقط روش فهم مورد تایید نقل ۲. اعتبار تمسک به دلیل واحد، یا ضرورت تجمیع بین ادله مربوطه (روش انفرادی یا انضمامی) |
اختلاف در قلمرو اعتبار روش |
براساس جدول فوق میتوان گفت که «فقه تمدنی» مکتبی است که:
- در مبانی کلامی، دین را حداکثری و پوششدهنده به کلیه سطوح نیازهای انسان میداند؛ و اصل اولیه در دستورات دین را «روندسازی» و نَه «تبعیت از روندهای جاری» میداند.
- در مبانی تفسیر متن، کلیه گزارههای دین را در حیطه استنباط قرار میدهد (نه اختصاص به احکام تکلیفیِ فقط) و کلیه گزارهها را دارای ظرفیت معنایی در مقیاس کلان نیز میداند (نه فقط معناداری در مقیاس فردی)؛ و امکان کشف این معنای فرآیندی موجود در مقیاس کلان را براساس سیره عقلائیه میپذیرد و دلالتهای التزامی گزارهها را «الزامات برنامه ای» میداند و توجه ویژه به آنها دارد؛ و «موضوعشناسی» برای تشخیص فرآیندها در مقیاس کلان را از نوع موضوعات مستنبطه میشمارد که وظیفه فقیه است.
- در روش اسنتباط نیز «اجتهاد سیستمی» را پیشنهاد میکند که مبتنی بر «تجمیع ادله» با منطق پایه سیستمهاست. (منطق پایه سیستمها = سیستمها دارای ورودی، خروجی، پردازش هستند و علل اربع و مَقولات عشر و مقوّمات سِتّه حرکت باید در این سه مرحله تعیین شوند.) سازههای اصلی اجتهاد سیستمی در تصویر زیر ارائه شده اند:


نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
برای تحقق تمدن نوین اسلامی و تدوین الگوی پیشرفت اسلامی، پیگیری فقه و اخلاق تمدنی ضروری است، لذا ساختار فقه و روش اجتهاد نیز بایستی فراخورآن مهم، تدوین گردد. مناسب ترین ساختار برای فقه، ساختاری فرآیندی برای فقه است که توانائی تولید سیستمهای تمدنی را داشته باشد واولین قدم برای این کار، تبدیل ابواب فقه به زبان سیستم و نظام است. (تفصیل بحث در: «ابواب فقه تمدنی»)
و روش موجه برای تولید گزارههای فقهی در مقیاس تمدنی، روش اجتهاد سیستمی است. (تفصیل بحث در: «اجتهاد سیستمی»)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
علم دینی، فقه تمدنی، اخلاق تمدنی، توضیح المسائل تمدنی، اجتهاد سیستمی، قانون و فرهنگ اسلام