بسم الله الرحمن الرحیم

دسته‌ها
روش شناسی

روش مدل سازی

مدل‌سازی چیست و روش مدل‌سازی چگونه است؟ چگونه می‌توان فرآیندهایی را که در پیدایش یک پدیده و محصول دخالت دارند تشخیص داد و تحت کنترل درآورد؟

موضوع بحث:

«مدل سازی» چیست؟ و چگونه؟

مسألهٔ بحث:

چگونه می‌توان با استفاده از آثار و ظرفیت‌های چند موضوع و پدیده و برقراری ارتباط میان آنها، محصول و پدیده‌ای جدید تولید کرد؟ و چگونه می‌توان فرآیندهایی را که در پیدایش یک پدیده و محصول دخالت دارند تشخیص داد و تحت کنترل درآورد؟

فرضیهٔ بحث:

  1. مدل سازی = تعریف یک سیستم با تعیین کمیت و کیفیت ورودی، خروجی و پردازش سیستم (تعریف فرآیند بهینه در سیستم، تعریف تابع تبدیل سیستم)
  2. تمام اطلاعات در مورد یک موضوع، تا تبدیل به مدل نشوند، به واقعیت نزدیک نخواهند شد و اثر و محصولی از آن به دست نخواهد آمد.
  3. دست‌یابی به «علم دینی» منوط به مدل‌سازی بر اساس گزاره‌های دین است. تجمیع گزاره‌ها، مشکلی را حل نخواهد کرد، نظام‌مند کردن آنها به طوری که هر کدام در موقعیت خاص خود قرار گیرند سبب دست‌یابی به بسته‌ای علمی برای تولید محصولی دینی خواهد شد.

تبیین بحث:

ثمرهٔ اصلی بحث از سیستم و نگرش سیستمی، در طراحی و مدل سازی متبلور است. تنها راه دست‌یابی به تولیدات و نتایج کارآمد در افکار و اشیاء، مدل سازی است و تنها راه دست‌یابی به یک مدلِ کارآمد، نگرش و تفکر سیستمی است.

چگونه فرضیه را به یک حقیقت کاربردی تبدیل کنیم؟ چگونه مفاهیم را به اموری قابل کنترل و پیش‌بینی تبدیل کنیم؟ بحث مدل‌سازی پاسخ سؤال است. اگر در تجربیات زندگی خوددقّت کنیم می‌یابیم که هر یک از جوانب زندگی بر اساس الگو ومدل خاصّی استوار است.

مدل یا الگو عبارتست از: شبیه‌سازی واقعیت خارجی بوسیله ترسیم روابط علّت و معلولی بین اجزاء درونی و همچنین روابط مجموعه با متغیرهای بیرونی و فرموله کردن متغیرها، به جهت ایجاد قدرت پیش‌بینی رفتارهای آن پدیده و درک ویژگیهای آن.[۱]

مدل، ابزاریست که به وسیله آن می‌توان فرآیند خط‌ّمشی‌هارا شناخت. مدل، ابزار تعیین میزان آسیب‌پذیری یک پدیده یا سازمان در برابر نوسانات مختلف است؛ مدل، ابزار مطالعه پدیده‌ها برای درک نحوهٔ رفتار هر پدیده بصورت قابل کنترل است (یعنی بتوان به مشاهدهٔ دقیق رفتار مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده و علل پدیدآورندهٔ آنها پرداخت و اطلاعات لازم را بایک نگاه و به سرعت بدست آورد.)؛ مدل، نظام نظری منسجم برای تشریح پدیده‌ها و تعیین فعل‌وانفعال بین آنهاست؛ مدل، شبیه‌سازی واقعیتِ دربسته است.[۲]

پیش‌نیاز مدل سازی، دست‌یابی به تفکر تحلیلی است؛ فهم تحلیلی= کشف اجزاء و عناصر درونی و بیرونی موثر بر موضوع، و کشف تمام روابط ممکن و احتمالی بین آنها و کشف رابطه بهینه.

برای دست‌یابی به فهم تحلیلی، نیاز به نگرش کلان و نظام‌واره (شبکه‌ای یا سیستماتیک) نسبت به موضوعات است. هر پدیده‌ای و یا هر متنی، سیستم و شبکه‌ای‌است که مؤلف طراحی و مدل‌سازی کرده است. مفهومی‌ که در عناوین و جملات و کلمات و تصاویر بکار رفته است عناصر درونی این سیستم هستند؛ نوع مخاطب و سطح آنها و زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، زبانی و سیاسی که با آنها روبرو بوده‌اند، عناصر بیرونی سیستم هستند. بدون نگرش شبکه‌ای ‌نمی‌توان علم را برای زندگی به کار برد و به مقصود رسید.

الگوی دست‌یابی به نگرش شبکه‌ای و فهم تحلیلی دو مرحله دارد:

  • تجزیه و شناخت عناصر شبکه (شناخت موضوع، نیاز و امکانات موجود)
  • ترکیب و طراحی شبکه (برقراری ارتباط لازم بین عناصر انتخاب شده)

 «تجزیه و شناخت عناصر شبکه» خود، دارای سه مرحله است:

  1. تعریف وضعیت موجود (تعریف متغیر نیاز):
    1. چه نیازی سبب شده است که فکر به کار افتد[۳] و در‌صدد چاره برآید؟
    2. ‌آیا این نیاز یک نیاز بسیط است یا اینکه خود از چند عنصر تشکیل شده است؟
    3. این نیاز چقدر مهم است؟ (ضریب اهمیت نیاز)
    4. اگر مشکل حل نشود و نیاز برطرف نشود، چه تبعاتی خواهد داشت؟
    5. آیا این نیاز یک نیاز واقعی است یا یک نیاز کاذب و ساختگی است؟
    6. تعیین نیازهای سلبی (آنچه نمی‌خواهیم و نیاز داریم که نشود کدامند؟ )
  2. تعریف اهداف (تعریف وضعیت مطلوب):
    1. ‌تعیین هدف‌کلّی و اساسی و ضریب اهمیت آن (اگرحاصل نشود چه تبعاتی دارد؟ )
    2. ‌تعیین اهداف میانی (اهدافی که بین وضعیت موجود و مطلوب قرار دارند و برای رسیدن به هدف نهایی زمینه سازی می‌کنند)
    3. ‌تعیین زمینهٔ اولیه (شرایط اولیه برای شروع حرکت به سوی اهداف فوق)
    4. ‌تعیین اجزاء درونی اهداف (تعریف متغیرهای درونی)
    5. ‌تعیین کمیت و کیفیت عناصر فوق (از هر کدام چقدر و با چه کیفیتی؟ یعنی عناصر فوق به صورت قابل اندازه‌گیری تعریف شوند)
    6. ‌تعیین ضریب اهمیت هر یک از عناصر فوق
    7. تفکیک بین حداقل لازم (مقداری از هدف که به هیچ وجه قابل صرف نظر نیست و باید حاصل شود) و حداکثر مطلوب
    8. ‌تعیین اهداف منفی (آنچه نمی‌خواهیم و نباید بشود)
  3. تعریف ارتباطات (تعریف عناصر مرتبط با وضعیت موجود واهداف مطلوب):[۴]
    1. چه چیزهایی سبب پیدایش نیاز و مشکل شده‌اند؟ ضریب تأثیر هر کدام در پدید آمدن مشکل چقدر است؟ (تشخیص سرچشمه‌ها)
    2. چه مسائلی در اثر این مشکل به  وجود آمده‌اند؟ این مشکل، چه آثاری را ایجاد کرده است؟ بر چه نقاطی تأثیر گذاشته است؟ (تشخیص آثار و نتایج)
    3. چه عناصری می‌توانند مفید باشند؟ ضریب مفید بودن هریک چقدر است؟ (تشخیص امکانات)
    4. چه عناصری می‌توانند مضر باشند و برای رسیدن به اهداف مانع ایجاد کنند؟ ضریب مانعیت هر یک چقدر است؟ (تشخیص موانع)
    5. بررسی فعل و انفعال هریک از متغیرها با یکدیگر: یعنی کلیه ارتباطات محتملِ عناصر درونی با هم، عناصر بیرونی با هم، عناصر درونی و بیرونی نسبت به یکدیگر فهرست شود. و کمیت و کیفیت اثرگذاری آنها بر یکدیگر مشخص شود. (تشخیص ارتباطات)
    6. قوانین‌خلقت که سرمنشأ تک‌تک این ارتباطات هستند مشخص شده، فعل و انفعال این قوانین با یکدیگر تعریف‌شود. (تشخیص‌معادلات و قوانین حاکم بر ارتباطات)
    7. چه تغییراتی در این ارتباطات می‌توان ایجاد کرد؟ (بهبود امکانات)[۵]
    8. ‌چه ارتباطات جدیدی را می‌توان ایجاد کرد؟ (توسعهٔ امکانات)
    9. ‌ایجاد تغییر عناصر و ارتباط آنها یا ایجاد عناصر و ارتباطات جدید چه آثار مثبت و منفی می‌تواند داشته باشد؟ (بررسی هزینهٔ تغییر)

 «ترکیب و طراحی سیستم» نیز دارای دو مرحله است:

  1. تعیین تمام احتمالات ممکن برای حل مشکل (مدل سازی اولیه)[۶]
    1. تعیین حداقل عناصر و ارتباطات لازم که نمی‌توان از آنها صرف نظر کرد (شاخص پایه)
    2. ‌تعیین عناصر و ارتباطاتی که باید حذف شوند (موانع)
    3. ‌پاسخ به سؤالاتِ: چه چیز، توسط چه کس، تحت چه شرایطی، در چه مکان و زمانی و چگونه باید انجام شود تا نیاز برطرف شود و هدف حاصل شود؟
  2. مدل سازی (تعیین ترکیب عناصر و نوع ارتباط آنها برای رسیدن به مطلوب)
    1. بررسی هزینهٔ‌ هر یک از راه حل‌ها
    2. ‌رعایت اصل بیشترین تأثیر بوسیله کمترین هزینه و زحمت
    3. ‌انتخاب بهترین راه حل و راه‌حل‌های جایگزین احتمالی
    4. ‌تدوین الگوی اجراء و اقدام به صورت زیر:
      1. تعیین نقطهٔ شروع
      2. زمینه لازم برای شروع
      3. محرک لازم برای شروع
      4. انجام دهنده کار و شرایط آن
      5. کیفیت و کمیت کار
      6. مراحل کار
      7. نتایج مورد انتظار در هر مرحله
      8. نقاط توقّف و شرایط آن
      9. محرّک مجدّد
      10. شرایط اتمام کار
      11. نقطه پایان
      12. بازنگری و ارزیابی
      13. اصلاح نقاط ضعف، تقویت نقاط قوّت
      14. ایجاد زمینه لازم برای انجام حرکت‌های جدید

روش تفکر شبکه‌ای (سیستمی) ‌را می‌توان در چند دستور العملِ زیر خلاصه کرد:

  1. مشکل و نیاز را پیدا کن.
  2. هدف خود را مشخص کن و اهمیت آن را تعیین کن.
  3. هر چیزی که احتمال دارد با این هدف ارتباط داشته باشد شناسایی کن.
  4. کمیت و کیفیت ارتباطات فوق را مشخص کن.
  5. مجموعه ارتباطات را با هم ارزیابی کن.
  6. بهترین راه را برای ارتباط بین امکانات و نیازها انتخاب کن.
  7. راه حل را اجراء کن.
  8. نتایج را ارزیابی کن.
  9. نقاط ضعف را برطرف نما و دوباره آن را اجراء کن.

روش تفکر شبکه‌ای ‌و عملکرد نظام‌واره که محصول دید کلان و جامع نسبت به موضوعات است سکوی یک جهش علمی‌و عملی به سوی حقایق هستی است.

بنابراین مراحل مدل سازی عبارتند از: مشاهدهٔ مجموعهٔ فرآیند، دریافت ضرورت کنترل و پیش‌بینی رفتار پدیده، انتخاب متغیرها، تعیین ضریب تأثیر آنها،[۷] تعریف روابط علّی و معلولی، آزمایش (تفسیر نتایج حرکت مدل در عمل)، اصلاح و بازنگری.[۸]

و روش طراحی مدل به ترتیب زیر است:

  1. استقراء مؤلفه‌ها و متغیرهای درونی و بیرونی تأثیرگذار و تأثیرپذیر
  2. تعریف شاخصه‌های پایه (زمینهٔ اولیه و هدف حداقلی)
  3. تعیین هدف نهایی و ایده‌آل (هدف حداکثری)
  4. بررسی کمیت و کیفیت تأثیر هر مؤلفه (با دقت بر میزان قابل کنترل بودن یا نبودن)
  5. تعیین ارتباط اصلی و شرایط و تأثیر کلیدی
  6. ترسیم روابط علّی و معلولی
  7. تعیین زمینه‌ها و پیش‌فرض‌ها (وضعیتی که مدل بر اساس آن طراحی می‌شود)
  8. مرحله‌بندی حرکت از حداقل‌ها به سوی حداکثرها
  9. تعیین نقاط بحران
  10. طراحی حلقه‌های کنترلی و بازخوردها.

ملاک اعتبار یک مدل:

اعتبار یک مدل با این عوامل سنجیده می‌شود:

  • قدرت پاسخگویی به سؤالات و پیش‌بینی وضعیت بعدی،
  • میزان کمیت‌پذیر کردن عوامل ناملموس و فرضها (قدرت اندازه‌گیری ضریب‌های تأثیرگذاری و تأثیرپذیری)،
  • رفع نقاط کور و ابهام،
  • قدرت اندازه‌گیری حساسیت‌ در برابر تغییراتِ شرایط بیرونی و درونی (یعنی بتوان متغیرها را دستکاری کرد و رفتار سیستم رامطالعه نمود.)

روحِ مدل‌سازی، متغیرشناسی و فرموله کردن رابطهٔ میان متغیرها و تولید فرآیند لازم است.

منظور از فرموله کردن متغیرها، دست‌یابی به تابعِ تبدیل سیستم است. یعنی: پس از مشخص شدن ورودی و خروجی، اجزاء، مرزها و جریان اولیهٔ سیستم، باید مشخص شود که چه نوع ارتباطاتی بین متغیرها باید ایجاد شود تا با کمترین هزینه بیشترین بازدهی راداشته باشد. تعیین معادلات تبدیل ورودی سیستم به خروجی آن، مبنای مدل‌سازی است. (ر.ک.به کندوکاوهاو پنداشته‌ها (مقدمه‌ای بر روش‌های شناخت جامعه و تحقیقات اجتماعی)؛ دکتر فرامرز رفیع‌پور؛ شرکت سهامی انتشار۱۳۸۰)

در مدل سازی نیازمند الگوی تخصیص هستیم. الگوی تخصیص یعنی پاسخ به این سؤال که چه کمیت و کیفیتی از موضوع باید تولید، توزیع و مصرف شود تا جریانِ هدف در سیستم برقرار گردد.

نکته: برای دست‌یابی به آثار و خصوصیاتی که مورد نیاز است، باید سیستمی طراحی شود که برآیند معادلاتِ بروز خصلت‌های عناصر موجود در سیستم، معادلهٔ بروز خصلتِ مورد نیازباشد. برای دست‌یابی به این معادلات، باید نسبت میان عناصر و متغیرها تحلیل شود. (چه می‌شود اگر x پدید آید؟ ) مجموعه معادلات مانند سلول‌هایی هستند که یک الگوی کلی را تشکیل می‌دهند با فراهم‌سازی سلول‌ها می‌توان مدل را ساخت (ر.ک. به رابطه منطقی دین و علوم کاربردی، علیرضا پیروزمند، انتشارات امیرکبیر۱۳۷۴).

تصویر زیر نمونه‌ای از تعیین مواردی است که باید در مدل‌سازی تعریف شوند:

روش مدل‌سازی - سیستم خانواده

نتایج بحث:

در مدل سازی نیازمند الگوی تخصیص هستیم. الگوی تخصیص یعنی پاسخ به این سؤال که چه کمیت و کیفیتی از موضوع باید تولید، توزیع و مصرف شود تا جریانِ هدف در سیستم برقرار گردد. برای دست‌یابی به آثار و خصوصیاتی که مورد نیاز است، باید سیستمی طراحی شود که برآیند معادلاتِ بروز خصلت‌های عناصر موجود در سیستم، معادلهٔ بروز خصلتِ مورد نیاز باشد. برای دست‌یابی به این معادلات، باید نسبت میان عناصر و متغیرها تحلیل شود. (چه می‌شود اگر x پدید آید؟ ) مجموعه معادلات مانند سلول‌هایی هستند که یک الگوی کلی را تشکیل می‌دهند با فراهم‌سازی سلول‌ها می‌توان مدل را ساخت (ر.ک. به رابطه منطقی دین و علوم کاربردی، علیرضا پیروزمند، انتشارات امیرکبیر۱۳۷۴).

 «علم دینی» به دنبال کشف راه‌حل‌های دین برای مسائل انسان است؛ کشف توصیف‌ها، تبیین‌ها، تفسیرها و توصیه‌های دین در حرکت‌های انسان در این هستی به طوری که برآیندش «عدل شبکه‌ای» (تفصیل بحث عدل شبکه‌ای در: «عدالت») و حرکت به سوی «بی‌نهایت الهی» باشد. دست‌یابی به برآیندها، نیازمند مدل‌سازی است. نمونه‌ای از این مدل‌سازی در پروژه تحقیقاتی «نان در اسلام» به انجام رسیده است.

(«مدل‌سازی نان در اسلام»
مقالهٔ «نان در اسلام»
کتاب «نان در اسلام»
اسلاید «نان در اسلام»)

مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:

روش‌شناسی، رویکرد سیستمی، طراحی مدل و مدل‌سازی، علم دینی


  1. در دائرة‌المعارف اینکارتا این‌گونه آمده است:
    Model is a copy of an object، especially one made on a smaller scalethan the original[]
  2. ر.ک. به پویایی سیستم‌ها، دکتر حمیدی‌‍زاده، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی ۱۳۷۹.[]
  3. این‌گونه تعابیر در فضای‌متنِ‌دینی که ازعلم بی‌نهایت سرچشمه گرفته است باید به تعابیر متناسبی مانندِ “چه نیازی سبب شده است که بشر مورد خطابِ گزارهٔ مورد نظر قرار گیرد؟ ” تبدیل شوند.[]
  4. تعریف متغیرهای بیرونی + ارتباط آنها با متغیرهای درونی.[]
  5. این‌گونه موارد در هر فضایی به حسب مقتضیات آن فضا تفسیر می‌شوند. مثلا در حوزهٔ گزارهای دین که قصد فهم گزارهٔ تولید شده وجود دارد نَه تولیدِ یک گزاره، تغییرات به معنی دست‌یابی به جایگزین‌هایی است که خودِ دین، برای گزارهٔ مورد نظر پیش‌بینی و ارائه کرده است.[]
  6. یعنی چه نوع عناصری با چه نوع ارتباطی می‌توانند (یا در سیستم ارائه شده است که) وضعیت موجود را به وضعیت مطلوب برسانند؟[]
  7. در تحلیل‌ها حتما باید گره‌ها که نقاط اصلی و محرک‌های موجود هستند تعیین شده و وزنِ هر یک از آنها محاسبه شود.[]
  8. برای حرکت صحیح و جامع در مراحلِ مدل‌سازی باید از تکنیک‌های حل‌مسأله استفاده کرد. توصیفی اجمالی از تکنیک‌های حل‌مسأله که از کتاب “۱۰۱تکنیک حل‌ خلاق مسأله”، جیمز هیگینز، ترجمه دکتر محمود احمدپورداریانی اخذشده است را در زیر ملاحظه فرمایید:
    برای تحلیل محیط و شناسایی مسأله می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:
    مقایسهٔ محیط مورد نظر با محیط‌ها و مسائل دیگر، توجه و حساسیت نسبت به علائمِ ضعیف و به ظاهر بی‌اهمیت، فرض محیط‌های برتر و جدیدو مقایسه با وضعیتی آرمانی، پُر کردنِ چک‌لیست‌ها، طوفان فکری معکوس (در وضعیت به ظاهرخوب به دنبال مسأله‌تراشی باشیم نه راه حل) ، اهمیت به نظرخواهی و پیشنهادات وشکایاتِ دیگران، ایفای نقش (خود را به جای فرد یا محیط دیگر بگذاریم و از دریچهٔ اوبه خود نگاه کنیم) ، طرح سؤال “چه تفاوتی نسبت به قبل پدید آمده است؟ “، طرح مسأله با فرد دیگر و بررسی واکنش او، تهیهٔ نموداری از کلیهٔ علل احتمالی (شروع از علل ساده به سوی علل پیچیده) ، نوشتن مسأله به صورت‌های مختلف و دیدهای متفاوت، عصاره‌گیری از مسأله (ابتدا فقط اجزاء بسیار مهم آن را بنویسید و کم‌کم گسترش دهیدتا تمام حیطه‌ها را در بر بگیرد؛ این عمل با طرح “چراهای متوالی” و”چیست‌های متوالی” انجام می‌گیرد یعنی بعد از هر پاسخ به یک سؤال، یک”چرا” و یک “چیست” برای همان پاسخ مطرح کنید و دوباره پاسخ دهید.) ، نمودار “چرا_چرا” را رسم کنید (طرح یک چرا برای اصل مسأله و فهرست کردن علل احتمالی، سپس طرح چرا برای هر یک از علل)، مسأله را با فعل ومفعولی به صورت مصدری بنویسید. (مثلا: “بهینه‌سازی اطلاعات و قابلیت‌های اساتیدِ معارف به منظور تقویت گرایشات دینی دانشجویان”) .
    برای حرکت به سوی حل‌مسأله و دست‌یابی به پاسخ می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:
    هرچه را دربارهٔ مسأله می‌دانید بنویسید (ظن و گمانها، قرائن و شواهد، اطلاعات پراکنده و احتمالی) ، بررسی اطلاعات نوشته شده برای دست‌یابی به الگویی که ارتباط دهندهٔ این اطلاعات است، مقایسه و تشبیه موضوع با نمونه‌یی که در طبیعت وجوددارد (مثلا آسان‌سازی استخراج سنگ از معادن از مشکلات عمدهٔ معدن‌داران است، باتداعی ذهنی‌یی که بین شیوهٔ طعمه‌خوردن ملخ و بیرون کشیدن سنگ از معدن انجام شددستگاه استخراجی با چنگک‌های مخصوصی طراحی شد) ، راه‌حل‌های گذشته و دیگران تحلیل شود که چرا موفق بوده یا نبوده است؟، برشمردن صفاتِ موضوع و دسته‌بندی آنها وتغییر دادنِ یک‌به یک آنها با استفاده از آزمون و خطا و تحلیلِ نتیجه، برشمردن موضوعات مرتبط با موضوعِ اصلی و انجام مراحلی که در برشمردن صفات ذکر شد، ردیابی مسأله تا رسیدن به سرچشمه و نقطه آغازین (مثلا: چرم/ دباغی/ حیوان/ دامداری/ زمین/…) و تغییر دادن هر یک از حلقه‌ها و بررسی اثر و نتیجهٔ تغییر، معکوس کردنِ مسأله (متضاد مسأله را طرح کنید و برای آن راه حل بدهید. مثلا: مسأله اصلی دست‌یابی به شیوهٔ بهبودِ محصول است، آن را به ضدش تبدیل می‌کنیم، صورت مسأله می‌شود: دست‌یابی به شیوه خرابتر کردنِ محصول) ، دربارهٔ مسأله و موارد مرتبط سؤال “چه می‌شود اگر…؟ ” را مطرح کنید (بررسی پیامدهای تمام احتمالات ممکن) ، مسأله را یک سطح به عقب ببرید و به کلی‌ شدن نزدیک کنید (مثلا: به دنبال راه کاهش پرسنل هستیم، آنرا تبدیل به “راه صرفه‌جویی در نیرو” کنیم) ، با کسانی که پیشنهادات شما را دائم رد می‌کنند جلسه داشته باشید و از نقدهای آنها ایده بگیرید، جریان برخورد خود با مسأله و تلاش برای حل آن را به صورت یک داستان و سناریو بنویسید، از نمودارها و ماتریس‌ها برای احاطه بر جوانب موضوع استفاده کنید.[]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.