موضوع بحث:
«حوزهٔ علمیهٔ تمدنساز» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
(برگرفته از مقالهٔ: «راهبردهای تحول در حوزه»)
مسألهٔ بحث:
حوزهای که بتواند در حال و آینده، در رقابت تمدنها، برای تمدن اسلام زمینهسازی کند چه شاخصها و فرآیندهایی دارد؟ و چگونه محقَّ میشود؟
پیشفرضها:
- دین= برنامه خداوند برای زندگی انسان در دنیا، در «شبکه هستی»، به هدف عبور و اتصال به ابدیت است. دین، علم ابراز شده خداوند به بشریت، برای تنظیم زندگیاش در حرکت به سوی ابدیت است. (تفصیل بحث در: «مبنای دینشناسانه»)
- حوزه علمیه= سازمانی که متکفل فهم دین، نشر دین، دفاع از دین و زمینهسازی برای اقامه دین است و متصدی آموزش و تحقیق در رشته اسلامشناسی با گرایش شیعه اثنیعشری است.
(رشته اسلامشناسی با تمام زیررشتههایش: نظام معرفتی اسلام، نظام قانونی اسلام، نظام فرهنگی اخلاقی اسلام، منابع اسلام، تاریخ اسلام، روششناسی فهم اسلام، اسلامشناسی تطبیقی و…) - تمدن= شبکه پایدار ساختارها و سیستمهای معرفتی، قانونی وفرهنگی، در مقیاس جمعی، که به دنبال پاسخگویی به کل هرم نیازهای انسانها است. (تفصیل بحث تمدن و تمدنسازی در: «نقشهٔ یک تمدن»)
فرضیهٔ بحث:
- حوزه علمیه تمدنساز= حوزهای که اسلامشناس ربّانی با قابلیت تفکر در مقیاسهای کلان، و با مهارت طراحی سیستم و مدلسازی بر اساس دیدگاه اسلام، پرورش میدهد.
- رشته اسلام شناسی= برنامه آموزشی تحقیقاتی که متکفل توانمندسازی علمی و مهارتی برای کشف نظر اسلام در کلیه موضوعات و مسائل زندگی است.
- برنامه آموزشی و تحقیقاتی حوزه علمیه تمدنساز، موضوعشناسانه، میانرشتهای و مهارتمحور است.
تبیین بحث:
اگر دین، برنامه خداوند برای زندگی انسان است و اگر زندگی انسان دارای سطوح فردی و جمعی، ظاهری و باطنی، موقت و ابدی است و اگر حرکت به سمت هدفِ دین نیازمند تنظیم کلیه این سطوح است، آنگاه بدون مهارت برای فهم و ارائه دین به صورتی که توانایی ایجاد این تنظیم را به انسانها بدهد، نمیتوان بر اساس دین زندگی کرد.
و از آنجایی که زندگی متوقف نمیشود و نیازها انسانها را وادار به تلاش برای رفع نیاز میکنند و از آنجایی که تلاش انسانها در ساختار خلقت انجام میپذیرد و ساختار خلقت بهمپیوسته، شبکهای و قاعدهمند است، پس تلاش انسانها ضرورتاً در قالب برنامه و قاعدهمندیای صورت میپذیرد؛ به همین سبب، اگر دین به صورتی عرضه نشود که توانایی مدیریت زندگی را برای انسان ایجاد کند، انسان به برنامهها و مدیریتهای رقیب کشیده خواهد شد.
و از آنجایی که تجربیات بشری در طول قرون اخیر، برنامهها و مدیریتهای نسبتاً موثری را تولید کرده و آثار تمدنی گستردهای را به جای گذاشته است؛ و معارف دینی در طول این قرون، به واسطهٔ عوامل بروندینی، انتزاعیتر و فردیترشده، از حیطههای برنامهریزی و مدیریتی فاصله بیشتر گرفتهاند، رقابت طرح وبرنامهها، تجربه و فرهنگ بشری با معارف دینی گستردهتر و عمیقتر شده است.
انسانهایی که مخاطب دین و معارف دینی و حوزههای علمیه هستند نیز در طول دهههای اخیر، بواسطهٔ زندگی رسانهای، از موقعیتهای رقیب حسّبیشتری پیدا کرده و سطح دانایی آنها نیز نسبت به پدیدهها و وقایع افزایش یافته است. پرسشگری، تحلیلگری، نقادی، جرات و جسارت مخالفت، نیز از شاخصهای کسانیاست که امروزه مخاطب حوزهها هستند.
این، توصیفِ وضعیتی است که حوزههای علمیه با آن روبروهستند، وضعیتی که هر چه زمان رو به جلو میرود تشدید میشود.
۱. وضعیت عمومی موجود در حوزههای علمیه:
طلاب، کتابهای زیادی را میخوانند، مباحثه میکنند و امتحان میدهند ولی کمتر اثربخشی این مطالب در رفع معضلات، مشکلات و نواقصِ زندگی خودشان و دیگران دیده میشود.
تحقیقاتی که در فضای عمومی حوزه در جریان است بر اساس تولیدی است که صاحبنظران و متخصصین فن قبلا انجام دادهاند، و حال دوباره بازسازی و عرضه میشوند. این تحقیقات در قالب برنامه کاربردی نبوده به صورت مسائلی فردی یاتئوریک ارائه میشوند.
تلاش عمده در مجالس و محافل تبلیغی بر ایجاد وجد و شورمعنوی در مخاطب است.
مدیریت کلان حوزه با تمام تلاشی که برای ارتقاء حوزهها انجام میدهد خروجی عملی آن حفظ وضعیت موجود و نظمدهی بیشتر به امور برای نظارت جامع و صحیح بر آن است.
عموم طلاب، خود را مبلغینی که موظف به انتقال پیام دین بهمردم هستند میبینند و در مقایسهٔ با دیگر اقشار جامعه، دست خود را از امکاناتحداقلی عموم نیز کوتاه میبینند.
عموم طلاب، سبک و اسلوب زندگیای به مانند فرهنگ حاکم برجامعه دارند، حکومت رسانه بر خانه، ساعات خواب و بیداری، نوع خوراک و تحرک آنها مشابه فضای عمومی است.
عموم مردم، طلاب را به دلیل تعلق به دین و دینی بودن حکومت، توجیهکنندهٔ رفتارها و تصمیمات حکومت میدانند که از امکانات دولتی و زندگی برتراز متوسط برخوردار هستند.
۲. ترسیم وضعیت مطلوب حوزههای علمیه:
حوزه، مرکز اسلامشناسی است.
یک طلبه، دانشپژوه در رشتهٔ اسلامشناسی است و خروجی تخصصی حوزه، یک اسلامشناس است.
حوزه پاسخگوی نیازِ «دستیابی به طرح و برنامه خداوند برای زندگی و چگونگی اجرا کردن این برنامه» است.
حوزه برای فهم و عمل به قرآن تاسیس شده است. محتوای آموزشی و تربیتی حوزه، «قرآن» است و کلام و سیرهٔ پیامبر و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین تجلّی و تبیین قرآن است، فهم گفتار و رفتار آنهابرای فهم قرآن است.
اسلامشناس کسی است که نظرات اسلام را در سه محور: نگرشها (هست و نیستها)، قوانین (باید و نبایدها) و فرهنگها (خوب و بدها) میداند و میتواند آنها را با استناد به قرآن و روایات، تبیین کند، عقلانیت آنها را اثبات نماید و در برابر نظرات رقیب، برتری آنها را مستدل سازد.
زندگی یک طلبه، زندگی علمی است (نَه زندگی اجرایی یا مالی) و براین اساس فعالیت و کار یک طلبه در محورهای علمیِ «تحقیق»، «تدریس»، «تألیف»، «تبلیغ» و «مشاوره» متمرکز میگردد.
جدول زیر وضعیت مطلوب را در محورهای هفتگانهٔ فوقالذکر ارائه کرده است:
ردیف | محور | توصیف وضعیت مطلوب |
۱ | آموزش | طلابِ دارای مهارتهای کیفی (توانایی استفاده از اطلاعات در عمل برای ارتقاء کیفیت زندگی) |
۲ | تحقیقات | تولید سیستمها و مدلهای دینی قابل رقابت با سیستمهای بشری |
۳ | تبلیغ | طلابِ دارای مهارت فعالسازی تفکر برای افزایش مدیریت احساس در مخاطب |
۴ | مدیریت | برنامهریزی و اجراء برای تولید کیفیت (کیفیتسازی) |
۵ | فضای عمومی طلاب | گسترده بودن احساس عبودیت و هویت آموزشی و مشاورهای و تبلیغی |
۶ | فضای عمومی جامعه | شناختهشدن حوزه بعنوان مشاور برتر برای ارتقاء زندگی در سطح خُرد و کلان |
۷ | فرهنگ حاکم بر زندگی طلاب | فرهنگ زندگی علمی |
در حوزهٔ مطلوب، طلاب نَه فقط میدانند بلکه میتوانند. میتوانند از اطلاعاتِ خود در عمل برای حلمسائل و نواقص زندگی استفاده کنند.
تحقیقات در این حوزه، صِرفاً اموری انتزاعی نیستند بلکه در جهت شکلدهی به جریان زندگی فردی و جمعی، بر اساس نگرش اسلام طراحی میشوند.
در این حوزه، طلاب تلاش دارند هنگام تبلیغ، فضایی آموزشی ایجاد کنند تامخاطبین نَه فقط بدانند که تفکر، گرایش و رفتار برتر چیست بلکه برنامهٔ قدم به قدم برای عملیاتی کردن آن را هم در دست داشته باشند.
مدیریتِ حوزهٔ مطلوب، به طور مستمر به دنبال بهبود کیفیت و ایجاد تأثیرعمیقتر و پایدارتر است.
فضای این حوزه به گونهای است که عموم طلاب، سالبه سال روحیهٔ عبودیت و بندگی را در خود قویتر مییابند و موقعیت و نقش خود را در اجتماع، نقشی آموزشی، مشاورهای و در نهایت تبلیغی مییابند و مهارت آموزش و مشاوره را از خود بروز میدهند. و به همین ترتیب فضای عمومی جامعه، با لمس فعالیتها و قابلیتهای مهارتی طلاب، آنها رامشاورانی برتر برای بهبود کیفیت زندگی و رفع مشکلات خود مییابند؛ سازمانها ودستگاههای کلان، نَه فقط برای اقامه نماز یا مدیریت امور عقیدتی و مناسبتها، بلکه برای بهبود کیفیت سازمان و رفتارهای سازمانی، خود را به مشاوره طلاب نیازمندمیبینند.
هنگامی که ناظر بیرونی به زندگی طلابِ حوزهٔ مطلوب نگاه میکند، زندگی مالی یااجرایی یا بازنشستگی را در آنها نمیبیند بلکه نشاط یک زندگی علمی را میبیند که از صبح تا شب در تلاش برای آگاهی کاربردی بیشتر است.
راهبرد کلان:
از آنجایی که داناییمحوری به تنهایی تحولآفرین نیست به استناد «العلم یرشِدُک و العمل یبلُغُ بک الغایه»[۱]، آنچه میتواند وضعیت موجود را به سوی وضعیت مطلوب حرکت دهد مهارتمحوری است که عنصر اصلی تحولآفرینی قرار گرفته است.
یعنی برای حرکت به سمت وضعیت مطلوب باید اهداف آموزشی، تحقیقاتی، فرهنگی، از محور نگرشی و دانشی صِرف، ارتقاء یافته به محور مهارتی برسند و در محور نگرشی ودانشی، اهداف از سطح فهم حافظهای ارتقاء یافته و به سطح فهم کاربردی تعالی پیداکنند و در محور مهارتی و رفتاری، اهداف از سطح توانایی به سطح مهارت در اجراءبرسند.[۲]
(تفصیل بحث در: «سطوح فهم و ادراک»)
چنین حوزهای، مهارتمحور است و تلاش اساتید و شاگردان برای تولیداطلاعات لازم برای کارگیری در عمل است. طلاب چنین حوزهای را فقط در حال شنیدن سخنرانی استاد در کلاس و سپس شنیدن تکرار این سخنرانی توسط همبحث مشاهده نخواهیدکرد؛ بلکه طلاب را بیشتر در حال تفکر و حل تمرین و همفکری و گفتگوهای علمی و نوشتن خواهید یافت. این طلاب در مواجهه با مردم، از بیسواد گرفته تا متخصصین رشتههای علمی و تجربی، میتوانند به سؤال «نظر اسلام در مورد…..چیست؟ » پاسخ بگویند و در برابر درخواست منطقِ چنین نظری، استدلال کنند و نسبت به نقد و شبهات وارده به این نظر، دفاع علمی نمایند.[۳] این طلاب وقتی جایی از قرآن یا نهجالبلاغه باز میشود میتوانند محتوای متن رابرای مخاطب به گونهای بیان کنند که گویا الان مورد خطاب خداوند است و مقصود و منظور او را حسّ میکند؛ اخلاقِ یک عالم دینی در این طلاب نهادینه شده است[۴] و به زندگی علمی[۵] علاقه وافر دارند.
«مهارتهای کیفی» را بر اساس نیازهای زندگی و محورهایی که علوم و معارف اسلام متکفل آنها هستند میتوان با ده شاخص توصیف کرد:
- مهارت ترجمه بلاغی گزارههای دین (یعنی توانایی انتقال حسِّ موجود در عبارات به مخاطب)
- مهارت کشف مغالطات در گفتارهای روزمره و در گفتارهای علمی
- مهارت ارائه استدلالها به صورت قالبهای منطقی پایه
- مهارت تبیینِ نگرش، قانون و فرهنگ اسلام به صورت سیستمهای ملموس در زندگی
- مهارت تنظیم قراردادهای مورد نیاز مردم بر اساس موازین شرعی و قانونی
- مهارت مشاوره برای حلوفصل اختلافات رایج حقوقی
- مهارت اثبات انسجام و معقولیت و کارآمدی سیستمهای دینی
- مهارت اثبات برتری سیستمهای دینی نسبت به سیستمهای مشابه
- مهارت مشاوره فرهنگی و رفتاری برای حل مشکلات زندگی
- مهارت عبودیت
مهارت در دو سطح شفاهی و مکتوب و در چهار حوزه داخلی، بینالمذاهب، بینالادیان و بینالملل
راهبردهای خاص:
در جوانب مختلف فعالیتهای حوزه، جدول زیر مصادیق راهبردهای حرکت ازوضعیت موجود به وضعیت مطلوب را ارائه کرده است.
ردیف |
محورها |
نمایهٔ وضع موجود |
استراتژی وضعیت مطلوب |
۱ |
کتابهای درسی |
حرکت به سوی سادهسازی برای حفظ |
حرکت به سوی کاربردیسازی برای عمل |
۲ |
شیوهٔ تدریس |
انتقال مطالب کتاب به علمآموزان |
تولید مطالب کتاب توسط علمآموزان |
۳ |
شیوهٔ امتحانات و ارزیابیها |
ارزیابی حافظه در انتهای هر سال |
ارزیابی کارآمدی و کارآیی در انتهای هر علم |
۴ |
اساتید |
سخنرانان علمی |
راهنمایان تحقیقات علمی |
۵ |
مدارک و مدارج علمی |
معیار پرداخت در استخدام |
معیارِ کیفیت علمی |
۶ |
مدارس علمیه |
محل خدمات آموزشی و خوابگاهی |
مرکز مطالعات و تحقیقات علوم و معارف اسلام |
۷ |
تحقیقات |
علممحوری |
تولید مدل و سیستم |
۸ |
پایاننامهها |
ابزار اخذ مدرک |
حلال مشکلات زندگی فردی و جهانی |
۹ |
تبلیغ |
سخنرانی اخلاقی |
فعالسازی تفکر |
۱۰ |
تألیف |
ارائه کلیات و مبانی |
تولید مدلهای اجرایی مستند به مبانی |
۱۱ |
نخبگان |
انتخاب با معیارهای کمّی و حافظهای |
انتخاب بر اساس معیارهای کیفی و تحلیلی |
۱۲ |
مدیریت |
روزمره و مسألهمحور |
آیندهساز و شاخصمحور |
۱۳ |
خدمات |
مراجعهای |
شهرکهای علمی یا خدمات متحرک |
۱۴ |
امور مالی و شهریه |
پرداخت چهرهبه چهره و یکسان |
واریز به حساب و متفاوت بر اساس تولیدات علمی و فعالیتهای مرتبط |
۱۵ |
فرهنگ عمومی طلاب |
تلاش برای تبلیغ و اصلاح مردم |
تلاش برای تولید مدلهای زندگی اسلامی |
از آنجایی که مرکز و محور عمده در حوزه فعالیتهای آموزشی است، بر اساس راهبرد کلانِ «مهارتمحوری» برای ایجاد تحول در حوزههای علمیه، راهبردهای تحول در نظام آموزشی حوزه با تطبیق بر مصادیق، در دنباله ارائه میگردد:
مقطعبندی تحصیلات بر اساس شاخصهای سهگانه سطوح فهم و ادراک، سطوح احساس و گرایش، سطوح عمل و مهارت به شرح زیر پیشنهاد میگردد:
- مقطع عمومی: بداند، علاقه به زندگی علمی را ابراز کند، بتواند تبیین کند و به گونهای توضیح دهد که مخاطب از عهده تصور مطلب بربیاید. برتری مطالب مورد نظر را بر موارد مشابه احساس کند، بتواند در برابر چراها استدلال منطقی ارائه کند و در برابر نقدها از منطق خود دفاع کند.
- مقطع تخصصی: تحلیل کند، مدل بدهد، بتواند برای عملیاتی شدن یک نظر برنامه بدهد، در برابر متخصصین دیگر از ادعای خود دفاع کند و ادعای آنان را نقد نماید.
- مقطع فوق تخصصی یا نظریهپردازی: نظریه بدهد، خلاقیت را در مسیر فعالیت خود احساس کند، بتواند دستگاه فکری منسجمی را در کرسیهای نقد و نظر به اثبات برساند.
و از آنجایی که هویت حوزه از جهت علمی، رشته اسلامشناسی است، پیشنهاد میگردد عنوان مقاطع به صورت زیر عنوانبندی شود:
تعریف مقطع اسلامشناسی عمومی در حوزه علمیه:
از آنجایی که برنامهریزیها بر اساس نیازها و اهداف صورت میگیرد در تعریف مقطع عمومی نیز ابتدا باید نیاز موجود به علوم و معارف اسلام در سطح عمومی بررسی شود:
نیاز موجود:
جامعه معاصر و آینده نیاز به کسی دارد که نگرش، قانون و فرهنگ اسلام رابداند و بتواند به آن عمل کند و به گونهای منتقل کند که عموم مردم که سطح اطلاعات گسترده دارند و پرسشگر و مقایسهگر و نقاد هستند، به آن عمل کنند.[۸] یعنی از عموم طلاب که در دیروز انتظار میرفت بتوانند صِرفا انتقال دانش داشته باشند و بگویند تا مخاطب بشنود و بپذیرد، امروزه و فردا انتظار میرود بتوانند بامخاطبی با خصوصیات پرسشگری و مقایسهگری و نقادی طوری رفتار کنند که با علاقه به اسلام عمل کند پس:
اسلامشناس عمومی کسی است که دارای شاخصهای زیر است:[۹]
- نگرش، قانون و فرهنگ اسلام را در امور مختلف زندگی میداند و میتواند دانش خود را به گونهای ارائه دهد (هم شفاهی و هم مکتوب) که:
- مخاطب بتواند مفاهیم و مطالب را تصور کند
- منطقیبودن آن را احساس کند
- برتری آن بر موارد مشابه را لمس نماید
- طلبه حوزه بتواند چرایی مطلب را ارائه کند
- بتواند در برابر نقدها پاسخگوباشد
- بتواند به سؤال «بر اساس چه دلیل و مدرکی این مطلب را به اسلام نسبت میدهید؟ » با استناد به منابع دستدوم که باید مقبولیت نسبی عمومی آنها را اثبات کند، پاسخ بگوید.
- بتواند متون دستاول اسلام را برای مخاطب عصر خود، به گونهای ترجمه کند که مخاطب احساس کند در فضای متن قرار گرفته است و بتواند مقصود و مراد گوینده را با استناد به منابع تخصصی توضیح دهد.
- اخلاق حرفهای مربوط به عالم دینی را میشناسد و رعایت میکند.
- پیشنیازهای علمی و مهارتی لازم برای ورود به مقطع تخصصی را احراز کرده است.
بر اساس نیاز و شاخصهای فوق علوم لازم و اهداف مهارتی در آنها به شرح زیر پیشنهاد میشود:[۱۰]
(این اهداف در سه گونه واحد آموزشی توزیع میشوند:[۱۱]
- اهداف واحدهای آموزشی زباندانی
- اهداف واحدهای آموزشی روششناسی
- اهداف واحدهای آموزشی دینشناسی
- اهداف واحدهای آموزشی دستیابی به کلیت و منابع دین
- اهداف واحدهای آموزشی دستیابی به نگرش و عقائد دین
- اهداف واحدهای آموزشی دستیابی به قانون دین
- اهداف واحدهای آموزشی دستیابی به فرهنگ دین[۱۲])
علوم لازم برای اسلامشناس عمومی در حوزه تمدنساز و اهداف مهارتی در هر یک:
حداقل لازم در روش تحصیل:
بتواند یادگیری خودرا از سطح فهم حافظهای و فهم اولیه به فهم کاربردی ارتقاء دهد.
حداقل لازم در منطق:
بتواند گفتارها را به قالبهای منطقی تبدیل کند و برهان یا مغالطه را استخراج نماید.
حداقل لازم در روش تحقیق:
بتواند مقالهای علمی بر اساس ضوابط یک تحقیق معیار بنویسید.
حداقل لازم در ادبیات
بتواندکلام خداوند را ترجمه کند به گونهای که مخاطب علاوه بر تصور معانی، حسّ موجود درعبارات را لمس کند.
حداقل لازم در دینشناسی:
بتواند دین را به گونهای معرفی کند که مخاطب علاقمند به زندگی بر اساس نظرات دین شود.
حداقل لازم در تفسیر:
بتواند وقتی موضوعی مطرح میشود، آیات راجع به آن موضوع را به سرعت بازیابی کند و پیام خداوند در آن آیات را به گونهای توضیح دهد که مخاطب بتواند در زندگی به کار ببرد.
حداقل لازم در حدیث:
بتواند احادیث معتبر برای انتقال نظر دین به مخاطب ارائه کند به گونهای که مخاطب بتواند در زندگی به کار ببرد.
حداقل لازم در تاریخ:
بتواند حقایق تاریخی را به گونهای کشف کند که برای ایجاد تغییر در آینده بهرهبرداری شود.
حداقل لازم در فقه:
بتواند قوانین خاص در هر موضوعی را از منابع فتوایی استخراج نماید و برتری و کارآمدی این قوانین را بر قوانین رقیب، عقلاً اثبات کند.
حداقل لازم در فلسفه:
بتواند شبکهٔ هستی و نگرش دین به هستی را با استناد به برهان ترسیم کند.
حداقل لازم در کلام:
بتواند نگرش دین نسبت به هستی را با استناد به گزارههای دین ترسیم کند و برتری این نگرش برموارد رقیب را با استدلال عقلی ارائه نماید.
حداقل لازم در عرفان:
بتواند امکان رسیدن به شهود خداوند، کیفیت این شهود و مراحل آن را تبیین کند.
حداقل لازم در اخلاق
بتواند فرهنگ اسلام را در موضوعات و جوانب مختلف زندگی با فرهنگهای رقیب مقایسه کند.
(تفصیل اهداف هر یک از علوم فوق در: «شبکهٔ علوم حوزوی»)
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
چشمانداز فراگیرانی که در انتهای مقطع اسلامشناسی عمومی این مهارتهارا یافتهاند اینگونه است:
(ناظر بیرونی به وضعیت عمومی طلاب، آنها را اینگونه توصیف خواهد کرد):
ما با افرادی روبرو شدیم که هر کدام دارای کتابخانهای کوچک ولی علمی بودند، منابع دستاول، منابع مرجع اعم از کتاب، مقاله، لوحفشرده، نوار صوتی در یک طبقهبندی منظم که به سرعت برای بیننده قابل تشخیص بود قرار داشتند، در هر زمینهٔ علمی مرتبط با رشته اسلامشناسی، منبعی قابل توجه وجود داشت.
هر کدام از این افراد رایانهای داشتند که به جای موسیقی و بازی و عکس و فیلم، حاوی یادداشتها و اطلاعات الکترونیکی دیگر بود که دقیق اسمگذاری شده و دقیق آدرسدهی شده بودند. هر کلیدواژهٔ مرتبط با علوم و معارف اسلام و علوم انسانی را که در قسمت جستجو وارد میکردید، نتیجهای بازیابی میشد. اطلاعات صِرفا به خاطر جالب بودن گردآوری نشده بودند بلکه برای هر یک کاربردی ملاحظه شده بود.
هر یک از طلاب، هنگام مواجه با سؤال و مسألهای، بلافاصله به سراغ منابع وکتابها نمیرود بلکه کاغذی به دست گرفته و شروع به تفکری مرحلهبه مرحله برای حلمسأله مینماید و سعی میکند تا پاسخی اولیه را برای مطلب تولید کند. سپس برای بررسی و ارزیابی پاسخ تولید شده، به سراغ منابع میرود، ولی نه به صورت کور و بدون برنامه، بلکه با تعریف کلیدواژهای ترکیبی برای جستجو، در کمترین زمان بیشترین نتایج مرتبط را هم در میان کتابها هم مقالات و هم منابع الکترونیکی، منابع دیداری و شنیداری، منابع خطی، شخصیتهای علمی مرتبط، مراکز علمی مرتبط، و در میان کتابها و یادداشتهاو فایلهای شخصی خودش بازیابی میکند، اعتبارسنجی کرده، دستهبندی میکند و در یک ساختار منطقی علمی و تألیفی به صورت یک نوشته یا سخنرانی ارائه مینماید.
ما طلابی را دیدیم که حوصله و اشتیاق مطالعه داشتند و با خواندن چند صفحه از یک کتاب خسته و بیحوصله نمیشدند و گاه ساعتها مطالعه میکردند، فکر میکردند، یادداشت برمیداشتند، کتابها را با هم مقایسه میکردند و سرانجام میتوانستند نتیجه مطالعات خود را به دقت توضیح دهند.
هنگامی که طلاب در یک درس یا سخنرانی علمی شرکت میکردند، دقیقا میدانستند که این درس یا سخنرانی، چه اثر و کاربردی دارد و چگونه باید از آن در زندگی استفاده کرد. طلاب در درسها فقط شنونده نبودند بلکه فعالیت اصلی درس را که یافتن پاسخ مسأله و حل مشکلی بود با هدایت استاد به عهده داشتند.
تمام طلاب دارای برنامهریزی درازمدت بودند و افقهای ۲۰، ۳۰ و ۵۰ ساله برای خود داشتند و مرحلهبه مرحله نشاط و انگیزه ادامه راه در آنها بیشتر دیده میشد.
گفتگوی علمی با این طلاب واقعا مهیج بود، مطالب تو را به دقت گوش میدادند، سپس به زبان قالبهای منطقی در میآوردند اشکال و حفرهٔ موجود در تفکرت را با قاعد هو مثالهای ملموس نشان میدادند. و هنگامی که خود استدلال میکردند برهان و دلیل را قدم به قدم به گونهای شفاف بیان میکردند که جای هیچ گفتگوی دیگری باقی نمیماند.
در هر موضوعی که درخواست تحقیق میشد، طرحنامه تحقیقی منسجم و کاربردیای راتنظیم میکردند و بر اساس برنامه همان طرح، نتایج را ارائه مینمودند.
واقعا جالب بود که در هر گفتگویی، وقتی نظر اسلام را راجع به موضوعی قدیمی یا جدید میپرسیدیم، آیهای از قرآن را میخواندند و آن را از روی قرآنی که در جیب داشتند نشان میدادند و مقصود آیه و تطبیق آن بر موضوع را با استناد به تفاسیر توضیح میدادند. همین کار را با احادیث نیز انجام میدادند و چنان آیات واحادیث را ترجمه میکردند که گویا آیات و روایات همین امروز نازل شده است و ما مستقیما مخاطب خداوند و پیامبر هستیم.
جالبتر اینکه ابتدا جایگاه موضوع را در شبکه موضوعات و مسائل توصیف میکردندبه گونهای که خودِ ما تصویرمان از موضوع دچار تغییر و ارتقاء میشد، سپس نظراسلام راجع به موضوع را ارائه میکردند. فضای زندگی شهری، کشوری و جهانی و نظرا تدیگری که در فضای علمی و اجتماعی رواج داشتند و رقیب نظر اسلام محسوب میشدند را خوب میشناختند و جداول مقایسههای تطبیقی از آنها را رسم میکردند و بدون اینکه خودشان ادعا کنند که نظر اسلام برتر و بهتر است با دیدن جداول تطبیقی، مجبور بودی به برتری نظر اسلام اعتراف کنی!
هر کدام از آنها کتابی سه جلدی با عنوانِ «اسلام چه میگوید؟ » دارند که تألیف خودشان است، در دفتر اول، نگرشها و عقائد اسلام ارائه شده، در دفتر دوم، قوانین اسلام و در دفتر سوم فرهنگ و اخلاق اسلام.
در تمام این دفترها، نظر اسلام با ارائه آیات و روایات، مستند شده و سپس عقلانیت موجود در آنها با برهان ارائه شده و در نهایت با نظرات رقیب مقایسه شده استو در هر قسمت راهکارهای اجرایی برای تغییر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب عرضه شده است. این افراد واقعا آیندهساز و از زمان جلوتر هستند و توانایی این افراد برای کاربردی کردن معارف دین در زندگی بسیار است.
مراجعهکنندگان مختلفی را میدیدیم که هر یک با خواستهای میآمدند و بادستورالعملی قدم به قدم برای حل مشکل بازمیگشتند، یک نفر مشاوره تحصیلی داشت، نفردیگر تنظیم قرارداد اجارهای را طلب میکرد، دیگری حل بحران رفتاری موجود درخانوادهاش را متقاضی بود، فردی برنامهٔ فرهنگی برای سازمان خود مطالبه میکرد، طالبحقیقتی به دنبال حرکت در مسیر شهود الهی بود و راهنماییهای اولیه را درخواست میکرد و…
وقتی به وضعیت زندگی و رفتاری خودشان نیز توجه میکردیم، مهارت خوبی در اجرای گفتههایشان مشاهده میشد و در یک جمله میتوان گفت:
این طلاب، افرادی منطقی و موجه بودند که هر گاه با هر کدام از آنها گفتگو میکردی، قوت و استواری علمی، روحی و رفتاری و جستجوگری حقیقت و علم را در آنها لمس مینمودی.با دیدنشان به یاد خدا میافتادی و با نظر به زندگیشان ابدیت را مشاهده میکردی. اللهم ارزقنا.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دینشناسی، حوزه علمیه، تمدن اسلام، حوزه مهارتمحور، تولید علم و نظریهپردازی، حوزه آینده
- غررالحکم، ص۴۵[↩]
- مقصود از کلمهٔ «بتواند» در اهداف، این است که عمل مورد نظر به تنهایی و مستقلا در زمان انتظاری از آن عمل، انجام شود و اثر تعریف شده را ایجاد کند.[↩]
- یعنی نگرشهای اسلام، قوانین اسلام و فرهنگ اسلام را میفهمند، تبیین میکنند، استدلال دارند و دفاع میکنند.[↩]
- یذکرکم الله رویته، یزید فی علمکم منطقه، یرغبکم فی الاخره عمله[↩]
- در برابر زندگی مالی و زندگی اجرایی[↩]
- فرد عامی کسی است که در حداکثر حالت، نسبت به موضوع اطلاعات دارد، پرسشگراست، تحلیلگر بر اساس تجربیات خود است، مقایسهگر و ارائهدهنده موارد نقض است.[↩]
- نخبه و متخصص، کسی است که قدرت تبیین، تحلیل روشمند، استدلال ونقادی را دارد.[↩]
- یعنی وضعیت عمومی به گونهای است که صِرف انتقال دانش موجب پذیرش وتغییر رفتار نمیشود و نیاز به بازسازی دانش در مخاطب وجود دارد.[↩]
- مقایسه این شاخصهابا وضعیت موجود در حوزه و در سند قبلی، تحولآفرینی منطقی و عملگرا را نشان خواهد داد.[↩]
- به دلیل وظیفه انذار و ابلاغی که علاوه بر تفقه بر عهدهٔ طلاب است، دراغلب اهداف، توانایی ایجاد اثری در یک مخاطب مورد لحاظ قرار گرفته است. این مخاطب اعم ازخودِ فرد یا فرد دیگر یا یک گروه است.[↩]
- در کلیه این واحدها، اهدافی مانند آشنایی با هویت آن علم، تاریخچه وتحولات، ساختار، مبانی و اصول موضوعه، مسائل، منابع و شخصیتها، اصطلاحات، آمادگی برای ارتقاء به سطح بالاتر…اهداف مشترک و عمومی است که از ذکر آنها مگر در مواردخاص صرفنظر میگردد. پس در تمام موارد باید اهداف زیر اضافه شوند:
- بتواند علم مورد نظر را در یک مقاله یا گفتگو طوری توصیف کند که مخاطب رابطه آن با زندگی خود را حسّ کند و مشتاق پیگیری اطلاعات مربوط به آن شود و منابع مطالعاتی طلب کند و بتواند تمایز آن را از علوم مشابه توضیح دهد.
- بتواند اصطلاحنامه برای علم مورد نظر تهیه کند.
- بتواند منابع (اعم از شفاهی، چاپی، الکترونیکی) وشخصیتهای مطرح در این علم را به گونهای معرفی کند که خصوصیت و تمایز آنها ازیکدیگر بسته به نیاز مخاطب مشخص گردد.
- بتواند از نرمافزارهای مرتبط با آن علم استفاده کند.[↩]
- مقصود از «فرهنگ»، طرز زندگی است. این تعریف و هویتشناسی از فرهنگ پس از بررسی تعاریف موجود، پیشنهاد میگردد و این هویت، اخلاق را نیز دربر میگیردلذا اخلاقیات دین در تحت این عنوان بحث و بررسی میشوند.[↩]