بسم الله الرحمن الرحیم

دسته‌ها
مبانی

مبنای جامعه‌شناسانه، تاریخ‌شناسانه و عرف‌شناسانه

موضوع بحث:

 «بسته مبانی جامعه‌شناسانه، تاریخ‌شناسانه و عرف‌شناسانه» در پارادایم شبکه‌ای

مسألهٔ بحث:

دیدگاه‌های جامعه‌شناسانه، تاریخ‌شناسانه و عرف‌شناسانه، چه تأثیری در تولید نظریات علوم انسانی و الگوهای پیشرفت و توسعه دارند؟

پیش‌فرض‌ها:

جامعه= هم‌زیستی تعدادی از خانواده‌ها یا افراد که منجر به شکل‌گیری تعاملات حقوقی، مالی، انضباطی و مدیریتی، فرهنگی و ارزشی شود. شکل‌گیری جامعه تابعی از شکل‌گیری ساختارهای ارتباطی است.

تاریخ= توصیف زندگی و تعاملات افراد و جوامع در گذشته (افکار، احساس و رفتارها)

عرف= تشخیص، احساس و عملکرد ناخودآگاه عمومی مردم در یک جامعه (اکثر اغلب افراد آن جامعه)

فرضیهٔ بحث:

  1. مفاهیم اجتماعی مانند ملکیت، زوجیت، حاکمیت و…، از جنس معقولات ثانی فلسفی هستند و در عین اینکه اعتبار شده‌اند و مابازاء مستقیم خارج از ذهن ندارند لکن دارای منشأ انتزاع خارجی هستند و از نحوه رابطه میان پدیده‌های واقعی انتزاع شده‌اند.
  2. پدیده‌های اجتماعی، صرفاً محصول کنش‌های افراد نیستند که وابسته به انگیزه‌ها و تمایلات آنها باشند بلکه از قوانین و قواعد علّی‌معلولی نهفته در زیرساخت‌هایشان پیروی می‌کنند.
  3. هدف از تشکیل جامعه، حفظ و رشد «فرد» است لذا تک‌تک افراد در مبانی و رویکردهای صحیح جامعه‌شناسانه، موضوعیت دارند و چون افراد در «شبکه هستی» قرار دارند نه مستقل از این شبکه، لذا در بحث «اصالت جامعه یا اصالت فرد»، نظر مختار، «اصالت فرد در شبکه» است، و این قاعده مبنی دستگاه‌های حقوقی و اخلاقی است.
  4. تکامل اجتماعی= ایجاد توانایی برای تک‌تک افراد در جهت رفع‌نیازهایشان در کلیه لایه‌های هرم نیازها (تا لایه نهایی که خودآگاهی برتر است.)

تبیین بحث: در تعریف جامعه تعابیر مختلفی ذکر شده است؛ جدول زیر نمونه‌ای از این تعاریف است:

ردیف تعریف جامعه
۱ جامعه نتیجه قراردادی است که بر اثر برخورد نیروهای اجتماعی در طول مدت به یک تعادل نیرو رسیده است. (هابز)
۲ جامعه موجودی زنده است که دارای تولد، رشد و مرگ است و تحت قوانین طبیعی تولد، رشد و مرگ قرار دارد (ارسطو)
۳ مجموعه افراد یا گروه‌هایی که با یکدیگر روابط متقابل مبتنی بر وابستگی و همبستگی برقرار می‌کنند و دارای فعالیتی عام و ترکیبی هستند. (بیرو)
۴ جامعه، دسته‌ای از مردم که به اشتراک زندگی می‌کنند و می‌کوشند از طریق همکاری وسائل زندگی را فراهم کنند و نسل را استمرار بخشند (آگبرن)
۵ جامعه، کارگاه وسیعی است که وظیفه‌اش غلبه بر طبیعت است و از اتحاد آدمیان به وجود می‌آید (سن‌سیمون)
۶ جامعه، کاروانی است که از نسل‌های گذشته و حال به سوی ترقی و تکامل می‌رود (اگوست‌کنت)
۷ در جامعه، مجموعه افراد متمایز و مستقل از یکدیگر نیستند و فرهنگی یکپارچه بر آنها حاکم است. (کوئن)
۸ مجموعه‌ای از افراد انسانی که با نظامات و آداب خاص با یکدیگر پیوند خورده‌اند و زندگی دسته‌جمعی دارند. مجموعه‌ای که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیده و آرمان، به طور مشترک زندگی می‌کنند. (مطهری)
۹ مجموعه‌ای از انسانها که با هم زندگی می‌کنند و کارهایشان مستقل از یکدیگر نیست بلکه تحت یک نظام حاکمیتی و یک نظام تقسیم‌کار با هم مرتبط هستند. (مصباح یزدی)

جامعه دارای ماهیت مستقل از افرادش نیست اما دارای هویت مستقل منتزع از افرادش می‌باشد و به همین دلیل ارزش افزوده بر هویت فردی افراد دارد و سبب ایجاد تغییروتحول در زندگی افراد می‌شود، لذا با متغیر «جامعه» و «هویت جمعی» باید مانند یک متغیر واقعی رفتار کرد و در کشف قوانین وقواعد و ساختارهایش کوشید. (قانونمندی جامعه) در ارتباط میان اصالت فرد و اصالت جمع، قاعده اولیه «اصالت فردِ در ضمن شبکه هستی» است. یعنی هر فردی حق دارد هر چه می‌خواهد اِعمال کند به شرطی که ابدیتش، روحش، محیط و دیگران ضرر نکنند.

در تعارض میان اصالت فرد و جمع، درصورتی‌که بقاء جمعِ غیرمُجرم متوقف بر از بین رفتن فرد باشد، بقاء جمع ترجیح داده می‌شود اما نه به دلیل اصالت الجمع بلکه به دلیل اینکه اگر فرد ترجیح داده شود و این ترجیح در همه موارد اجرا شود، بقاء همان فرد به خطر می‌افتد.

تاریخ مانند جامعه دارای ماهیت مستقل از جوامع و افراد نیست اما دارای ماهیت مستقل منتزع از افرادش می‌باشد و برهمین اساس دارای قانونمندی است و قانونمندی تاریخ= وجود قوانین پایه در ساختار زندگی انسان که فارغ از بُعد زمانی و مکانی، بر جوامع انسانی حاکم است و تا این «سنت‌های تاریخی» کشف نشود نمی‌توان پیش‌بینی و کنترل بر آینده را فعال کرد.

هر اجتماعی، پس از مدتی به طور ناخودآگاه «عرف» ایجاد می‌کند؛ عرف= برآیند ادراکات ناخودآگاه دارای ساختار وجودی عمومی (سیستم پایه ذهن و تفکر و احساس و رفتار انسانی) + تمایلات +توهماتی که ذهن بر اساس تمایلات خلق می‌کند. لذا «عرف» هم می‌تواند صادق باشد (کاشف از واقعیت‌های انسانی) و هم می‌تواند کاذب باشد (وابسته به تمایلات و توهمات گروهی از افراد)

بنابراین «عرف» قانون و ساختارپذیر است و قابل کشف و ضابطه‌مندی؛ و به همین دلیل قابل ساخته‌شدن یا تغییر برنامه‌ریزی شده است.

اشتراک عام انسانی در یک امر، نشان‌دهنده زیرساختی بودن آن در تمام انسانهاست و تغییرناپذیر است و پل ارتباط محتویات نسبی درونی افراد با واقعیات ثابت بیرونی. این مطلب با اصطلاح «فطرت» در ادبیات دینی تعبیر شده است.

نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:

جامعه و تاریخ و عرف، قابلیت تغییرات تکاملی و اضمحلالی دارند؛ قوانین حاکم بر بشر و زندگی او، بستری برای حرکت ضابطه‌مند اوست که با قابلیت رشد یا افول طراحی شده است لذا اختیار انسان، متغیر اصلی برای تعیین جهت حرکت جامعه و تاریخ و عرف است. لکن طبق نگرش اسلام، کلّیّت زندگی بشر در جهان، رو به تغییرات منجر به اصلاح و رشد زندگی بشر خواهد بود

تاریخ و عرف، ضابطه‌مند است و لذا قابل دقیق‌سازی است (گرچه به صورت طیفی باشد نه نقطه‌ای)؛ لذا می‌توان مدل‌های تغییر، اصلاح، تکامل و مهندسی برای فرهنگ تعریف کرد.

مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:

پارادایم شبکه‌ای، جامعه‌شناسی، قانونمندی اجتماع، ضابطه‌مندی عرف، تحول در علوم انسانی، الگوی توسعه و پیشرفت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *