بسم الله الرحمن الرحیم

دسته‌ها
مبانی

مبنای ارزش شناسانه

موضوع بحث:

«ارزش» چیست؟ چه ارتباطی با مباحث نظریه‌پردازی در علوم انسانی دارد؟ بسته ارزش‌شناسانه در پارادایم شبکه‌ای چیست؟

مسألهٔ بحث:

آیا می‌توان از «توصیف‌ها»، «تجویزها» را اخذ کرد؟ چگونه می‌توان در تحقیقات، پیش‌فرض‌ها و جهت‌گیری‌های ارزشی، احساسی و ایدئولوژیک را تصفیه کرد؟

فرضیهٔ بحث:

  1. ارزش‌ها اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای منشأ انتزاع حقیقی می‌باشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشأ انتزاعشان بر آنها نیز حاکم است.
    به عبارت دیگر: گزاره‌های بیانگر «حسن و قبح‌ها» و «الزام‌ها» (باید و نبایدها)، گزاره‌های انشایی هستند که دارای منشأ انتزاع حقیقی می‌باشند (حاوی گزاره‌‌ای خبری هستند) و برهمین اساس استنتاج «باید» از «هست» انجام می‌پذیرد و تمام «بایدها» تابعی از «هست‌ها» می‌باشند.
  2. در مقام کشف حقایق، ارزش‌های خاص افراد نباید دخیل باشند؛ اما ارزش‌های عام یا بنیادین و ساختاری، بنابه ضرورت ساختاری دخیل هستند؛ هم‌چنین ارزش‌هایی که قبلا حق بودن آنها با استدلال حاوی «ارزش‌های بنیادین» منطقا اثبات شده باشد.

تبیین و استدلال برای فرضیهٔ بحث:

  1. عقل نظری= ابزار ادراک‌کننده واقعیات از سنخ «هست و نیست» (کاشف از واقعیت‌های غیروابسته به اراده و میل انسان)
  2. عقل عملی= ابزار ادراک‌کننده واقعیت‌های از سنخ «باید و نباید، خوب و بد» (کاشف از واقعیت‌های وابسته به اراده و میل انسان)
  3. رابطه عقل نظری و عملی= بر اساس ادراکات عقل نظری (محاسبات نفع و ضرر)، عقل عملی ضرورت یا عدم ضرورت فعال شدن میل و اراده نسبت به موضوعی را ادراک می‌کند (ادراک هماهنگی موضوع با اهداف او= ضرورت بالقیاس الی الغیر) و بر اساس ادراک چنین ضرورتی، «احساس خوبی و بدی»، یا «اراده باید و نباید» تکویناً تولید می‌شود. (انشاء و اعتبار می‌شود)
    (قید «تکویناً» در عبارت فوق، بسیار حیاتی است و حل‌وفصل اصلی مسائل جبرواختیار است.)
  4. حسن و قبح ذاتی داریم= برخی امور، تکویناً خیر برای انسان هستند و برخی تکوینا شرّ برای انسان هستند مانند عدل و ظلم؛ و اینگونه حسن و قبح‌ها وابسته به ملاحظه و اعتبار کسی نیست.
  5. عقل قدرت کشف از حسن و قبح را در حداقل‌ها، دارد و نیاز به منبعی بیرون از خود ندارد (حسن و قبح عقلی= استقلال عقل در فهم حسن و قبح)

نکتهٔ مهم: از حیث منطقی، برای اینکه در نتیجه استدلال بتوانیم «باید» داشته باشیم، ضروری است یکی از مقدمات حاوی «باید» باشد، و از آنجایی که «بایدِ نخستین» ضرورت تکوینی دارد لذا ارتباط اعتباریات با حقایق منقطع نمی‌شود؛ و بر همین اساس «نسبت مطلق» در اخلاق جاری نیست و احکام اخلاقی مرتبط با شاخص‌های فطری طبیعی انسان، فراگیر و عمومی است و طبق آن نیز توبیخ و تشویق یا محاکمه و پاداش صورت می‌پذیرد. گزاره‌های توصیفی که بیانگر دانش‌ها هستند با ضمیمهٔ یک گزارهٔ توصیف‌کنندهٔ یک ضرورت بنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزاره‌های توصیه‌ای که بیانگر ارزش‌ها هستند منتهی می‌شوند.

جدول زیر[۱] بیانگر مکاتب اخلاقی از زاویهٔ منشأ مشروعیت «باید و نبایدها» است: (بایدهای بنیادین و زیرساختی)

اصل‌ها و عمومات فوقانی (زیرساخت‌ها) با استفاده از مکاتب اخلاقی

ریشه‌یابی باید و نباید و خوب و بد، هم‌سنخ با ریشه‌های شریعت و دین است. ازمواضعی که این ریشه‌یابی به تفصیل صورت گرفته است در علم «فلسفه اخلاق» در بحث مکاتب اخلاقی است. با بررسی مبانی مکاتب اخلاقی می‌توان به ریشه‌ای‌ترین و زیرساختی‌ترین عناصر حیاتی انسان پی برد.

ردیف

گروه

اسم مکتب اخلاقی

مبنای زیرساختی آن

۱

واقع‌گرای طبیعی – غایت‌گرا

لذت‌گرایی[۲]

hedonism

هر چه لذت دارد خوب است.

۲

سودگرایی[۳]

utilitarianism

محاسبه نفع و ضرر کارها در مقیاس جمعی و انتخاب کاری که نفع در آن غلبه دارد.

کدام عمل بیشترین سود را دارد؛ کدام قاعده بیشترین سود را دارد؟ (اصالت فایده)

حداکثر خوشبختی برای حداکثرافراد، شالوده اخلاق قانونگذاری است. (اصل بیشترین سعادت)

لذت‌ها با شاخص‌های زیر وزن‌دهی می‌شوند: میزان قطعیت حصول،[۴] زمان حصول زود یا دیر، شدت،[۵] خلوص،[۶] پایداری،[۷] باروری، گستردگی و شمول[۸]

۳

عاطفه‌گرایی[۹]

یا دیگرگرایی= کاری خوب است که به نفع دیگران باشد؛ افراد برای انجام کاری که به نفع خود آنهاست تمجید نمی‌شوند.

همدردی نخستین اصل اخلاقی است.[۱۰]

۴

وجدان‌گرایی[۱۱]

هر چه وجدان اکثر افراد جامعه می‌گوید ملاک خوبی و بدی است.

۵

طبیعت‌گرایی[۱۲]

هر چه مطابق با طبیعت است خوب است.

۶

تجربه گرایی[۱۳]

هر چه با نتایج علوم تجربی سازگار است خوب است.

۷

تطورگرایی[۱۴]

بر اساس قانون تکامل، «خوب» چیزی است که انسان در جهت رشد و تکامل روابط قرار دهد

۸

قدرت‌گرایی[۱۵]

هر چه به انسان قدرت می‌بخشد خوب است. (قدرت جسمی، قدرت روحی، قدرت فکری، قدرت اجتماعی، قدرت پایدار)

۹

واقع‌گرای ما بعد طبیعی

سعادت‌گرایی[۱۶]

چیزی خوب است سبب رشد نفس و علم و تفکر آن شود. (شبیه شدن انسان به خدا)

۱۰

زهدگرایی[۱۷]

خوبی یعنی دوری از لذات و رهایی از وابستگی

۱۱

تسلیم‌‌گرایی[۱۸]

کسی خوب است که در برابر تقدیرش راضی باشد. (امور را سهل بگیرد و آرام باشد)؛ سعی کند تا امورش را با اقتضاءات طبیعی هماهنگ سازد

۱۲

وظیفه‌گرایی[۱۹]

حُسن فعلی کفایت نمی‌‌کند و حُسن فاعلی لازم است. (نیت کار خوب)

کار خوب کاری است که مطابق قانون باشد.

۱۳

غیرواقع‌گرا

احساس‌گرایی[۲۰]

emotivism

نظریه غیرتوصیفی و غیرشناختی، که کارکرد جملات اخلاقی را فقط ابراز احساسات گوینده می‌داند. کارِ خوب= آنچه عموم افراد را به سوی خود جذب می‌کند و تمایلی به انجام در آنها ایجاد می‌کند.

۱۴

توصیه‌گرایی[۲۱]

prescriptivism

یک گفتار اخلاقی، صرفا یک توصیه و امر برای انجام کاری است که در احساس گوینده مطلوب تلقی شده است و گوینده بپذیرد که این امر قابلیت تعمیم داشته باشد و در شرایط مشابه تکرارپذیر باشد.

۱۵

جامعه‌گرایی[۲۲]

تعیین‌کننده بودن افکار عمومی + حفظ جامعه غایت عالی هرگونه فعالیت اخلاقی است.

۱۶

قراردادگرایی[۲۳]

agreementism

ارزش‌های اخلاقی چیزی جز خواسته‌های ذهنی افراد نیست و آنچه افراد میان خودشان توافق میکنند لازم‌الاجراء است.

افراد جامعه می‌بینند که اگر بر اساس یک توافق جمعی عمل نکنند نمی‌توانند ادامه حیات بدهند. اصول عدالت از همین‌جا نشات می‌گیرد.

۱۷

امر الهی[۲۴]

آنچه خداوند می‌گوید خوب است خوب است و خوبی فارغ از امر خداوند نداریم.

با توجه به نقطه مرکزی هر کدام از این مکاتب می‌توان گفت که موارد زیر، عناصر زیرساختی حیات بشری هستند:

  1. تامین نیازها (کسب لذت و دوری از رنج)
  2. توجه به سود و مصلحت، هم فردی و هم جمعی
  3. قضاوت وجدان
  4. کمک‌رسانی
  5. طبیعی بودن
  6. انطباق با معادلات قطعی علمی
  7. داشتن حرکت تکاملی
  8. قدرت‌بخشی برای حرکت
  9. حرکت به سمت هدف نهایی (سعادت)
  10. ایجاد حداکثر آزادی وعدم وابستگی
  11. هماهنگی با زندگی وپذیرش شکست‌ها
  12. عمل به قانون و وظیفه
  13. حفظ جامعه
  14. عملکرد مشترک عمومی

نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:

با تفکیک میان ارزش‌های بنیادین و ارزش‌های وابسته به متغیرهای زمانی، مکانی، اشخاص و…، می‌توان خلوص تحقیقات را در کشف واقعیت‌ها تضمین کرد.

جستجو از «فلسفه احکام» معنادار است.

مکتب اخلاقی با منشأ مشروعیت دینی، منطقی و معنادار است.

گزاره‌های توصیفی، دارای دلالت التزامی انشائی و تجویزی هستند.

مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:

فلسفه‌های مضاف، فلسفه اخلاق و حقوق، حقایق و اعتباریات، دانش و ارزش، جهان‌بینی و ایدئولوژی، مکاتب اخلاقی و تجویزی


  1. اقتباس از کتاب «فلسفه اخلاق»، حجت‌الاسلام دکتر مجتبی مصباح[]
  2. بر اساس تقریر «آریستیپوس» و اپیکور[]
  3. بر اساس تقریر «بنتام»[]
  4. certainty[]
  5. intensity[]
  6. purity[]
  7. duration[]
  8. extent[]
  9. بر اساس تقریر «آدام اسمیت»[]
  10. از شوپنهاور[]
  11. بر اساس تقریر «روسو»[]
  12. نیچریست‌ها[]
  13. آمپریست‌ها[]
  14. بر اساس تقریر «اسپنسر»[]
  15. بر اساس تقریر «نیچه»[]
  16. بر اساس تقریر «سقراط، افلاطون و ارسطو»[]
  17. بر اساس تقریر «کلبیون»[]
  18. بر اساس تقریر «رواقیون»[]
  19. بر اساس تقریر «کانت»[]
  20. بر اساس تقریر «ایر» و «استیونسن»[]
  21. بر اساس تقریر «هیر»[]
  22. دورکیم[]
  23. بر اساس تقریر «هابز و رالز»[]
  24. بر اساس تقریر متکلمین اشعری[]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.