موضوع بحث:
«هویت مدرنیته و پُست مدرنیسم»، «هویت تکنولوژی»، «هویت جهانیسازی»
مسألهٔ بحث:
تغییرات زندگی بشر در جغرافیای غرب، از قرن ۱۸ به بعد، چه بود؟ به چه دلیل اتفاق افتاد و آیا رشد و توسعه آن، سعادت نهایی بشر را فراهم میسازد و آیا برای دیگر جوامع بشری قابل توصیه است؟
فرضیهٔ بحث:
- مدرنیته = فرهنگ حاصل از تمرکز بر «عقل ابزاری» + «فردمحوری حداکثری»
- تکنولوژی = تلاش برای حداکثرسازی تسلط بر طبیعت با ابزارسازی + اعتماد به قدرت «ابزار» ، برای رفع نیازهای انسان
- جهانیسازی = تلاش برای فراگیر شدن فرهنگ لیبرال دموکراسی + گسترش حداکثری ابزارهای ارتباطی
- پُستمدرنیسم = عبور از قواعد و قوانین جهانشمول و حرکت بهسوی حقایق موازی با هم (هم در عرصه معرفت، هم در عرصه روش)
تبیین بحث:
مدرنیته از کلمة «مد» بهمعنی تمایل به ایدهآل گرفته شده است و به معنی گریز از چهارچوبهای کلیشهای که سد راه تحول افکار هستند میباشد. (از «بودلر» به نقل جهانبگلو درکتاب مدرنها)
“زندگی مدرن” زندگیای است که براساس کارکردِ”تمرکز بر عقل ابزاری” تعریف میشود (عقلی که از راه حسّ و تجربه برای تسلط بر طبیعت و انسان بههدف دستیابی به منابع رفع نیازهای: فیزیولوژیکی، امنیتی، جنسی و عاطفی، ارتباط اجتماعی بهکار میرود.).
مدرنیته = نظامی از اندیشهها و ارزشها که به پیدایش فردگرایی در جهان انجامید. (تعریف جهانبگلو)؛ مدرنیته تنها تمدنی است که به فرد به مثابه موجود مستقل و خودمختار بها میدهد.
این فرهنگ،از قرن ۱۸ میلادی بهبعد در اروپا و امریکای شمالی پدید آمده و بهسایر مناطق جهان گسترش یافته است و سبب ایجاد شتاب در پنج مورد زیر شده است:
۱.کشف قدرتهای نهفته در طبیعت، ۲.ابزارسازی، ۳.گسترش ارتباطات و تعاملات جهانی، ۴.ساختارها و نهادهای جمعی، ۵.تنوع در روشها و محصولات فکری و مادی.
بنیادهای مدرنیته پنج عنصر است: ۱. تغییر محور جهان از خدا به انسان ۲. تغییر منبع تهیه قوانین از ادیان به عقل بشری ۳. تغییر روش موجه کشف حقایق از عقل به تجربه ۴. تغییر از همزیستی با طبیعت، به تلاش برای ابزارسازی به هدف تسلط بر طبیعت ۵. تغییر ارزشها از جمعی به ارزشهای فردی
تمرکز بر عقل ابزاری لوازمی بهوجود آورد که عبارتند از: فرهنگ شهرنشینی سکولار، دموکراسی لیبرال، فردگرایی، انسانمحوری، فرهنگ تکنولوژیک، اقتصاد و تجارت آزاد جهانی، حقوق بشر لائیک، آموزش عینی و تجربی، قرار گرفتن هنر به جای معنویت
عقلانیسازی از علم به سیاست سرایت کرد و دولت به عنوان نهادی تعیین کننده و حافظ قراردادهای اجتماعی تلقی شد. مفهوم «قانون» تحول پیدا کرد و از آنچه خدا گفته است به «آنچه برای جامعه مفید است» تبدیل شد و سبب عبور از قانون ماورائی و متولیان ماورایی شد. کانت، رهایی از جزمگرایی را وارد فلسفه کرد و عصر مدرنیته وارد فلسفه شد و تکنولوژی باعث شد تا مدرنیته وارد زندگی مردم شود و مردم احساس کنند برای رفع نیازهایشان، احتیاجی به خدا و ادیان ندارند.
فرآیند «مدرنیته» و گسترش ابزارهای ارتباطی، سبب تولد مفهوم «جهانیسازی» گردید. جهانیشدن حداقل دارای چهار بُعد زیر است:
بُعد سیاسی = کثرتگرایی منجر به دموکراسی، بُعد فرهنگی = کثرتگرایی منجر به پلورالیزم، بُعد اقتصادی = کثرتگرایی منجر به لیبرالیسم و بازار آزاد سرمایه و کالا، بُعد رسانهای = کثرتگرایی منجر به شخصیسازی برنامهها (اقتباس از سخنان آقای دکتر بلخاری)
امتداد «مدرنیته» و مشکلات معرفتشناختی و روششناختی آن، سبب بروز اندیشههای «پُستمدرن» گردید؛ اندیشههایی که به طور مطلق هر گونه قطعیت را انکار میکند و به حقایق موازی با هم معتقد است و هر گونه سرشت یا ساختار یا قاعده از پیشتعیین شده و جهان شمول را طرد مینماید. این گونه اندیشه سبب حداکثرسازی «فردگرایی» شده و از عقلانیت پایه به «عاطفههای فردی» تغییر مبنا داده است.
مبانی پارادایمی «مدرنیته» که در سه پارادایم «اثباتی، تفسیری و انتقادی» خودنمایی کرده است در یک جدول و در مقایسه با مبانی پارادایمی متخذ از حکمت متعالیه بهصورت زیر قابل ارائه است:
ردیف | عناصر پارادایم | اثباتگرایی | تفسیرگرایی | انتقادی | شبکهای |
۱. | دلیل انجام تحقیق | کشف قوانین طبیعی و درنتیجه امکان پبش بینی و کنترل پدیده ها | فهم و توصیف کنش اجتماعی معنادار | محو افسانه ها و قادر ساختن مردم به ایجاد تغییرات رادیکال در جامعه | ایجاد تغییر مثبت در زندگی جمعی انسانها بواسطه کشف قوانین حاکم بر طبیعت انسان و اجتماع تاریخ |
۲. | ماهیت واقعیت اجتماعی | نظم یا الگوهای ثابت از پیش موجود که قابل کشف اند | تعریف های سیال موقعیت که محصول تعامل انسا هایند | تضاد بسط یافته و هدایت شده توسط ساختارهای بنیادین پنهان | تعریف سیال موقعیت که محصول تعامل انسانها و ساختارهای بنیادین قابل کشف هستند |
۳. | ماهیت انسان | افراد منفعت طلب و عقلانی که نیروهای بیرونی به آنها شکب می دهند | موجودات اجتماعی که معنا را ایجاد کرده پیوسته فهمی از دنیای خود دارند | مردم خلاق و انطباق پذیر دارای قابلیت ناشناخته که با فریب و استثمار به دام افتاده اند | موجود اجتماعی که پیوسته فهمی از دنیای خود دارد و قدرت تغییر آن را در زمینه ساختارهای غیر قابل تغییر دارد |
۴. | نقش شعور عامیانه | کاملا متمایز از علم و دارای اعتباری کمتر از آن | نظریه های قدرتمند روزمره که مردم عادی آنها را به کار می برند | باورهای نادرستی که قدرت و شرایط عینی را پنهان می سازند | عرف که دارای معادلات و قوانین نهفته ولی دقیق است |
۵. | چیستی نظریه | نظامی منطقی و قیاسی متشکل از تعریف ها ، آگزیوم هاو قوانین به هم پیوسته | توصیف اینکه نظام معنایی گروه چگونه ایجاد شده ،تداوم می یابد | نقدی که شرایط درست را آشکار ساخته ،راه رسیدن به جهان بهتر را به مردم نشان می دهد | نظامی منطقی و قیاسی متشکل از تعریف ها ، آگزیوم هاو قوانین به هم پیوسته چه در مورد پدیده چه در موردساختارها |
۶. | تبیین درست | ارتباط منطقی با قوانین دارد و برپایه واقعیات استوار است | در نظر افراد مورد مطالعه صحیح است یا حرف دل آنها را می زند | ابزار مورد نیاز برای تغییر جهان در اختیار مردم قرارمی دهد | ارائه ارتباط منطقی با پدیده تحت قوانین طبیعی – انسانی –اجتماعی |
۷. | مدرک و شاهد معتبر | برپایه مشاهدات دقیق و تکرار پذیر برای دیگران استوار است | در متن تعاملات اجتماعی سیال نهفته است | توسط نظریه اب مشخص می شود که از فریب ها پرده برمی دارد | برپایه برهان دارای مقدمه طبیعی یا انسانی یا اجتماعی |
۸. | جایگاه ارزش ها تمایلات | علم ،فارغ از ارزش است و ارزش ها جز در انتخاب موضوع ،جایگاهی ندارند | ارزش ها جزئی اساسی از حیات اجتماعی اند ارزش های هیچ گروهی غلط نیستند و فقط متفاوت اند | هر علمی باید از موضعی ارزشی آغاز شود برخی مواضع درست و برخی نادرست | ارزشها تابع قوانین و حقایق هستند |
(انتقال به «مبانی پارادایم شبکهای»)
تصویر زیر یکی از پردازشهای معرفتشناسانه در تحلیل مدرنیته است: (این تصور متعلق به جناب حجتالاسلام دکتر خسروپناه است)

نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
مدرنیته و پستمدرنیسم، فرآیندی است که در جهتگیریهای کلیِ: ۱.کشف قدرتهای نهفته در طبیعت، ۲.ابزارسازی، ۳.گسترش ارتباطات و تعاملات جهانی، ۴.ساختارها و نهادهای جمعی، ۵.تنوع در روشها و محصولات فکری و مادی، مفید و قابل بهرهبرداری است ولی هم از نظر انسانشناسانه و معرفتشناسانه و هم از نظر روششناسانه، معیوب است و نیاز به اصلاح و تغییر دارد. لذا تحرکات فعلی مدرنیته در پنج عامل فوقالذکر در بسیاری از موارد بهجای ارتقاء کیفیت زندگی، سبب بحران شده است.
(انتقال به مصاحبهٔ «نقد علوم انسانی مدرن»)
بر همین اساس «تکنولوژی»، به معنی تلاش برای کشف قدرتهای نهفته در طبیعت و مهار کردن آنها با ابزار برای بهرهبرداری در جهت اهداف عمومی انسانی، مورد پذیرش است و جزو «تجارب عامه بشری» محسوب میگردد؛ گرچه نحوه استفاده از آن تابع اهداف و ارزشهاست و هر گونه بهرهبرداری قابل تایید نیست.
بررسی تعابیر زیر در فرهنگ اسلام شاهدی بر مدعای فوق است: (ترجمه کاربردی قسمتی از روایت اول کتاب مکاسب محرمه):
«از حضرت صادق علیهالسلام راجع به آنچه نیازمندیهای زندگی بشر را تامین میکند سوال شد؛حضرت فرمودند:
در سیستمهای کلان زندگی، زیرشاخة سیستمهای اجتماعی، زیرشاخة سیستم کسبوکار (شغل و مشاغل)،چهار زیرسیستم وجود دارد:
مشاغل اداری دفتری مدیریتی
مشاغل تجاری بازرگانی
مشاغل صنعتی حرفهای تولیدی
مشاغل خدماتی
در هرکدام از این مشاغل، فرآیندهای قانونی و غیرقانونی وجود دارند که یک انسان قانونمدارباید فرآیندهای صحیح را بشناسد و بر اساس آنها رفتار خود را تنظیم کند.
1- ملاک فرآیندهای قانونی در سیستم مشاغل «اداری دفتری سرپرستی مدیریتی» عبارتست از:
عمل براساس آییننامههای دولتِ مشروعیتدار
هر گونه تخطی از این آییننامهها و عمل براساس نظرات دیگر، جرم محسوب میشود و مجازات دارد.
فلسفه جرم بودن تخطی از این آییننامهها این است که این تخطی سبب فعال شدن جریانهای فاسد اداری، غیرفعال شدن روند امور مردم، اجحاف و ظلم به افراد، از بین رفتن شایستهسالاری، بدبینی مردم نسبت به دولت و همراه نشدن با اهداف حاکمیت میشود.
2- ملاک فرآیند قانونی در مشاغل بازرگانی تجاری عبارتست از:
کلیه فعالیتهایی که سبب پایداری جامعه میشود.
فعالیتهایی مانند آنچه مربوط به تغذیه، پوشاک، خانواده و ازدواج، ملک و زمین و دارایی وسرمایه، ابزارآلات و ….است که هر گونه فعالیت لازم در آنها مانند خریدوفروش،اجاره و هدیه، امانتدادن و استفاده و نگهداری و ….در آنها قانونی است.
ملاک فرآیندهای غیرقانونی در این محور عبارتست از: کلیه فعالیتهایی که سبب ضرر و فسادو بحران میشود.
فعالیتهایی مانند رباخواری، خریدوفروش اجساد، خون، گوشتهای حرام، پوست نجس، شراب و هر منشاءآلودگی که باید از زندگی دور شود؛ همچنین هر گونه ابزار عشرتطلبی و اجسام و وسائلی که مورد پرستش قرار گیرند و تمام مواردی که سبب تقویت دشمن میشوند یا سبب تضعیف حقطلبی میگردند.
تمام این موارد به علت زیانآور بودن در قانون ممنوع شده است.
3- ملاک فرآیندهای قانونی در مشاغل صنعتی، کارخانهای، حرفهای تولیدی عبارتست از:
کلیه فعالیتهایی که سبب تولیدمایحتاج مردم میشوند (اعم از جسمی و روحی، فردی و جمعی)
کلیه فعالیتهای آموزشی، ایجاد شغل، دلالی و واسطهگری، تولیدیِ مرتبط با تمام اقسام نیازمندیهای اجتماعی مثل: نویسندگی، حسابداری، مدیریت بازرگانی، رنگرزی، صنایع نورپردازی، معماری و مهندسی، ریسندگی و بافندگی، دوخت و پوشاک، نقاشی، عکاسی (بهشرط اینکه تصویر جانداران نباشد)، ابزارسازی، …..قانونی میباشند.
تبصره یک) در صورتی که موردی از موارد فوق برای ساخت و استفاده در موضوعات غیرقانونی بهکار گرفته شود جرم محسوب میشود و مجازات دارد.
تبصره دو) اگر فرآیندی دارای دو حالت قانونی و غیرقانونی بود و براساس انگیزه و هدف افراد میتوانست تغییر جهت دهد، فعالسازی آن به جهت استفاده قانونی بلامانع است مانند: مهارت نویسندگی که میتواند مضمون فاسد یا مطلوب داشته باشد، ماننداسلحهسازی برای دوست یا دشمن.
تبصره سه) هیچ فردی از افراد جامعه نسبت به انجام اینگونه مشاغل محدودیتی ندارد.
تبصره چهار) فعالیت برای مواردی که جز استفاده زیانآور نمیتواند داشته باشدممنوع بوده و جرم محسوب میشود مانند ساخت یا استفاده یا نگهداری آلات موسیقی،آلات قمار، آلات عیشونوش، مجسمههای مقدسنما، نوشیدنیهای زیانآور.
4- ملاک قانونیبودن فرآیند در مشاغل خدماتی:
کلیه فعالیتهایی که مربوط به خدماترسانی در نیازهای قانونی مردم است.
کلیه فعالیتهای زیر قانونی است:
استخدام نیرو، به استخدام درآمدن، اجاره دادن ابزارآلات و وسایل حملونقل،اجاره ملک و هرگونه بهرهبرداری، پیمانکاریها.
تبصره یک) در جواز خدمترسانی یا استخدام، تفاوتی میان هیچکس از مردم نیست حتی در عقیده و دین.
تبصره دو) هر گونه خدمات به مشاغل ممنوعه جرم محسوب میشود و مجازات دارد،مانند اجیرشدن برای آدمکشی، تقویت دشمن، حملونقل کالای ممنوعه، انبارداری اجناس ممنوعه.
تبصره سه) هر گونه خدمات برای دفع ضرر از افراد مجاز و قانونی است.» انتهای ترجمه روایت. (متن روایت در پاورقی آمده است.)[۱]
نکته مهم: اگر پیشفرضهای معرفتشناسانه و روششناسانه و …، تصحیح شده و اِعمال شوند قطعا نحوه تلاش برای کشف نیروهای خلقت و مهار آنها برای استفاده، تغییراتی خواهد داشت و جهت گسترش ابزارسازی ، در برخی موارد ابعادی غیر از ابعاد موجود میتواند بپذیرد.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
غربشناسی ، مدرنیته ، تکنولوژی ، پست مدرنیسم ، سنت و تجدد
- متن روایت اول کتاب مکاسب محرمه:
«روي في الوسائل و الحدائق عن الحسن بن عليّ بن شعبة في كتاب تحف العقول عن مولانا الصادق صلوات اللّه و سلامه عليه حيث سُئل علیهالسلام معايش العباد، فقال: «جميع المعايش كلّها من وجوه المعاملات فيما بينهم ممّا يكون لهم فيه المكاسب أربع جهات، و يكون فيها حلال من جهة و حرام من جهة: فأوّل هذه الجهات الأربع الولاية، ثمّ التجارة، ثمّ الصناعات، ثمّ الإجارات. و الفرض من اللّه تعالى على العباد في هذه المعاملات الدخول في جهات الحلال، و العمل بذلك، و اجتناب جهات الحرام منها.
فإحدى الجهتين من الولاية: ولاية ولاة العدل الذين أمر اللّه بولايتهم على الناس، و الجهة الأُخرى: ولاية ولاة الجور. فوجه الحلال من الولاية، ولاية الوالي العادل، و ولاية ولاته بجهة ما أمر به الوالي العادل بلا زيادة و نقيصة، فالولاية له، و العمل معه، و معونته، و تقويته، حلال محلّل. و أمّا وجه الحرام من الولاية: فولاية الوالي الجائر، و ولاية ولاته، فالعمل لهم، و الكسب لهم بجهة الولاية معهم حرام محرّم معذّب فاعل ذلك على قليل من فعله أو كثير؛ لأنّ كلّ شيءٍ من جهة المعونة له، معصية كبيرة من الكبائر. و ذلك أنّ في ولاية الوالي الجائر دروس الحقّ كلِّه، و إحياء الباطل كلِّه، و إظهار الظلم و الجور و الفساد، و إبطال الكتب، و قتل الأنبياء، و هدم المساجد، و تبديل سنّة اللّه و شرائعه، فلذلك حرم العمل معهم و معونتهم، و الكسب معهم إلّا بجهة الضرورة نظير الضرورة إلى الدم و الميتة.
و أمّا تفسير التجارات في جميع البيوع و وجوه الحلال من وجه التجارات التي يجوز للبائع أن يبيع ممّا لا يجوز له، و كذلك المشتري الذي يجوز له شراؤه ممّا لا يجوز:
فكلّ مأمور به ممّا هو غذاء للعباد و قوامهم به في أُمورهم في وجوه الصلاح الذي لا يقيمهم غيره ممّا يأكلون و يشربون و يلبسون و ينكحون و يملكون و يستعملون من جميع المنافع التي لا يقيمهم غيرها، و كلّ شيءٍ يكون لهم فيه الصلاح من جهة من الجهات، فهذا كلّه حلال بيعه و شراؤه و إمساكه و استعماله وهبته و عاريته.
و أمّا وجوه الحرام من البيع و الشراء:
فكلّ أمرٍ يكون فيه الفساد ممّا هو منهيّ عنه من جهة أكله و شربه أو كسبه أو نكاحه أو مِلكه أو إمساكه أو هبته أو عاريته أو شيءٍ يكون فيه وجه من وجوه الفساد نظير البيع بالربا أو بيع الميتة أو الدم أو لحم الخنزير أو لحوم السباع من صنوف سباع الوحش أو الطير أو جلودها أو الخمر أو شيءٍ من وجوه النجس فهذا كلّه حرام محرّم؛ لأنّ ذلك كلّه منهيٌّ عن أكله و شربه و لبسه و ملكه و إمساكه و التقلّب فيه، فجميع تقلّبه في ذلك حرام. و كذلك كلّ مبيعٍ ملهوٍّ به، و كلّ منهيٍّ عنه ممّا يتقرّب به لغير اللّه عزّ و جلّ، أو يقوى به الكفر و الشرك في جميع وجوه المعاصي، أو باب يوهن به الحقّ فهو حرام محرَّم بيعه و شراؤه و إمساكه و ملكه وهبته و عاريته و جميع التقلّب فيه، إلّا في حالٍ تدعو الضرورة فيه إلى ذلك.
و أمّا تفسير الإجارات:
فإجارة الإنسان نفسه أو ما يملك أو يلي أمره من قرابته أو دابّته أو ثوبه بوجه الحلال من جهات الإجارات أو يؤجر نفسه أو داره أو أرضه أو شيئاً يملكه فيما ينتفع به من وجوه المنافع أو العمل بنفسه و ولده و مملوكه و أجيره من غير أن يكون وكيلاً للوالي أو والياً للوالي، فلا بأس أن يكون أجيراً يؤجر نفسه أو ولده أو قرابته أو ملكه أو وكيله في إجارته، لأنّهم وكلاء الأجير من عنده، ليس هم بولاة الوالي، نظير الحمّال الذي يحمل شيئاً معلوماً بشيءٍ معلوم، فيحمل ذلك الشيء الذي يجوز له حمله بنفسه أو بملكه أو دابّته، أو يؤجر نفسه في عمل، يعمل ذلك العمل [بنفسه أو بمملوكه أو قرابته أو بأجير من قِبَله، فهذه وجوه من وجوه الإجارات] حلال لمن كان من الناس مَلِكاً أو سُوقَة أو كافراً أو مؤمناً فحلال إجارته، و حلال كسبه من هذه الوجوه.
فأمّا وجوه الحرام من وجوه الإجارة:
نظير أن يؤاجر نفسه على حمل ما يحرم أكله أو شربه، أو يؤاجر نفسه في صنعة ذلك الشيء أو حفظه، أو يؤاجر نفسه في هدم المساجد ضراراً، أو قتل النفس بغير حقٍّ ، أو عمل التصاوير و الأصنام و المزامير و البَرابِط و الخمر و الخنازير و الميتة و الدم، أو شيء من وجوه الفساد الذي كان محرّماً عليه من غير جهة الإجارة فيه. و كلّ أمرٍ منهيّ عنه من جهة من الجهات، فمحرّم على الإنسان إجارة نفسه فيه أو له أو شيء منه أو له، إلّا لمنفعة من استأجره كالذي يستأجر له الأجير ليحمل الميتة ينحّيها عن أذاه أو أذى غيره و ما أشبه ذلك إلى أن قال -: و كلّ من آجر نفسه أو ما يملك، أو يلي أمره من كافر أو مؤمن أو مَلِكٍ أو سُوقَةٍ على ما فسّرنا ممّا تجوز الإجارة فيه فحلال محلّل فعله و كسبه.
و أمّا تفسير الصناعات:
فكلُّ ما يتعلّم العباد أو يعلِّمون غيرهم من أصناف الصناعات مثل الكتابة و الحساب و النجارة و الصياغة و البناء و الحياكة و السراجة و القصارة و الخياطة و صنعة صنوف التصاوير ما لم يكن مثل الروحاني، و أنواع صنوف الآلات التي يحتاج إليها العباد، منها منافعهم، و بها قوامهم، و فيها بلغة جميع حوائجهم فحلال فعله و تعليمه و العمل به و فيه لنفسه أو لغيره.
و إن كانت تلك الصناعة و تلك الآلة قد يستعان بها على وجوه الفساد و وجوه المعاصي، و تكون معونة على الحقّ و الباطل، فلا بأس بصناعته و تعليمه نظير الكتابة التي هي على وجه من وجوه الفساد تقوية و معونة لولاة الجور. و كذلك السكّين و السيف و الرمح و القوس و غير ذلك من وجوه الآلات التي تصرف إلى وجوه الصلاح و جهات الفساد، و تكون آلة و معونة عليهما فلا بأس بتعليمه و تعلّمه و أخذ الأجر عليه و العمل به و فيه لمن كان له فيه جهات الصلاح من جميع الخلائق، و محرّم عليهم تصريفه إلى جهات الفساد و المضارّ، فليس على العالم و لا المتعلّم إثم و لا وزر؛ لما فيه من الرجحان في منافع جهات صلاحهم و قوامهم و بقائهم، و إنّما الإثم و الوزر على المتصرّف فيه في جهات الفساد و الحرام؛
و ذلك إنّما حرّم الله الصناعة التي هي حرام كلّها التي يجيء منها الفساد محضاً، نظير البَرابِط و المزامير و الشطرنج و كلّ ملهوٍّ به و الصلبان و الأصنام و ما أشبه ذلك من صناعات الأشربة الحرام .
و ما يكون منه و فيه الفساد محضاً و لا يكون منه و لا فيه شيء من وجوه الصلاح، فحرام تعليمه و تعلّمه و العمل به و أخذ الأُجرة عليه و جميع التقلّب فيه من جميع وجوه الحركات إلّا أن تكون صناعة قد تصرف إلى جهة المنافع ، و إن كان قد يتصرّف فيها و يتناول بها وجه من وجوه المعاصي؛ فلعلّة ما فيه من الصلاح حلّ تعلّمه و تعليمه و العمل به، و يحرم على من صرفه إلى غير وجه الحقّ و الصلاح. فهذا تفسير بيان وجوه اكتساب معايش العباد، و تعليمهم في وجوه اكتسابهم… الحديث».[↩]