بسم الله الرحمن الرحیم

دسته‌ها
مفاهیم کلیدی

وحدت در کثرت؛ کثرت در وحدت

وحدت= خصوصیت وجودی یکپارچگی که قابل تجزیه و تقسیم نیست.

کثرت= خصوصیت وجودی‌ای که حد و مرز، ابعاد و زوایا، اجزاء و روابط از آن انتزاع می‌شود.

وحدت در کثرت= جریان وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای کشف مبدأ تجلی واحد در کثرات مختلف.

کثرت در وحدت= ظهور و بروز وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای قرار دادن هر تجلی در موقعیت وجودی خاص به خود.


موضوع بحث: « وحدت در کثرت و کثرت در وحدت» چیست؟ چه آثار و لوازمی دارد؟ (نظریه وحدت شخصی وجود + نظریه تجلی)

مساله بحث:  رابطه وجودی میان خالق و مخلوق چگونه است؟ (رابطه وجود بی‌نهایت با وجود محدود)؛ رابطه نفْس یکپارچه انسان با افکار و احساسات و رفتارهای او چیست؟ رابطه نیروی واحد جاری در طبیعت با تنوع موجودات و پدیده‌ها چیست؟

پیش‌فرض‌ها:

وحدت = خصوصیت وجودی یکپارچگی که قابل تجزیه و تقسیم نیست.

کثرت = خصوصیت وجودی‌ای که حد و مرز، ابعاد و زوایا، اجزاء و روابط از آن انتزاع می‌شود.

فرضیه بحث:

  1. وحدت در کثرت = جریان وجود واحد درقالب کثرات و تلاش برای کشف مبدء تجلی واحد در کثرات مختلف.
  2. کثرت در وحدت = ظهور و بروز وجود واحد در قالب کثرات و تلاش برای قرار دادن هر تجلی در موقعیت وجودی خاص به خود. 
  3. رابطه خداوند (وجود بی‌نهایت) با مخلوقات (وجودهای محدود)، رابطه تجلی و ظهور است. (موجودات ظهورات و نمودهای وجود خداوند هستند.)
  4. نظریه تجلی = مخلوقات، دارای وجود استقلالی در کنار خداوند نیستند بلکه وجودشان به نحو «تجلی» است که بازتابی از وجود خداوند است و شؤون و اطوار ظهورات الهی محسوب می‌شوند
  5. نظریه وحدت وجود (در تقریر عرفان شیعی) = هستی، یک وجود یکپارچه بی‌نهایت است (وجود خداوند) و تمام موجودات ظهور و بروزهای آن می‌باشند.

تبیین بحث:

خداوند، وجود بی‌نهایت است و «وجود بی‌نهایت» از همه جهات و جوانب و اعتبارات و ابعاد و سطوح و …. (هو، فوق ما لایتناهی بما لایتناهی شِدّةً عِدّةً مُدّةً؛ صرف الوجود المتأکد الشدید الذی لا یتناهى قوته و شدته بل هو فوق ما لا یتناهى فلا یحده حد و لا یضبطه رسم وَ لا یحِیطُونَ بِهِ عِلْماً وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَی الْقَیومِ. ر.ک. شواهدالربوبیه، صدرا، ص۷)؛ وجود بی‌نهایت جایی برای وجود دیگری باقی نمی‌گذارد؛ در این صورت، وضعیت مخلوقات که بالوجدان وجود آنها را حس می‌کنیم و اینطور نیست که توهمی و تابع اراده ما باشند، چه می‌شود؟

از سوی دیگر همیشه عقل بشر به وجود «وحدت» در فضای طبیعت،‌ منتقل شده است و به دنبال تئوری‌ای می‌گردد که همه نیروهای به‌ظاهر مختلف در عالم را به یک نیروی واحد برساند. این دو مساله (بی‌نهایت بودن خداوند + لمس وحدت در کثرات طبیعت) سبب شده است عقول به مساله کشف وحدت و نحوه ربط وحدت با کثرت بپردازند. نظریات مختلفی در فلسفه با رویکردهای متنوعش و در عرفان با قرائت‌های مختلفش و در فیزیک با دیدگاه‌های متفاوتش، پردازش شده است؛ در عرفان شیعی، نظریه «وحدت وجود و کثرت بالتجلی» از عهده کلیه ابهامات در این فضا برآمده است. (برای تفصیل بحث، به کتاب مبانی و اصول عرفان نظری، حجت‌الاسلام سیدیدالله یزدان‌پناه، نشر موسسه امام خمینی قم، مراجعه فرمایید.) 

خلاصه فشرده نظریه وحدت وجود و استدلال آن: 

استدلال: (با استفاده از حد وسط ارائه شده در روایت: افتراق الحاد و المحدود. توحید صدوق ص ۵۶)

مقدمه اول: وجودمحدود، محدود‌کننده می‌خواهد + محدود‌کنندهٔ نهایی نباید خود محدود باشد پس محدود‌کننده نهایی، نامحدود است. 

مقدمه دوم: وجود نامحدود، هیچ مرتبه و موقعیتی برایوجود دیگری باقی نمی‌گذارد و الا اگر چیز دیگری موجود باشد به همان‌ اندازه وجودنامحدود را محدود می‌کند. + مگراینکه آن چیز وجودش دربرابر وجود نامحدود نباشد بلکه ظهور و بروزی از خود او باشد. (مانند نفس) 

نتیجه: پس تمام موجودات ماسوی الله، وجودی مستقل در کنار او و چسبیده به او ندارند بلکه جلوه و ظهور و نمود او هستند. عین او نیستند چون محدودند، غیر او نیستند چون او نامحدود است.

پاسخ حکمت متعالیه و عرفان شیعی به این سوال، «وحدت وجود« را به‌صورت  قضیه زیر عرضه کرده است:

نظریهٔ «هستی یک‌بخشی» در برابر نظریهٔ «هستی دوبخشی»
کل هستی یکپارچه است و تنها یک وجود، واقعی و مستقل است و سایر موجودات ظهورات او هستند.
وحدت + کثرت

قرائت‌های مختلف برای نحوه ربط وحدت با کثرت: (که فقط یک مورد آن صحیح است و باقی مغالطه و توهمی است)

برای دریافت انواع تقریرهای ممکن از این جمله بایدبه موارد زیر توجه کرد:

رابطه میان موضوع و محمول در یک قضیه به هشت «حیث»قابل برقراری است: (از کتاب مبانی واصول عرفان نظری، حجت‌الاسلام سیدیدالله یزدان‌پناه)

  1. حیث تعلیلی[۱]
  2. حیث تقییدی[۲]
  3. حیث اضافی[۳]
  4. حیث تقییدی نفادی[۴]
  5. حیث تقییدی اندماجی[۵]
  6. حیث تقییدی شأنی[۶]
  7. حیث اطلاقی[۷]
  8. حیث اشراقی[۸]

اقسام یکی بودن یا وحدت به سه صورت قابل لحاظ است:

  1. وحدت واقعی (یک مورد است و دومی ندارد)
  2. وحدت اعتباری (مصادیق متعدد دارد اما همه آنها در یک مفهومذهنی مشترکند)
  3. وحدت اطلاقی (حد و مرز ندارد تا دومی داشته باشد)

اقسام ظهور به صورت‌های زیر قابل لحاظ است:

  1. ظهور ذات
  2. ظهور اسماء و صفات
  3. حلول در غیر
  4. اتحاد با غیر
  5. ظهور کلی در جزئی
  6. ظهور مطلق در مقید
  7. ظهور ماهیت در افرادش
  8. ظهور اضافه در نسبت‌ها
  9. ظهور اشراقی
  10. ظهور نزولی
  11. ظهور عروجی
  12. ظهور تجلی

ضرب لحاظ‌های فوق در یکدیگر حالات بسیاری را برای تفسیر نظریه وحدت وجود حاصل می‌کند.

در یک تقسیم بندی کلی،‌ تقریرات وحدت وجود به دو دستهٔ زیر تقسیم می‌شوند:

تقریرات یگانه‌انگاری خدا و مخلوقات (خدا = جهان خلقت)

تقریرات دوگانه‌انگاری خدا و مخلوقات (خدا < جهان خلقت؛ یاخدا ≠جهان خلقت)

 حاصل ضرب مفاهیم فوق: (که فقط مورد آخر صحیح است)

۱. خدا وحدت اعتباری دارد و جهان کثرت حقیقی (جهان‌خدایی، همه‌خدایی،هم‌سنخی مطلق، هم‌گوهری)

خدانام دیگری برای جهان است

ذات خداوند تحقق مستقل بالفعل جدای از مظاهر و جلوه‌ها ندارد و خدا اصلا چیزی جز مجموعه صور و اشیاء نیست.

اشیاء اجزاء وجودی خداوند هستند مانند درختی که از ریشه و تنه و شاخ و برگ است.

خدا همان طبیعت است

خدا آگاهی مطلق است که از ارواح مختلف موجودات تشکیل شده است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو کلی و جزیی است

ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است

ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.

ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. 

۲. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان کثرت حقیقی دارد، کثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در کثرت ظهور دارد.

ظهورخداوند در موجودات به نحو کلی و جزیی است

ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است

ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.

ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. 

۳. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان کثرت اعتباری و کثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در کثرت ظهور دارد.

اعتباری به معنی توهمی (اگر مُدرکی در کار نباشد،‌ کثرتی وجود نخواهد داشت.)

ظهورخداوند در موجودات به نحو کلی و جزیی است

ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است

ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.

ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است. 

۴. خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان کثرت اعتباری و کثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در کثرت ظهور دارد.

اعتباری به معنی دارای منشاء انتزاع خارجی حقیقی

نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی نفادی است.

نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی اندماجی است.

نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی شأنی است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو کلی و جزیی است

ظهورخداوند در موجودات به نحو ماهیت و افراد آن است

ظهورخداوند در موجودات به نحو مطلق در مقید است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو عروج و اتحاد است.

ظهورخداوند در موجودات به نحو نزول و حلول است.

ربط موجودات با خداوند به نحو اضافی است.

آنچه مورد پذیرش است و اوفق و انسب با قواعد است نظر زیر است: 

خداوند وحدت حقیقی دارد و جهان کثرت اعتباری و کثرت به وحدت بازمی‌گردد و وحدت در کثرت ظهور دارد.

که ظهورش به‌نحو مطلق در مقید است و

نحوه ارتباط این اعتبار با منشاء انتزاعش حیث تقییدی شأنی است.

(نظریه تجلی)

نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:

امتداد نظریه «وحدت وجود» در امور اجتماعی:

تمام فرآیندها و سیستم‌های تمدنی در آرمان‌شهر اسلام، علاوه بر اینکه کارکرد رفع نیازی خود را دارند، فکر و احساس شهروندان را به‌سمت احساس حضور خداوند سوق می‌دهند. (سریان توحید در کلیه شبکه‌های زندگی)

 مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:

دین‌شناسی ، حکمت متعالیه ، مبانی هستی‌شناسانه ، وحدت وجود ، وحدت در کثرت‌‌ ، الگوی پیشرفت


  1. علت اتصاف محمول به موضوع که امري غير از موضوع باشد، مثلا در جمله «آبگرم شد» علت گرما چيزي غير از آب است. حرارت آتش، حيث تعليلي اين جمله است.[]
  2. واسطه در اتصاف محمول به موضوع که امري غير از موضوع باشد، مثلا در جمله«اين ميز سفيد است» علت سفيد بودن ميز بودن نيست بلکه بواسطه رنگ سفيد خارج ازميز، سفيد شده است.[]
  3. از رابطه ميان موضوع با چيز ديگري، مفهومي انتزاع مي‌شود که آن مفهوم واسطه در عروض محمول بر موضوع مي‌شود. مثلا در جمله «پدر فرد خوبي است» مفهوم پدربودن از رابطه موضوع با من ايجاد مي‌شود و سپس محل براي عروض صفت خوبي مي‌شود.[]
  4. به حدود وجود موضوع، توجه مي‌شود و موضوع شأن خاصي به‌خود مي‌گيرد و اين شأن واسطه عروض محمول بر موضوع مي‌شود مثلا در جمله «درختي درخت متمايز از جسمبودن آن است»، حمل «درختي» بر درخت، بواسطه شأن ماهوي وجود درخت است. (ماهيت ازنفاد، حد و پايان شيء انتزاع مي‌شود) []
  5. به حاق وجود موضوع (نه حدود عدمي آن) توجه مي‌شود و موضوع شأن خاص به‌خودمي‌گيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع مي‌شود مثلا در جمله «عليّت از اصول فلسفه است» مفهوم »عليّت» از متن وجود موضوع و رابطه آن با موضوع ديگر انتزاع شده است و بواسطه اين شان جديد در معرض حمل محمول قرار گرفته است (مصاديق موضوع درخارج مندمج هستند) []
  6. به حاق موضوع توجه مي‌شود از حيث داراي مراتبِ مختلف بودن و با اين توجه،موضوع شان خاصي به‌خود مي‌گيرد و اين شان واسطه عروض محمول بر موضوع مي‌شود مثلادر جمله «نفس انسان قابليت محض است»، از توجه به موضوع يعني «نفس» با لحاظ اينکه داراي مراتب و لايه‌هاي مختلف است، شاني از موضوع توليد مي‌شود که به‌واسطه آن عروض محمول بر موضوع، موجه مي‌شود.[]
  7. علت يا واسطه‌اي در عروض محمول بر موضوع وجود ندارد بلکه ذات موضوع علت حمل است، مثلا در جمله «خدا وجود دارد» چيزي از بيرون خداوند علت يا واسطه در ثبوت وجود بر او نيست.[]
  8. به حاق موضوع توجه مي‌شود و به اينکه اين موضوع علت براي بروز يک حالت مي‌تواندباشد و سپس آن وضعيتِ توانايي براي صدور يک حالت، واسطه براي اتصاف محمول به موضوع مي‌شود در جمله «اراده من فعال است» نسبت دادن اراده به خود از باب حيث اشراقي است.[]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.