بسم الله الرحمن الرحیم

دسته‌ها
روش شناسی

ترجمه و آموزشی سازی قسمت اصول المطالب جوهر النضید

بسم الله الرحمن الرحیم

منطق و روش‌تحقیق / فصل مساله‌شناسی و مساله‌سازی /  ابزار مساله‌سازی = پرسش‌های بنیادین  


سوالی که این بحث پاسخگوی آن است:

برای شناخت یک موضوع و تحقیق در مورد آن چند نوع مساله می‌توان مطرح کرد؟

هدف از بحث:

دست یابی به ابزار مفهومی برای اینکه هر گونه احتمالی که در مورد یک موضوع یا مشکل می‌رود، بتوان شناسایی کرد.

نقطه شروع بحث:

توجه شما به موضوع یا مشکلی جلب شده است و تصمیم گرفته‌اید که در مورد آن تحقیق کنید برای اینکه فکر شما در مورد آن فعال شود باید موضوع یا مشکل را به سوال و مساله تبدیل کنید؛ جند نوع سوال در مورد موضوع می‌توانید مطرح کنید چرا؟

پاسخ خود را پس از بحث و گفتگوی گروهی با متن کتاب مقایسه کنید.

ترجمه متن:

انواع سوالات موضوع‌شناسانه

(ابزاری برای تشخیص ابعاد یک موضوع یا یک مشکل)

پرسش‌های بنیادین

کارکرد منطق و روش تحقیق، دست‌یابی به واقعیت و کسب آگاهی بیشتر است؛ دست‌یابی به مفاهیم جدید (تصورات) یا دست‌یابی به گزارش‌های جدید (تصدیقات).

برای فعال شدن تفکر در هر کدام از دو حوزه فوق، ابزار خاص و سوال متناسبی وجود دارد؛ برای نفوذ به یک موضوع یا مشکل، حداقل از شش زاویه می‌توان وارد شد که سه مورد آنها اصلی و سه مورد فرعی هستند (مقصود از موارد اصلی، مواردی هستند که در اکثر موضوعات و تحقیقات مورد استفاده قرار می‌گیرند و مقصود از موارد فرعی، سوالاتی است که مربوط به ابعاد و زوایای خاص از موضوع تحقیق می‌شوند.)

سوالات و نقطه‌نفوذهای اصلی برای دست‌یابی به مفاهیم و تصورات جدید، فقط یک سوال است: «سوال از چیستی»

زاویه دید چیستی‌شناسانه: (مطلب ما)

منظور از «زاویه دید چیستی‌شناسانه» این است که موضوع یا مشکل در برابر سوالِ «این چیست؟» قرار بگیرد و منظور از این سوال، سوال از مفهوم موضوع یا مشکل ما باشد. مانند: عدالت چیست؟ آزادی چیست؟ انسان چیست؟ خدا چیست؟ حقیقت چیست؟

در این زاویه دید، برای پاسخ‌یابی اولیه باید به منابع لغوی مراجعه کرد (شرح‌الاسم= معنای لغوی)؛ و برای پاسخ‌یابی نهایی باید موضوع را تعریف کرد. (تعریف‌الموضوع= ماهیت‌شناسی)

سوالات و نقطه نفوذهای اصلی برای دست‌یابی به اطلاعات (تصدیقات)در مورد یک پدیده، دو سوال است: سوالِ «چگونه است؟» و سوال «چرا اینگونه است؟»[۱]

زاویه دید هستی‌شناسانه: (مطلب هل)

«زاویه دید هستی‌شناسانه» دو گونه است:

۱. جستجو از اصل وجود داشتنِ یک پدیده: در این حالت، موضوع یا مشکل در برابر سوالِ «آیا واقعا این موضوع یا مشکل وجود دارد؟» قرار می‌گیرد و منظور از سوال، این است که آیا موضوع تحقیق، توهمی است یا واقعی است؟

    در منطق به اینگونه سوال، «هل بسیط» می‌گویند زیرا فقط از بودن یا نبودن چیزی سوال می‌کند و به ابعاد پدیده کاری ندارد. نمونه این موارد در مثال‌های زیر قابل مشاهده است:

    آیا روح وجود دارد؟ (یا صرفا واکنش‌های عصبی‌مغزی است که به ما توهم وجود چیزی به نام روح جدا از بدن را القاء کرده است؟)

    آیا زندگانی‌ای پس از زندگی این دنیا وجود دارد؟ (به چگونگی آن کاری نداریم از اصل بودنش سوال می‌کنیم.)

    آیا چیزی به نام اتم در مواد وجود دارد؟

    ۲. جستجو از حالات و خصوصیات پدیده‌: در این حالت، موضوع یا مشکل در برابر سوالِ «موضوع مورد نظر چگونه است؟» قرار می‌گیرد و منظور از سوال این است که موضوع دارای چه «ابعاد، لایه‌ها، سطوح، زوایا، مراحل، مراتب، پیش‌نیازها و شروط، نتایج و آثار و لوازمی» می‌باشد؟

    در علم منطق به اینگونه سوال، «هل مرکبه» گفته می‌شود زیرا از ترکیب یک حالت یا صفت یا موقعیت، با اصل پدیده، سوال می‌شود.

    این گونه سوال، بعد از گونه اول که سوال از چیستی بود، می‌آید زیرا انسان باید ابتدا تصوری از پدیده داشته باشد تا برای او سوال از بودن یا نبودن آن به‌وجود بیاید.

    نکته قابل توجه اینکه: سوال از «چیستی» دو مرحله داشت، در مرحله اول، سوال فقط از تصور اجمالی بود و در مرحله دوم، سوال از واقعیت همه‌جانبه پدیده (ماهیت‌شناسی)؛ انسانِ منطقی وقتی به سراغ مرحله دوم می‌رود که از واقعیت داشتن پدیده مطئمن شود پس:

    هل بسیطه در بین دو مرحلة سوال از چیستی (مطلب ما) قرار می‌گیرد.

    در این زاویه از دید برای پاسخ‌یابی در مرحله اول (سوال از وجود داشتن) باید به بررسی حد وسط‌های وجودی مراجعه کرد.[۲] و برای پاسخ‌یابی در مرحله دوم (سوال از چگونگی) باید به بررسی «ابعاد نُه‌گانه» پدیده پرداخت.[۳]

    زاویه دید علت‌شناسانه: (مطلب لم)

    منظور از «زاویه دید علت‌شناسانه» این است که موضوع یا مشکل در برابر سوالِ «این پدیده چرا این‌گونه شده است؟» قرار بگیرد و منظور از این سوال، سوال از علت حالات و آثار و ابعاد و موقعیت پدیده است. مانند: چرا عدالت سبب رشد است؟ به چه دلیل انسان ظرفیت ادراک بی‌نهایت را دارد؟

    در این زاویه دید، برای پاسخ‌یابی باید به الگوریتم برهان‌سازی مراجعه کرد.

    نکته اول: همانگونه که سوال از بودن، به دو مرحله «سوال از اصل بودن و سوال از چگونه بودن» تقسیم شد،‌ سوال از علت نیز به دو گونه سوال از «علتِ بودن» و سوال از «علتِ اینگونه بودن» تقسیم می‌شود. مثال:‌ به چه دلیلی روح وجود دارد؟

    نکته دوم: در گونه دوم از این سوال (سوال از علت حالات و ابعاد وظهورات پدیده)، دو حالت وجود دارد: یا سوال از اینکه چرا پدیده مورد نظر این‌ حالت را دارد؟ (سوال از عامل خارجی‌ای که باعث شده است پدیده این‌گونه شود) و یا سوال از اینکه از کجا دانستید که این پدیده اینگونه است؟ (سوال از منشاء باور و عقیده مخاطب)

    واضح است که این زاویه دید علت‌شناسانه بعد از دو زاویه دید هستی‌شناسانه و چیستی‌شناسانه به‌کار می‌رود.


    فهذه أمهات المطالب أعني الأصول‏ أقول هذا هو المطلب الثالث من الأصول و هو مطلب لم و هو ضربان أحدهما أن يطلب به علة التصديق فقط و هو الذي يسأل به عن الحد الأوسط الذي هو علة الاعتقاد و التصديق كقولنا لم كان الجسم محدثا.

    و الثاني أن يطلب به علة التصديق و الوجود معا حتى يكون السائل به يسأل عن علة الشي‏ء في نفسه على ما هو عليه إما مطلقا أو كونه على حال ما كقولنا لم يجذب المغناطيس الحديد فإن الجذب معلوم و علته غير معلومة و هذا المطلب يتأخر عن المطلبين الأولين‏

    فروع المطالب‏

    قال و الفروع كثيرة منها مطلب أي لطلب التميز و إن أضيفت إلى ما تقدم فكان لكل من التصور و التصديق مطلبان و مطالب كم و كيف و أين و متى و من و يقوم هل المركبة مقامها جميعا في بعض الأحوال‏ أقول فروع المطالب كثيرة منها مطلب أي و الطالب به يسأل عن تميز الشي‏ء عن غيره إما تميزا ذاتيا أو عرضيا و قد يضاف إلى الأصول فتكون مطالب التصور اثنين هما ما و أي و مطالب التصديق اثنين هما هل و لم.

    و من المطالب الفرعية كم الشي‏ء و هو يسأل به عن مقداره و كيف الشي‏ء و يسأل به عن أحواله و أين الشي‏ء و يسأل به عن مكانه و متى‏ الشي‏ء و يسأل به عن زمانه و من هو و يسأل به عن تميزه بعوارضه.

    و إنما كانت هذه فروعا لأن هل المركبة يقوم مقامها جميعا في بعض الأحوال فإن قولنا هل مقداره كذا يقوم مقام كم الشي‏ء و قولنا هل هو على حال كذا يقوم مقام كيف هو و قولنا هل زيد في الدار يقوم مقام أين هو و كذا الباقي.

    و إنما تقوم هل المركبة مقامها إذا عرف المطلب و يسأل عن تعينه و أما إذا لم يعلم فلا يقوم مقامها فإن من لا يعرف الدار مثلا لا يصح أن يقول هل زيد في الدار بل يسأل بأين فلهذا قال المصنف رحمه الله في بعض الأحوال‏

    ترتيب المطالب‏

    قال و يتصل لم ب هل فيتبعه‏ أقول لما فرغ من تعديد المطالب شرع في بيان تناسبها في الترتيب و لما كان مطلب لم إنما يطلب به علة وجود الشي‏ء في نفسه أو علة وجوده بحال كذا و مطلب هل يطلب به إما وجود الشي‏ء في نفسه أو وجوده بحال كذا و كان الثاني أسبق من الأول في المعرفة لا جرم كان مطلب هل متقدما على مطلب لم و اتصل مطلب لم ب هل و تبعه.

    يقال هل كذا موجود فإذا قيل نعم قيل لم هو موجود و كذا في هل المركبة فإنه ما لم يعرف وجود الشي‏ء مطلقا أو بحال لم يطلب علته‏ قال و كذلك يتبع ما الذاتية مطلبي هل أما البسيطة فلأن تحقق الماهية متأخر عن تحقق إنيتها و أما المركبة فلأن مائية الأعراض الذاتية إنما تتحقق بهليتها لموضوعاتها أقول قد بينا أن مطلب ما ينقسم قسمين أحدهما ما يطلب به شرح الاسم و هو المتقدم على جميع المطالب أصلها و فرعها و ثانيهما ما يطلب به نفس حقيقة الشي‏ء و هو ما الذاتية و هذا القسم الثاني منها تابع لمطلبي هل.

    أما البسيطة فلأنه ما لم يعرف وجود الشي‏ء لا يطلب حقيقته و ذاته في نفسه لأن تحقق الماهية متأخر عن تحقق إنيتها و وجودها و ما الذاتية يطلب بها تحقق الماهية و هل البسيطة يطلب بها تحقق الوجود فكان المطلب الأول متأخرا عن الثاني.

    و أما المركبة فلأنها يطلب بها تحقق وجود الأعراض للشي‏ء فيقال هل هو بحال كذا و لا شك أن تلك الأعراض ما لم تكن موجودة لموضوعاتها لا تكون لها حقيقة في ذاتها لأن الحقيقة هي حقيقة أمر موجود فما لم يعرف وجودها لموضوعاتها لم تطلب حقيقتها و إليه أشار بقوله مائية الأعراض الذاتية إنما تتحقق بهليتها لموضوعاتها.

    و عندي فيه نظر لأنا إذا قلنا ما الحركة طالبين حقيقتها فلا ريب في تأخر هذا المطلب عن مطلب هل البسيطة أما عن هل المركبة أعني هل الحركة دائما مثلا فلا نعم طلب دوام الحركة بما الذاتية متأخر عن طلب هل المركبة للحركة لكن الطلبان مختلفان و دليل المصنف رحمه الله إنما يدل على الثاني أما على الأول فلا قال و أيضا طلب هلية المركبة هو طلب مائية حدودها الوسطى و لذلك قد يتشارك البرهان و الحد في أجزائها في بعض المواد أقول هذا دليل ثان على أن ما الذاتية تابع هل المركبة و تقريره أن الطلب بما الذاتية هو طلب مائية الحد الأوسط كما تقول هل القمر منخسف فإذا قيل نعم قيل ما علته فيقال توسط الأرض فالسؤال بما الذاتية عن العلة متأخر عن السؤال بهل المركبة عن الحكم و قولنا ما علة الانخساف هو قولنا لم انخسف.

    و بالجملة فقولنا لم سؤال عن الحد الأوسط بما و إذا كان ما الذاتية طالبة للحد الأوسط ف هل المركبة تكون متبوعة لها و من حيث إن طلب هلية المركبة هو طلب مائية حدودها الوسطى يتشارك الحد و البرهان في أجزائهما في بعض المواد كما سيأتي‏

    الجوهر النضيد، ص: ۱۹


    [۱] و منطقاً نیز قبل از سوال از چگونگی، باید سوال از «آیا واقعا وجود دارد؟» مطرح شود.

    [۲] مقصود از حد وسط‌های وجودی، استدلال‌ها و براهینی است که در مقدمات آن از حملِ «موجود» استفاده شده باشد. مثل الانسان موجود + الانسان حیوان ناطق= الحیوان الناطق موجود

    [۳] ابعاد نُه‌گانه عبارتند از : کم و کیف و این و متی و فعل و انفعال و اضافه و وضع و جده

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *