موضوع بحث:
«روش اطلاعات یابی و اطلاعات شناسی – تحلیل محتوا»
مسألهٔ بحث:
چگونه میتوان بیشترین و بهترین اطلاعات را در مورد یک موضوع به دست آورد؟ و از اطلاعاتِ موجود، بیشترین بهرهبرداری را برای حل مسأله کرد؟
فرضیهٔ بحث:
- منابع معتبر اطلاعات= مجموعههایی که تجربه ها، آزمایشها، وقایع، مشاهدات و برهآنها و هر چه که حکایت مستقیم از واقعیت میکند را در خود دارند. (منابع دست اول)
- با استفاده از ابزار «از کجا؟ و به چه اعتباری؟ » باید منابع اطلاعات را اعتبارسنجی کرد.
- برای دستیابی به مناسبترین اطلاعات در کوتاهترین زمان، نیاز به «طبقهبندی اطلاعات» است.
- «تحلیل محتوا» = ابزاری برای اطلاعاتشناسی، که بواسطه لایهبرداری از متن (با تشخیص کمیت، کیفیت و موقعیت اجزاء و روابط میان قسمتهای مختلف متن)، به کشف مقصود و فضای مورد نظر مؤلف میانجامد.
تبیین بحث:
طبیعی است که برای دست یابی به اطلاعات مورد نیاز باید به منابع اطلاعات مراجعه کنیم، مجموعههایی که تجربه ها، آزمایشها، وقایع، مشاهدات و برهآنها و هرچه که حکایت مستقیم از واقعیت میکند را در خود دارند، منابع اطلاعات هستند.
در تحقیق، محقق به دنبال کشف واقعیت است، بنابراین منابع اطلاعاتی که بیانگر مستقیم واقعیتها هستند برای او حائز اهمیتاند. در فرهنگ مادی و حسّگرایانه فقط مشاهدات و آزمایشهای تجربی بیانگر مستقیم واقعیتها شمرده میشوند و نهایت ادراک بیش از ظواهر مادی نیست ولی در نگرش اسلام علاوه بر مشاهدات تجربی، تفکرات و عقلانیات برهانی + گزارههای وحیانی نیز بیانگر مستقیم واقعیات هستند.
منابعی قابل مراجعه هستند که یا خودقابل مشاهده و تجربه باشند یا مؤلفینِ آنها گزارش مشاهده یا تجربه مستقیم خود و یاتولیدات فکری برهانی خود را (با ذکر مقدمات) ارائه کرده باشند. اینگونه منابع، منابع دست اول هستند. دسته دیگر از منابع، نتایج تحلیل و بررسیهای خود بر منابع دست اول را ارائه کردهاند اینگونه منابع، منابع دست دوم هستند.
منابع اطلاعاتی به صورتهای مختلف وجود دارند:
- اشخاص (صاحبان تجربه و مشاهدهکنندگان+صاحبنظران)
- تصاویر (عکس و فیلم= مواد بصری)
- گفتارها (گفتگوها، مصاحبه ها، سخنرانیها= مواد سمعی)
- اشیاء
- اماکن
- و نوشتارها (کتاب، مقاله، سند، یادداشت، لوح و تابلو، میکروفیلم)
- چندرسانهایها (سیدیها و نرمافزارها)
از هر کدام از منابع فوق اطلاعات خاص خود را میتوان استخراج کرد. پس باید قبل از مراجعه به منابع دورنمایی از محتویات آنها به دست آورد و با فهرست سؤالات تحقیق مقایسه نمود.
شما بعد از تهیه فهرست سؤالات تحقیق، ذهن جهتیافته دارید و گم نخواهید شد و وقت خود را به اطلاعات نامربوط هدر نخواهیدداد. کافی است سؤالات خود را در دست داشته باشید و سراغ افرادی را بگیرید که ارتباطی با چنین سؤالاتی دارند تا به اشخاص مناسب برای گفتگو و مصاحبه برسید. محیطهای علمی و تحقیقی بهترین زمینه برای یافتن اینگونه افراد است.
مصاحبه و پرسشنامه:
برای انجام یک مصاحبه با افرادیا اخذ اطلاعات بایدسؤال داشته باشیم؛ سؤالات تحقیق راه شما را برای انجام یک مصاحبه یا ارائه یک پرسشنامه هموار کرده است. اما باید این سؤالات مناسب با موقعیت مصاحبه شونده و افرادی که پرسشنامه به آنها داده میشود تغییراتی بکند تا اینکه:
- مفاهیمی که شما در نظر دارید با مفاهیم و ذهنیات افراد مقابل هماهنگی داشته باشد (مثلاً: شما در تحقیق “دین و زندگی”سؤالی را به این صورت مطرح میکنید که فقاهت چه مقدار در راهبردهای اجتماعی اهمیت دارد؟ درحالیکه منظور شما از فقاهت معنای واقعی آن یعنی دینشناس بودن است. اما فرد پاسخگو از فقاهت ذهنیتی دیگر دارد که دانستنِ احکام و رسالهٔ عملیه دادن است).
- فرد یا افراد پاسخگو بدون ملاحظات جنبی بتوانند نظر واقعی خود را ابراز کنند (سؤال به ضرر یا نفع موارد خاصی که حساسیتهای جنبی ایجاد میکند سبب انحراف مصاحبه از مسیراطلاعیابی خود خواهد شد، همینطورسؤال در موقعیت کمبود وقت و…).
- سؤالات دارای القاءخاص و جهتگیری از پیش تعیین شده نباشند (مثلاً در تحقیق “دین و زندگی”سؤالی به این صورت: “علل ناهماهنگی دین و دنیا در چیست؟ ” دارای القاءِ ناهماهنگ بودن دین و دنیاست درحالیکه هنوز اصل مطلب مورد تایید واقع نشده است).
کتابهای مرجع:
از دیگر منابع اطلاعاتی، کتابهای مرجع هستند؛ کتابهای مرجع، کتابهایی هستند که مجموعه علوم یا مجموعه اطلاعات اساسی در مورد یک علم را در قالبهای خاصی که دارای سه خصوصیت زیر باشند جمع آوری کردهاند:
- اطلاعات ارائه شده در فشردهترین حجم و کلیدیترین مفاهیم قرار دارند.
- نحوهٔ تنظیم و ارائه مطالب طوری استکه میتوان در کوتاهترین زمان به مطلب خاص مورد نیاز رسید.
- مجموعهٔ مطالب ارائه شده دارای جامعیت در موضوع خود باشند.
نمونههای مصداقی کتابهای مرجع عبارتند از:
دائرهالمعارفها- فرهنگهای لغت-فرهنگهای اصطلاحات و اصطلاحنامهها- تاریختمدن – تاریخ علم و اندیشه – مُعجمها- سالنامهها- سفرنامهها و…
کتابهای راهنما
دستهٔ دیگری از کتابها که در ردیف کتابهای مرجع شمرده میشوند کتابهای “راهنما” و “فهرستهای جامع” هستند. اینگونه کتابها به هدف آدرسدهی و راهنمایی سریع برای یافتن اطلاعات مورد نیاز در کتابهای دیگر است. کتابهای راهنما عبارتند از: کتابشناسیها – فهرستها – چکیدهنامهها – نمایهها – سرعنوانها
برخی نشریات نیز هویتی مانند کتب مرجع دارند (این نشریات مجموعهای ازمطالب کلیدی و مهم را در ارتباط با موضوعات مختلف یا یک موضوع، در فواصل زمانی خاص به طور مستمر ارائه میکنند).
آیا هر کتابی که عنوان دائرهالمعارف یا فرهنگنامه یا تاریخ تمدن را برخود داشت از جهت علمی معتبر و قابل اطمینان وجامع است؟ (یعنی آیا میتوان گفت که همه واقعیتها را در موضوع خود نوشته است؟ ) پاسخ منفی است. اینگونه کتابها گرچه حالت گزارش و جمع آوری دارند اما از دخل و تصرف ذهنیات مؤلفین مصون نیستند. احتمال گزارشگری انتخابی، ناقص و اشتباه، انتخاب عناوین و موضوعات غلط، ارائه تحلیلهای شخصی در خلال مطالب و در ضمن گزارشها، سبب عدم اطمینان اولیه میشوند. در این منابع نیز مانند دیگر کتابها باید اعتبار مطالب ارائهشده احراز شود. به نمونه زیر دقّت کنید:
شهید مطهری در بررسی کتاب”سیرحکمت در اروپا” تألیف محمدعلی فروغی مینویسد:
“مرحوم فروغی در این کتاب هر جاکه مسأله فلسفی، غامض و پیچیده به نظرش میرسدمیگوید: این یک نوع وحدت وجود است؛ در صورتی که بعضی از آنها اصلاً ربطی به وحدت وجود ندارد.”
روش اعتبار یابی کتب:
برای احراز اعتبار علمی کتابها، باید از اصلِ”از کجا و به چه دلیل؟ ” استفاده شود؛ مؤلف یا خود شاهد وتجربه کننده و مولِّد مطلب بوده یا از دیگران نقل کرده است، اگر مطلب مربوط به خوداوست باید دلیل آن یا قرائن مربوط به آن بررسی شود، و اگر از دیگران نقل کرده است باید راستگویی و امانتداری + دقّت در نقل و مشاهده در او احراز شود.
بررسی مقدمه کتاب و شیوهٔ نگارش و تحقیقِ آن و منابعی که استفاده کرده است + تاریخچه زندگی مؤلف از ضروریات اعتباریابی است. پس از بررسی شخصیت مؤلف و شیوه او در تألیف این کتاب، باید از برخی مطالب کتاب نمونهبرداری کرد و صحت آنها را آزمود. مثلاً اگر مؤلف مسیحی است باید از بین مطالبی که مربوط به مخالفین عقیدتی او است مواردی را انتخاب کرد و با مراجعه به کتابهای دیگر و منابع مربوطه، یک بررسی تطبیقی انجام داد که آیا مؤلف دربارهٔ مطالبی که احتمالاًنسبت به آنها حساسیت دارد با انصاف و صدق برخورد کرده است یا نه؟ یا اگرمطالبی راجع به مکان یا اشیائی نقل کرده است با مراجعه به کتابهای دیگری که راجع به آن مکان یا آن شیء مطلب داشته باشند، میتوان یک مقایسه انجام داد و میزان دقّت مؤلف در نقل و مشاهده را تا حدودی اندازه گرفت.
برای انتخاب منبعی معتبر میتوانید از دستورالعمل زیر استفاده کنید:
ابتدا فهرست کتاب را بررسی کنید؛ فهرست کتاب یکی از معیازهای انتخاب کتاب است. محتوای کتاب را از فهرست آن میتوان تا حدودی پیشبینی کرد. فهرست یک کتاب جامع و معتبر دارای ملاکهای زیر است:
الف- مطالبی در جهتِ نگرشسازی نسبت به موضوع مانند:
- تعریف موضوع
- انگیزه توجه به موضوع
- هدف از طرح موضوع
- ضرورت موضوع
- انواع موضوع
- ساختار کتاب
ب- مطالبی در جهت الگوسازی کلی نسبت به موضوع مانند:
- عناصر و اجزاء موضوع
- نحوهٔ ارتباط اجزاء با یکدیگر
- ارتباط موضوع با خارج از خود (عناصرتأثیرگذار و تأثیرپذیر)
ج- مطالبی در جهت مرتبط ساختن موضوع با زندگی و واقعیتهای کاربردی مانند:
- روش استفاده از موضوع
- روش ایجاد موضوع
- دستورالعملهای اجرایی
- هشدارها و توصیهها
پس از بررسی فهرست با ملاکهای فوق، حداقل دو مورد زیر را در متن بررسی کنید: (در قسمتهایی از متن کتاب به عنوان نمونه)
- آیا جملات نظم و بهم پیوستگی منطقی دارند؟ (ارائه مسأله + فرضیه و مدعا + استدلال + شواهد + نقد فرضیههای رقیب)
- آیا محتوای ارائه شده با نیازهای زندگی مرتبط است؟
ابزار طبقهبندی اطلاعات:
برای دستیابی به اطلاعات مناسب در زمان مناسب، نیاز به «طبقهبندی» داریم؛ طبقهبندی عبارت است از: “کنارهم قرار دادن اشیاء یا مفاهیم بر اساس تشابه و تمایز با یکدیگر و تعیین جایگاه و موقعیت آنها نسبت به یکدیگر”؛ طبقهبندی یا رده بندی، تعیین سلسله مراتب است.
سرچشمه توجّه ذهن به طبقهبندی، مشاهدهٔ اشیاء مشابه (از جهت جنس یا نوع یا عوارض و آثار) است. اشیاء یا مفاهیم مشابه در کنار هم قرار میگیرند و از مقایسه آنها با هم، مفهومیکلی انتزاع میشود (مانند مشاهده برگ چنار و برگ گیلاس و برگ انجیر و….. که با مقایسه آنها با هم مفهوم کلّی”برگ” انتزاع میشود). سپس این مفاهیم کلّی با یکدیگر مقایسه میشوند و مفهوم کلّیتری انتزاع میشود (مانند مقایسه مفاهیم: برگ، ساقه، میوه و….. که از بررسی آنها با هم مفهوم “گیاه” انتزاع میشود). و به همین ترتیب به سوی کلّیتر شدن پیش میرود تا به کلّیترین مفاهیم که مفهوم “وجود” است میرسد. برای یک طبقهبندی صحیح باید اصول زیر مراعات شوند:
- موضوع طبقهبندی مشخص شود (آیا میخواهیم تمام دانش بشری را طبقهبندی کنیم یا مثلاً اطلاعات مربوط به بدن را؟ ).
- کلیه مفاهیم یا اشیائی را که میخواهیم طبقهبندی کنیم فهرست شوند (جامعیت).
- مواردی که در موضوع کلّی طبقهبندی نیستند در فهرست ما داخل نباشند. (مانعیت یا خلوص).
- عناصرموجود در فهرست، با یکدیگر مقایسه شوند و تشابهات و تمایزات آنها استخراج شود (تشابه در جنس یا نوع یاعوارض و آثار).
- دستهبندیهای به دست آمده بر اساس یکی از دو ملاک رتبه بندی شوند:
- میزان اثرگذاری و اهمیت نسبت به هدفی که به خاطر آن طبقهبندی میکنیم.
- نوع ارتباط با یکدیگر (ارتباط عام و خاص و ارتباط کلّی و جزئی یا ارتباط کلّ و جزء)
برای جستجوی موفق باید ابتدا ذهن خودرا طبقهبندی کنیم تا بتوانیم روابط و جایگاه مطالب و منابع را تشخیص دهیم. ازاولین و مهمترین قدمهایی که در تحقیق باید برداشته شود، طبقهبندی ذهن است. یک ذهن طبقهبندی نشده مانند یک انباری است که چیزها را به وسط آن پرتاب کرده باشندتا فعلاً از جلوی دست و پا کنار برود با این خیال که وقتی لازم شد دنبالش میگردیم و پیدا میکنیم. آیا شما از چنین ذهنی خوشتان میآید؟! در ذهن باید جایی برای هرچیز در نظر گرفته شود و سپس هر چیز در جای خود قرار داده شود. مطالبی که بطور منظم در ذهن قرار داده میشوند، به سهولت به یاد میآیند. محقق باید با ذهن طبقهبندی شده وارد تحقیق شود.
(تفصیل بحث در: «طبقهبندی و طبقهبندی علوم»)
تحلیل محتوا:
مجموعهای از کلمات وقتی تبدیل به یک واحد اطلاعات میشوند که حکم و نسبتی بین آنها برقرار شود. کلماتِ “خدا”، “وجود” و “بینهایت” تا وقتی تبدیل به جملهٔ “خدا وجودبینهایت است.” نشدهاند اطلاعاتی را به انسان منتقل نمیکنند. کوچکترین واحداطلاعات، یک جمله است. یک جمله ازحداقل دو کلمه که با یکدیگر نسبت داشته باشندتشکیل میشود، یک موضوع (مبتدا یا نهاد) و یک محمول (خبر یا گزاره) و یک نسبت (بودن یا نبودن).
اصلیترین جزء در جمله، جزئی است که هدف و مقصود از تولید جمله است.گوینده یا نویسنده، در هر جمله نظر به خبر و گزارهای دارد که در آن جمله نهفته است و بیان مبتدا برای زمینهسازی است. بنابراین اصلیترین جزء در هر جمله، خبرِجمله است اما این مربوط به یک جمله است، اما مجموعهای از جملات یعنی تعدادی موضوعو خبرهای راجع به آنها؛ این جملات برای اینکه مقصودی را برسانند و هدفی را حاصل کنند باید دارای انسجام و هماهنگی باشند، حلقهٔ اتصال جملات به یکدیگر موضوع آنهاست. جملاتِ”خدا وجود بینهایت است پس خدا همه جا هست، چشم قلب بگشا و او را ببین” با یکدیگر مرتبطاند و همگی راجع به خدا صحبت می کنند.
میزان تکرار یک موضوع در یک متن نشاندهنده میزان حساسیت مؤلف یا گوینده نسبت به آن موضوع است. با تشخیص موضوعاتی که دریک مجموعهٔ اطلاعات از آنها صحبت شده است و محاسبه میزان تکرار آنها میتوان بهضریب اهمیت این موضوعات پی برد و جایگاه آنها را در کل متن به دست آورد (نقشهٔ متن را کشف کرد) و به مقصود مؤلف یا گوینده نزدیک شد. مثلاً: در تعریف تحقیق تعبیرات مختلفی ارائه شده است، برای تحلیل این تعریفها و رسیدن به یک مفهوم جامع در تعریف تحقیق، باید تعاریف را به موضوع ومحمول تجزیه کنیم و رابطه موضوعها را با هم و محمولها را با هم بسنجیم.
در تحلیل یک متن باید موارد زیراستخراج شوند:
- جملاتی که بیانگر نیازی است که متن برای پاسخگویی به آن است.
- جملاتی که بیانگر هدف مؤلف است.
- جملاتی که زمینهسازی است.
- جملاتی که بدنهٔ مطلب است.
- جملاتی که بیانگر توصیهها و نتایج مؤلف است.
در هر یک از محورهای پنجگانهٔ فوق، سه گونه جمله وجود دارد: (دقت شود)
أ-جملاتی که بیانگر ادعاهای مؤلف است.
ب-جملاتی که بیانگر استدلالهای مؤلف است.
ج-جملاتی که بیانگر نقدها و ارزیابیهای مؤلف است.
مدل تحلیل سهبُعدی:
سه محور اصلی در تحلیل محتوا عبارتنداز:
- کشف قوانین و معادلاتی که در پسِپردهٔ مطالب نهفته است به طوری که منطقی بودن یا نبودنِ مطلب، احساس شود.
- استخراج نفع مطلب و ضرر مطلع نبودناز آن، به طوری که اهمیت مطلب در زندگی ملموس شود.
- نقد و بررسی مطالب و نظریات مشابه، به طوریکه موقعیت مطلب نسبت به موارد مشابه به دست آید.
هر متنی مجموعهای از مطالب است، امّا نه مطالبی پراکنده بلکه مجموعهای که هدفی را دنبال میکند. جملات با یکدیگرترکیب میشوند و نتایج جدیدی را تولید میکنند. یک کتاب منطقی و منسجم در مجموع، یک جمله بیشتر نیست. جملهای که بیانگر هدف اصلی و اولویت اول مؤلف است. مؤلف سؤال و نیازی را احساس کرده و با تلاش علمیو عملی، پاسخی را برای آن یافته و درصددانتقال پاسخ به مخاطبین خود است. طبیعی است که ارائه یکباره پاسخ یا ممکن نیست یامفید نخواهد بود. مخاطبین باید پیش نیازهای فهمِ پاسخ را داشته باشند و زمینههای لازم برای ادراک ذهنیت مؤلف را به دست آورند. بنابراین مؤلف از نقطهای آغاز میکندکه به نظر او میتواند زمینههای لازم برای رسیدن به هدف را ایجاد کند.
مؤلف باید ذهن و روح مخاطب را حرکت دهد و ازنقطه آغاز به نقطه هدف برساند. حرکت ذهن از یک نقطه برای رسیدن به نقطه دیگر، درحقیقت روند یک تفکر منطقی است. ذهن در صورتی به یک نتیجه جدید میرسد که بتواند معلومات قبلی خود را ترکیب کند یا در زمینه یک تجربه جدید قرار گیرد. مؤلف درصورتی میتواند مخاطبین خود را حرکت بدهد که از گزارههای آشنا شروع کند و با یک ترکیب شفّاف و آگاهانه به نتایج بعدی برسد و با ترکیب نتایج قبلی به نتایج جدیدتریدست یابد و به همین ترتیب تا اینکه به نتیجه نهایی و جمله هدف برسد.
امّا چون مؤلفین معمولاً از ذهن منطقی شکل یافته استفاده نمیکنند و مطالب را به صورت صُغری و کبری تنظیم نمینمایند بلکه از قابلیت منطقی ناخودآگاه خود استفاده میکنند، لذا معادلات منطقی و ترکیبهای موجود بین جملات ویا مقدمات منطقی یک جمله، معمولاً نهفته میماند. محقق باید این حلقههای رابط راتشخیص دهد و بیرون بکشد.
مهارت در تبدیل جملات روزمره به قضیههای منطقی (موضوع و محمول) و تبدیل گفتارها به قیاسهای منطقی (صُغری و کبری و نتیجه) برای یک محقق از ضروریات است.
سه نمونه قالب تحلیل محتوا:
- «جدول شاخصهای ارزیابی یک نظریهٔ علمی»
- «جدول شاخصهای ارزیابی یک اثر علمی – تحقیقی»
- «قالب چکیدهنویسی تفصیلی»
نقطه اصلی تحقیق و نقطه اتصال به زندگی، نقطه تبدیل اطلاعات به عمل است؛ نشان دادن کاربرد یک مطلب یعنی نشان دادن منافع آن در زندگی؛ آنچه بیشترین انگیزه و حرکت را ایجاد میکند تا انسان چیزی را پیگیری کند کاربرد آن در زندگی است. آنچه بیشترین دقّت و موشکافی را برای کشف علوم ایجاد کرد تأثیر اطلاعات در زندگی بود.
مجموعهٔ این سه مرحله از آیهٔ ۱۲۵ سوره نحل استخراج شده است: «اُدْعُ اِلی سَبیلِ ربِّک بِالحکمَةِ والمَوعظَةِ الحَسَنَةِ و جَادِلـهُم بِالَّتِی هِی اَحْسَن»
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
اگرمیخواهید ذهن خود را بر اساس نگرش اسلام به هستی طبقهبندی کنید باید کل هستی رادر برابر خود قرار داده، جایگاه تمام موجودات را در هِرم هستی مشخص کنید و ارتباطات آنها را با خدا و با یکدیگر تعیین کنید و موقعیت انسان را در این هستی معلوم کنید و لایهها و جوانب مختلف زندگی او را در نظر بگیرید و برای هر یک ازآنها یک برنامه و الگوی کاربردی ارائه دهید.
یک محقق حوزوی باید بتواند تمدنی را که اسلام برای بشریت به ارمغان آورده است شناسایی کند (تمدنی با تمام زوایا وجوانب آن) و راه و روش تحقق آن را از منابع اسلام به دست آورد.
استفاده از ابزار «نمایه بر متن» کمک زیادی برای کشف نقشه ذهنی موجود در منبع اطلاعاتی میکند.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
روش تحقیق، کشف اطلاعات، ملاک اعتبار منابع، طبقهبندی ذهن، نقشه تمدنی