بسم الله الرحمن الرحیم

دسته‌ها
روش شناسی

روش تحقیق شبکه‌ای، روش معیار در تولید علم

انتشار در: فصلنامه علمی پژوهشی ذهن، دوره ۲۰، شماره ۸۰، اسفند ۱۳۹۸

بسم الله الرحمن الرحیم

روش تحقیق شبکهای

روش معیار در تولید علم

چکیده:

با توجه به مبنای هستی‌شناختی و معرفت‌شناختیِ «رئالیسم شبکه‌ای» که پدیده‌ها را دارای وجود استقلالی از فاعل شناسا، و قابل کشف، و دارای ابعاد، سطوح، لایه‌ها و زوایای مختلف، هم در اصل وجودشان و هم در ظهور و بروزشان می‌داند، روش موجّه برای کشف حداکثری از واقعیت‌ها چیست؟

فرضیه مولف در پاسخ به این مساله چنین است: «روش تحقیقِ شبکه‌ای که مبتنی بر گسترۀ شبکۀ هستی و معادلات حرکت در این شبکه است، روش موجه برای کشف حداکثری از واقعیت‌هاست»؛ مقصود از «شبکه هستی» در این فضا، نقشه روابط کل موجودات با یکدیگر است و مقصود از «معادلات حرکت در شبکه هستی»، برآیندگیری از کمّ و کیف روابط میان پدیده‌ها برای ایجاد یک تغییر است.

در این روش، از سه ابزار هستی‌شناختی، به‌طور خاص استفاده می‌شود: «علل اربع»، «مقولات عشر» و «مقومات سته حرکت». این سه ابزارِ راهبردی، مسئولیت تجزیه پدیده‌ها به اجزاء و روابط‌شان و سپس ترکیب آنها برای دست‌یابی به اثر جدید را به‌عهده دارند. این ابزارهای فلسفی، با قرائت حکمت متعالیه، در تمام پدیده‌های فردی و جمعی، ذهنی، روحی و رفتاری، مُلکی و ملکوتی، حقیقی و اعتباری (براساس منشاء اعتبار یا انتزاع‌شان) کارآیی دارند و می‌توانند وحدت را به کثرت تبدیل کرده و سپس کثرات را به وحدت برسانند.

کلیدواژهها:

روش تحقیق، شبکه هستی، رئالیسم شبکه‌ای، ابزارهای تحلیل فلسفی

۱. مبادی، مساله و فرضیّۀ بحث:

بروز خطا در شناخت، نشان داده است که نمی‌توان به اولین مواجهه با پدیده‌ها و ادراکی که در پی آن ایجاد می‌شود اطمینان کرد؛ موضوعات و مسائل، دارای ابعاد، لایه‌ها، زوایا، مراتب، سطوح و روابط مختلفی هستند که ذهن انسان نمی‌تواند با یک توجه، به همه آنها دست یابد و حتی پدیده‌ها ممکن است شرور باشند یعنی بتوانند غیر از آنچه هستند خود را نشان دهند.

محدودیت دید و ورود توهمات و تخیلات در فضای فکر و اندیشه، علت نیاز به «تحقیق» است. انسان در بسیاری از مواقع نمی‌تواند واقعیت را آنچنان که هست تشخیص دهد و به علت نقص در تشخیص، عکس‌العمل‌های نامناسب و مشکل‌زا بروز می‌دهد.

«تحقیق» به دنبال تفکیک واقعیت‌ها از توهمات و خیالات است. زندگی ظاهری و باطنی انسان در صورتی بقاء و رشد دارد که براساس واقعیت‌ها استوار گردد و هماهنگ با قوانین و معادلات خلقت باشد؛ زندگی خیالی دوامی‌ندارد و قدرتی برای حرکت دادن فرد در زندگی ندارد. «تحقیق» انسان را قادر می‌سازد که حرکت به سوی اهدافِ خود را کنترل کرده و با پیش‌بینی و هوشیاری گام بردارد.

«روش تحقیق»، فعالیت‌های قدم به قدم فکری و عملی است که برای کشف واقعیت‌ها و منطبق کردن اندیشه با واقعیت‌ها، به هدف حل  مسأله و پاسخ به سؤال انجام می‌شود. (واسطی, ۱۳۹۲ش)، ص۳۴)

به‌دلیل تنوع موضوعات و ابعاد آنها، روش‌های متفاوتی برای نفوذ به موضوعات و کشف حقیقت به‌وجود آمده است و از اعتبار یا عدم اعتبار آنها بحث و گفتگو صورت گرفته است؛ مجموعه این مباحث، علم «روش‌شناسی» را شکل داده‌اند.

«روش‌شناسی» یکی از شاخه‌های «فلسفه علم» است که به بررسی چیستی چرایی و چگونگی روش‌ها می‌پردازد. «روش» در علوم، توصیف منابع، مراحل، ابزارها و ضوابط یک تلاش فکری برای تولید «معرفت» است (باور صادق موجّه).

پشت‌صحنه «روش» در علوم، قانونمندی هستی و ضابطه‌دار بودن وجود و عدم پدیده‌ها و حرکت و تغییر در پدیده‌هاست؛ و فقط در این صورت می‌توان با بررسی چندین تجربه حضوری یا حصولی، حکم به «تعمیم» داد.

مساله این مقاله چنین است «روش تحقیقی که توانایی بیشترین کشف از واقعیت را دارد چگونه است؟»

فرضیه مولف برای پاسخ به این مساله به‌صورت زیر ارائه شده است:

«براساس «پارادایم شبکه‌ای» که رقیب پارادایم‌های سه‌گانه رایجِ «اثبات‌گرایی ، تفسیری و انتقادی» است، روش تحقیق موجّه و کارآمد، روشی است که به بررسی مختصات هر پدیده در مقیاس «شبکه هستی» می‌پردازد و با ابزارهای تحلیلیِ وجود‌شناسانه به تجزیه پدیده‌ها اقدام می‌کند و با ابزار ترکیبیِ مدل‌سازانه به کشف و ایجاد اثر جدید در پدیده می‌رسد.»

۲. بدنه بحث:

۲-۱. پیش‌نیازهای تبیین فرضیه اصلی و فرضیه رقیب:

مکتب‌های روش‌شناسی تابعی از پارادایم‌های مختلفی مانند: پارادایم اثبات‌گرایی ، تفسیری و انتقادی هستند؛ شناخت «پارادایم» و چگونگی اخذ روش از آنها از پیش‌نیازهای بحث است:

۲-۱-۱. چیستی «پارادایم»، اقسام و کارکرد آنها:

«پارادایم» (paradigm) در لغت به‌معنی نمونه و الگو است و در اصطلاحی که در فلسفه علم به‌کار می‌رود عبارتست از: «چهارچوب فکری کلان حاکم بر یک علم یا یک نظریه؛ چارچوبی از مبانی نظری و عناصر کلانی که برای تحلیل، سنجش، کشف و اصلاح نظریه های علمی به کار می روند» (کوهن, و غيره, ۱۳۸۹). پارادایم، الگوی کلان معرفتی است که یک نظام فکری و روش را برای تولید نظریه‌ها در یک علم ارائه کرده است. (ایمان, ۱۳۸۸)، ص۴۹)

«پارادایم به‌منزلة نقشه است و چگونگی راه برای کشف حقیقت را نشان می‌دهد. پارادایم، تجلی لایه‌ای از حقیقت هستی است و محدوده‌ای از عالم هستی و قواعد آن را بر روی ما می‌گشاید و پیش‌فرض‌ها و باورها و برداشت‌های ما نسبت به موضوعات را تعیین می‌کند.» (غفاریان, ۱۳۸۰)، ص۶۵)

«پارادایم‌ها و تغییرات آنها، خود تحت کنترل قواعدی هستند که از قواعد را می‌توان «ابرپارادایم» نامید. این قواعد براساس منطق «هستی» و ازلی است؛ قواعد هستی تا وقتی در چهارچوب پارادامی ظهور نکنند منشاء اثر نخواهند بود (قواعد خفته). پارادایم‌ها به‌علت محدودیت‌هایشان، پس از مدتی ناکارآمدی از خود بروز می‌دهند ونمی‌توانند پاسخگوی شرایط جدید باشند لذا سبب توجه اذهان به پارادایم‌های جدید می‌شوند. در هر عصر جدیدی، برندگان اصلی کسانی هستند که در مسلط ساختن پارادایم جدید نقش اساسی داشته باشند.» (همان، ص۷۲)

براساس نقش زیرساختیِ «هستی‌شناسی» و تاثیر آن در انسان‌شناسی و تاثیر آن‌دو بر معرفت‌شناسی و تاثیر هر سه بر روش‌شناسی و تاثیر هر چهار بر علم‌شناسی، جامعه‌شناسی، ارزش‌شناسی و تاریخ‌شناسی، چهارچوب پارادایمی،‌ ترکیبی از دَه مبنای فکری خواهد بود:

مبانی هستی‌شناسانه،‌ انسان‌شناسانه،‌ معرفت‌شناسانه، روش‌شناسانه، علم‌شناسانه،‌ جامعه‌ و عُرف‌شناسانه، ، تاریخ‌شناسانه، ارزش‌شناسانه، آینده‌شناسانه. (واسطی، ۱۳۹۴)

تعبیر دیگری که از عناصر پارادایمی در فلسفه علم به‌کار می‌رود به‌صورت عناصر هشت‌گانه زیر است:

تبیین ماهیت انسان، ماهیت جامعه، نقش شعور عامه، جایگاه ارزش‌ها و تمایلات، دلیل انجام تحقیق، چیستی نظریه، ملاک اعتبار شواهد، ملاک صحت تبیین. (ایمان، ۱۳۸۸، ص۷۳)

پارادایم‌های کلان رایج در علوم انسانی، پارادایم تجربه‌گرا (اثبات‌گرایی)،‌ پارادایم ذهن‌گرا (تفسیری و تفهمی) و پارادایم ساختارگرا (انتقادی) هستند، و هر کدام برای هر یک از عناصر فوق، تعریف و تبیینی دارند که در جدول زیر قابل ارائه است: (همان، ص۷۳- ۱۱۷)

ردیفعناصر پارادایماثبات‌گراییتفسیرگراییانتقادی
۱ماهیت واقعیتدنیای مادی، غیر وابسته به  ذهنیت افراد است و روابط علّی معلولی ثابت دارد و زندگی انسان را مدیریت می‌کند.جهانی فارغ از برآیند اذهان بشری نداریم و مدام توسط اذهان خلق می‌شود و ذهن هر کسی جهان اوست.واقعیت، قواعد تولید و تغییر ساختارهای اجتماعی است که باید کشف شوند و انسان‌ها نیز در تولید و تغییر آن نقش اصلی را دارند
۲ماهیت انسانموجودی لذت‌جو و عقلانی که مانند اشیاء تحت کنترل نیروهای طبیعی است.موجودی که جهان خود را مدام خلق می‌کند و تحت تاثیر جبر محیطی قرار ندارد.موجود اجتماعی که قدرت تغییر قوانین محیطی را دارد و جامعه‌سازی می‌کند
۳ماهیت اجتماعنظم یا الگوهای ثابت از پیش موجود که قابل کشف اندتعریف های سیال موقعیت که محصول تعامل انسان‌ها هستندمحصول تضاد بسط یافته و هدایت شده توسط ساختارهای بنیادین پنهان
۴نقش شعور عامیانهکاملا متمایز از علم و بدون اعتبار مگر بعد از آزمون تجربینظریه های قدرتمند روزمره که مردم عادی آنها را به کار می برند و زندگی خود را می‌سازند.باورهای نادرستی که قدرت و شرایط عینی را پنهان می سازند
۵جایگاه ارزشها و تمایلاتعلم ،فارغ از ارزش است و ارزش ها جز در انتخاب موضوع ،جایگاهی ندارندارزش ها جزئی اساسی از حیات اجتماعی اند ارزش های هیچ گروهی غلط نیستند و فقط متفاوت اندهر علمی باید از موضعی ارزشی آغاز شود برخی مواضع درست و برخی نادرست
۶دلیل انجام تحقیقکشف قوانین طبیعی و در نتیجه امکان پبش بینی و کنترل پدیده هافهم و توصیف کنش اجتماعی معنادارمحو تخیلات ذهنی و قادر ساختن مردم به ایجاد تغییرات رادیکال در جامعه با کنش‌های اجتماعی
۷تبیین درستارتباط منطقی با قوانین دارد و برپایه واقعیات استوار استدر نظر افراد مورد مطالعه صحیح است یا حرف دل آنها را می زندابزار مورد نیاز برای تغییر جهان در اختیار مردم قرارمی دهد
۸مدرک و شاهد معتبربرپایه مشاهدات دقیق و تکرار پذیر برای دیگران استوار استدر متن تعاملات مستقیم با انسان‌ها و شرایط قرار داردتوسط نظریه‌ها مشخص می شود که از احساسات اولیه، به عمق تغییرات نفوذ می‌کند
۹چیستی نظریهنظامی منطقی و قیاسی متشکل از تعریف ها، آگزیوم هاو قوانین به هم پیوستهتوصیف اینکه نظام معنایی گروه چگونه ایجاد شده  و تداوم می یابدنقدی که شرایط درست را آشکار ساخته، راه رسیدن به جهان بهتر را به مردم نشان می دهد

۲-۱-۲. روش‌های تحقیق مبتنی بر پارادایم‌های رایج:

براساس جدول فوق، نتیجه روش‌شناسانه در هر کدام از سه پارادایم رایج، به‌صورت زیر است:

۱- روش معیار در پارادایم اثبات‌گرا، به‌کارگیری آزمون و خطای حسّی در یک مدل فرضیه‌ای- قیاسیِ[۱] کمیت‌محور است و ابزارهای دست‌یابی به اطلاعات معتبر در آن عبارتند از: آزمایش و مشاهده و مصاحبه‌های مبتنی بر آمار[۲].

    فرآیند این روش تحقیق را می‌توان به‌صورت زیر ترسیم کرد:

    مواجهه با موضوع یا مساله ← جستجوی شواهد محسوس برای دست‌یابی به علل احتمالی پیدایش آن ← شکل‌دادن یک فرضیه که تاثیر معنادار یک متغیر با متغیر دیگری را نشان دهد ← استقراء میدانی برای رسیدن به فراوانی شواهد تاییدکننده یا شواهد ابطال‌کنندۀ فرضیه ← ارائه نتیجه در یک فرمول آماری ریاضی در قالب یک نظریه ← تلاش برای تکرارپذیری و تعمیم نظریه بر پدیده‌های مشابه.

    ۲- روش معیار در پارادایم تفسیری، مشاهدۀ مشارکتی با تجربیات ذهنی افراد نسبت به پدیده‌هاست و در یک مدل معنامحورِ کیفی[۳] قابل انجام و اعتبارسنجی است و ابزار دست‌یابی به اطلاعات معتبر در آن عبارتست از: مصاحبه باز و مشاهده مشارکتی و کنش متقابل[۴]، که با قواعد پدیدارشناسانه[۵] و هرمنوتیکی انجام می‌شوند. فرآیند این روش تحقیق را می‌توان به صورت زیر ترسیم کرد:

    مواجهه با موضوع یا مساله ← جستجوی انسان‌هایی که با این موضوع یا مساله در صحنه زندگی مواجه بودند ← همراه شدن با آنها در صحنه عمل، در مواجهه با آن موضوع یا مساله ← مصاحبه عمیق با کُنش‌گر مربوطه و ثبت درک‌های او از موضوع یا مساله ← ارائه نتیجه در قالب یک گزارش تفصیلی با تاکید بر جزئیات و بدون تلاش برای تعمیم و تکرارپذیری، و با واگذاری نتیجه‌گیری به مصرف‌کنندۀ تحقیق.

    ۳- روش معیار در پارادایم انتقادی، مشاهدۀ مشارکتی با کنشگران است اما با تلاش برای کشف ساختارهای بنیادین نهفته‌ای که کُنش‌ها را هدایت می‌کند؛ این روش در یک مدل ساخت‌محورِ کیفی قابل انجام و اعتبارسنجی است و ابزار دست‌یابی به اطلاعات معتبر در آن عبارتست از: داده‌کاوی بنیادین[۶]، تحقیق اقدامی، مطالعات تاریخی- تطبیقی.

    فرآیند این روش تحقیق را می‌توان به صورت زیر ترسیم کرد:

    مواجهه با موضوع یا مساله ← جستجوی مولفه‌ها و انسان‌هایی که با این موضوع یا مساله در صحنه زندگی مواجه بودند، در یک مقیاس کلان و وسیع ← مشاهده و مصاحبه عمیق با کُنش‌گران مربوطه و دیگر عوامل مرتبط با موضوع و ثبت شواهد و درک‌ آنها از موضوع یا مساله ← تحلیل داده‌ها برای کشف روابط معنادار با مولفه‌های غیرمحسوسِ ساختاری ← ارائه نتیجه در قالب یک نظریه با تاکید بر ساختارها، به هدف ایجاد تغییر در وضعیت موجود و با ارائه توصیه در عمل.

    ۲-۱-۳. اشکالات اصلی این روش‌ها:

    روش اثبات‌گرایی، پدیده‌ها را به بُعد حسّی فروکاسته است (بالخصوص در مورد انسان) و با آنها به‌صورت مکانیکی و بدون قابلیت انعطاف برخورد می‌کند.

    روش تفسیری هرمنوتیکی، پدیده‌ها را به بُعد معنایی فروکاسته‌ است و با آنها به‌صورت ذهنی و احساسیِ فردی برخورد می‌کند و نسبی‌گراییِ ناکارآمدی را سبب شده است و از عهده مدیریت تغییرات کلان اجتماعی برنمی‌آید.

    روش انتقادی، پدیده‌ها را به بُعد اجتماعی فروکاسته است و با آنها فقط به‌صورت قواعد رفتار جمعی (فرهنگ) که ساخته خود انسان‌ها در طول تاریخ است برخورد می‌کند و قواعد طبیعی حاکم بر جوامع دیده نمی‌شود. (توانا, ۱۳۹۳) ص۴۴)

    ناتوانی هر کدام از روش‌های فوق، برای تحلیل تمام پدیده‌ها و اختصاص آنها به برخی از موضوعات و در بُعدی از ابعادِ آنها، سبب شده است تا اندیشمندان به دنبال روش تحقیق جامعی باشند که از عهده کشف، تفسیر، پیش‌بینی و کنترل همه پدیده‌های مرتبط با زندگی انسان برآید. تفکر سیستمی[۷] و رویکرد فازی[۸] به پدیده‌ها در دهه‌های اخیر شکل گرفت و سبب شد تا علوم تجربی از جزیی‌نگری به به‌سمت کل‌نگری و توجه به شبکه روابط و طیف‌دار بودن حرکت کنند.

    «چالش میان هواداران پژوهش‌های کمی و کیفی سبب شده است تا گروهی به دنبال رویکرد جدیدی تحت عنوان «روش ترکیبی و چند معیاره» باشند.» (شعبانی ورکی, ۱۳۸۵)، ص۱۵۴) و برای نحوه ترکیب روش کمی با کیفی، ایده‌های مختلفی ارائه دهند (ایمان، ۱۳۸۸، ص۲۴۷)؛ علوم میان‌رشته‌ای نیز برای دست‌یابی به چنین کارآمدی شکل گرفته‌اند.

    روش تحقیق شبکه‌ای که مبتنی بر روابط پدیده‌ها در مقیاس کل هستی است، ارائه بدیلی برای روش‌های تحقیق فوق‌الذکر است که توانایی مدل‌سازی را براساس برآیندگیری از کلیه ابعاد، لایه‌ها، مراتب و روابط پدیده‌ها دارد.

    ۲-۱-۴. تعریف «شبکه هستی» و رویکرد «شبکه‌ای»:

    تعریف «شبکه» چنین است: «مجموعه سیستم‌های بهم‌پیوسته که برای تحت هدفی مشخص، در ارتباط با یگدیگر قرار دارند.» (واسطی، ۱۳۹۵)؛ براساس براهین ذکر شده در حکمت متعالیه، «هستی» به‌صورت یک نظام ذومراتب و بهم‌پیوسته است که تمام موجودات در آن ارتباط دو طرفه تعاملی با یکدیگر دارند و هر حرکتی در هستی، برآیند[۹] تمام این تعاملات است (نظام علّی بدون تجافی و خلل)؛ شبکه هستی، برآیند روابط طیف‌دار میان عوالم و نیروهای مثبت و منفی در آنهاست و هر حرکتی در آن، نیازمند تنظیم پایدار خود با کل این روابط است، پایداری نیز، در مقیاس شبکه هستی محاسبه می‌شود و با میل به بینهایت مرتبط می‌شود (برقراری ارتباط میان پدیده‌ها و اتصال به ابدیت)

    روابط چهارگانه اصلی در شبکه هستی(رابطه با خود (جسم، فکر، روح)، محیط (جاندار و جماد)، همنوع (خانواده، فامیل، همسایه، همشهری، هم‌وطن، بین‌الملل، بین‌نسلی)، عوالم فوقانی (عوامل موثر در قبض و بسط امور در دنیا) ضریب و وزن دارند و برآیندی هستند یعنی وزن آنها براساس میزان تاثیر در رشد پایدار (اتصال به ابدیت مطلوب) محاسبه می‌شود.

    تمام هستی به‌صورت یک شبکۀ با مجاریِ از وحدت به «کثرت‌سازی» و از کثرات به «وحدت‌سازی» در حرکت است. (خصلت شبکهای بودن هستی)

    در این شبکه، تبدیل مستمر قوه به فعل صورت می‌گیرد و وحدت اتصالی هر پدیده در عین قابلیت اشتداد وجودی، سبب شده است تا پدیده‌ها دارای مراتب، ابعاد، لایه‌ها بشوند در عین اینکه تمام این مراتب با هم منسجم هستند ولی نمود و ظهور مختلف دارند. (خصلت ذو ابعاد بودن واقعیتها در شبکه هستی)

    شبکه هستی با تمام مراتبش، در حرکت به‌سوی «وجود بینهایت» است. (خصلت صِرفالوجودی و عدم تعیُّن در اصلالوجود) و این بینهایت، مطلوبیت ذاتی دارد و منشاء پیدایش «باید نخستین» و شکل‌گیریِ ارزش‌ها می‌شود.

    انسان و مراتب وجودیِ او تحت همین خصلت شبکه‌ای بودن و ذو مراتب بودن قرار دارد و علم و آگاهیِ او برقراری اتحاد وجودی با مرتبه‌ای از «معلوم» است و قابلیت گسترش تا بینهایت را دارد. (خصلت قابلیت کشف از واقعیتها و گسترش آن تا دست‌یابی به اصل آن واقعیت)

    گسترش‌ها، حرکت و تغییر هستند و تحت قوانین تبدیل قوه به فعل قرار دارند و دارای علل، مُقوّمات و عوارض هستند، که تعیین این علل، مقومات و عوارض، سبب تمیُّز می‌شود و التمیُّز یوجب الاستعداد للتشخُّص. (خصلت نیاز به معادله حرکت)

    روش‌ها، تعیین چگونگی انجام یک کار (تنظیم یک حرکت، یک تغییر) هستند و تحت علل، مقومات و عوارض مذکور در فوق (معادله حرکت) قرار دارند و فقط با تعریف آنها می‌توان به واقعیت دست یافت و چون واقعیت شبکه‌ای است لذا باید این چگونگی در مقیاس شبکه هستی محاسبه و تعریف شود. (خصلت نیاز به رویکرد شبکهای)

    به تعبیر دیگر می‌توان گفت:

    1. شبکه‌ای بودن هستی، انسان را در شبکه قرار می‌دهد.
    2. شبکه‌ای بودن انسان، مقیاس بررسی جسم و ذهن و روح او را در شبکه قرار می‌دهد.
    3. انسان شبکه‌ای، معرفت‌شناسی شبکه‌ای و روش‌شناسی شبکه‌ای، تولید می‌کند.
    4. این نسبت در مقیاس روابط چهارگانه در کل شبکه هستی سنجیده می‌شود.
    5. این سنجش، سبب تولید معادلات حرکت انسان و دیگر پدیده‌ها در مقیاس شبکه هستی می‌شود.
    6. نیاز هر فرد یا جمع و در هر حوزه‌ای (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، …)، در هرم نیازها در مقیاس شبکه هستی، مختصات‌یابی می‌شود.
    7. هر منبع و امکاناتی، در نقشه منابع و امکانات در مقیاس شبکه هستی، مختصات‌یابی می‌شود.
    8. هدف مورد نظر در هر حوزه‌ای (سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، …)، در شبکه اهداف مختصات‌یابی می‌شود. (اولویت‌بندی شده و وزن‌داده شده و ترتیب علّی یافته)
    9. رشد حداقلی و حداکثری در هر حوزه‌ای براساس شبکه اهداف مختصات‌یابی می‌شود. (تعیین شاخص‌های تحقق رشد حداقلی و حداکثری)
    10. براساس روابط چهارگانه در شبکه هستی، متغیرهای نیاز، منابع، اهداف، رشد، در تمام روابط چهارگانه نیاز به ورودی دارند. (تشکیل ماتریس داده‌های متناسب با هر موضوعی، برای ورود به متغیرهای فرمول مورد نظر)
    11. تعیین و فعال‌سازیِ منبع مختصات‌یابی شده، برای اثرگذاری در رفع نیازِ مختصات‌یابی شده، به‌طوری‌ که سبب حصول رشدِ مختصات‌یابی شده گردد (در هر حوزه‌ای از سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد،..به حسب خودش)، «معادلات پایه علوم انسانی اسلامی» را تولید می‌کند.
    12. این گونه معادله، رشد محور است، در هرم نیازها و امکانات و اهداف معنادار است و قابل محاسبه فرمولی است

    در تحلیل‌های موجود در فلسفه‌های مضاف مانند فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سیاست، برای شکل‌گیری یک نظام اخلاقی عادلانه، نظام حقوقی عادلانه، نظام سیاسی عادلانه، چنین متغیرهایی با روابط میان آنها دیده می‌شوند و هر مکتبی براساس دال مرکزیِ خودش، این متغیرها را تعریف کرده است.

    ۲-۱-۵. تعریف «پارادایم شبکه‌ای» و محتوای آن:

    «پارادایمی که مولفه‌هایش از سازۀ کلانِ شبکه‌وار هستی، اخذ شده باشد «پارادایم شبکه‌ای» است» یعنی: «دستگاه معرفتی که مبانی و روش لازم برای توصیف، تبیین و تفسیر هر موضوع یا مساله‌‌ای را در مقیاس کل شبکه هستی و ارتباطات درونیِ آن فراهم می‌کند و ناظر به کشف معادلات حرکت و تغییر در این شبکه است.»، یعنی هر توصیف[۱۰] و تجویزی[۱۱] هنگامی موجه و معتبر است که ابعاد موضوع و مساله تحقیق، در مقیاس کل شبکه هستی، مورد تحلیل و ترکیب قرار گیرد و معادلات ارتباطی حاکم بر آن پدیده در کل هستی شناسایی گردد. (واسطی، ۱۳۹۵)

    تصویر کلی از این مبانی فرضیه و نتایج آن را می‌توان این‌گونه بیان کرد:

    براساس براهین ذکر شده در حکمت متعالیه، «هستی» به‌صورت یک نظام ذومراتب و بهم‌پیوسته است که تمام موجودات در آن ارتباط دو طرفه تعاملی با یکدیگر دارند و هر حرکتی در هستی، برآیند تمام این تعاملات است. در این فضا، می‌توان «انسان شبکه‌ای»، «علم و معرفت شبکه‌ای»، «روش شبکه‌ای»، «ارزش شبکه‌ای» تعریف کرد و ترکیب آنها را به‌صورت یک بسته معرفتی زیرساختی که توان حل مساله و تولید نظریه دارد ارائه کرد ← «بسته پارادایم شبکه‌ای»

    و براساس این بسته، می‌توان نظریه‌های راهنما تولید کرد مانند: «جامعه شبکه‌ای»، «تاریخ شبکه‌ای» «حرکت و رشد شبکه‌ای»، «اهداف و نیازهای شبکه‌ای»، «حق شبکه‌ای»، «عدل شبکه‌ای»، «دین شبکه‌ای» «دین شبکه‌ای» «توسعه شبکه‌ای»، «روان‌شناسی شبکه‌ای»، «اقتصاد شبکه‌ای» و …تعریف کرد و شاخص‌های قابل اندازه‌گیری برای آنها تعیین کرد. 

    این بسته پارادایمی، به عنوان یک رقیب برای سه پارادایم رایج علوم انسانی (اثبات‌گرا، تفسیری، انتقادی)، و به‌عنوان یک دستگاه آکسیوماتیک برای تولید گزاره‌های علوم انسانی اسلامی، پیشنهاد می‌شود.

    محتوای پارادایم شبکه‌ای را می‌توان به صورت زیر ارائه کرد:

    ردیفمحورمحتوا
     1هستی‌شناسانهشبکه وجودی گسترش یافته از وحدت بی‌نهایت(خداوند) به کثرت(مخلوقات)، بهم‌پیوسته، دارای مراتب تشکیکی و حرکت از قوه به فعل و نظام علت‌ومعلولی جهان، دارای ساختار و فرآیندهای ثابت ولی طیف‌دار و فازی است. ساختارها و قوانین طبیعی، زیرساخت‌های حرکت موجودات و تعیین‌کننده معادلات حرکت آنها هستند. (عبودیت, ۱۳۹۲)، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی، ج۱ هستی‌شناسی)
     2انسان‌شناسانهانسان = موجود متفکر با قابلیت عبور از محدودیت‌ها و اتصال به بی‌نهایت (حیّ متالّه) انسان، در شبکه هستی، معنادار است. انسان، قدرت حرکت در شبکه هستی را دارد. (اختیار دارد) برای هر حرکتی، نیازمند تنظیم ابعاد و سطوح خود با دیگر موجودات در شبکه هستی است. (مقید به ساختار و قوانین است و اختیار محض ندارد.) انسان موجودی است با ظرفیت منطقی بودن و خیرطلبی، به‌همراه ظرفیت هواپرستی و شرّرسانی. انسان قدرت ایجاد تغییر در امور و حوادث و نتایج را در محدوده ساختارهای قابل انعطاف هستی دارد. انسان وجدان دارد و حقیقی بودن و خیر بودن برخی امور برای او قابل انکار درونی نیست و به‌همین دلیل نمی‌تواند به فضای «نسبیّت مطلق» تکیه کند. انسان براساس محاسبه نفع و ضرر تصمیم‌گیری می‌کند. این نفع‌وضرر فقط منحصر در عالم حسی فردیِ او نیست و برآیند نفع‌وضرر در کل شبکه هستی در امتداد ابدیت باید محاسبه شود. (فیاضی, ۱۳۹۲)، درس‌نامه علم النفس فلسفی)  
     3معرفت‌شناسانهمعرفت= باور صادق موجّه واقعیت، قابل دسترسی ذهنی است، ثابت است، شبکه‌ای است و در عین حال قابلیت تغییر دارد، مرکب و دارای ابعاد و سطوح و مراتب است. (مبناگروی + رئالیسم شبکه‌ای) واقعیت‌های بنیادین قابل کشف برای همگان و مشترک میان آنها وجود دارد. ادراکات انسان بر پایه بدیهیات و علم حضوری، براساس ساختار و قانون مشخص ذهنی، گسترش پیدا می‌کنند و این گسترش قابل ردیابی است. معرفت‌های بنیادین بدیهی و برهان و محصولات برهانی اعتبار معرفتی دارند و کاشف از واقع هستند. معیار صدق، مطابقت با واقعیت شبکه‌ای و انسجام درونی است. تحلیل نظریه‌ها در دستگاه ارزیابی مبتنی بر روش اعتبارسنجی شبکه‌ای، صورت می‌پذیرد. (حسین زاده, ۱۳۹۰)، پژوهشی تطبیقی در معرفت‌شناسی معاصر)
     3روش‌شناسانهروش‌های سه‌گانه مشاهده تجربی، برهان عقلی، شهود قلبی، قابلیت برای کشف ابعادی از واقعیت‌ شبکه‌ای را دارند. ترکیب روش‌های کمّی، کیفی به بهینه‌سازی فرآیند تحقیق کمک می‌کند. ترکیب روش استقرایی و قیاسی به بهینه‌سازی فرآیند تحقیق کمک می‌کند. رویکرد میان‌رشته‌ای به بهینه‌سازی فرآیند تحقیق کمک می‌کند. روش تحقیق شبکه‌ای بیشترین تقرب را به واقعیت ایجاد می‌کند. (شریفی, ۱۳۹۵)، روش‌شناسی علوم انسانی اسلامی)
     4علم‌شناسانهعلم= تک گزاره یا مجموعه گزاره‌هایی که توصیف یا تبیین موجّة از واقعیت را ارائه می‌کنند. علوم تجربی= توصیف و تبیین پدیده‌های محسوس برای دست‌یابی به قدرت کنترل آنها علوم انسانی= توصیف و تبیین ابعاد مختلف رفتار انسانی برای دست یابی به پیش‌بینی و کنترل آنها علم دینی= گزارش روشمند و نظام‌مند از توصیف و تبیین دین نسبت به پدیده‌های هستی و انسانی در مقیاس شبکه هستی علوم انسانی، عینی و ناظر به واقع هستند. تولید علم براساس روش تجربه و برهان و شهود انجام‌پذیر است. علم دینی، متن محور است و براساس روش فهم شبکه‌ای قابل دست‌یابی است. (حسنی, و غيره, ۱۳۹۰) پارادایم اجتهاد دانش دینی)
     6جامعه‌شناسانهجامعه یعنی هم‌زیستی تعدادی از خانواده‌ها یا افراد که منجر به شکل‌گیری تعاملات حقوقی، مالی، انضباطی و مدیریتی ، فرهنگی و ارزشی شود. شکل‌گیری جامعه تابعی از شکل‌گیری ساختارهای ارتباطی است. جامعه دارای ماهیت مستقل از افرادش نیست اما دارای هویت مستقل منتزع از افرادش می‌باشد و به‌همین دلیل ارزش افزوده بر هویت فردی افراد دارد و سبب ایجاد تغییروتحول در زندگی افراد می‌شود، لذا با متغیر «جامعه» و «هویت جمعی» باید مانند یک متغیر واقعی رفتار کرد و در کشف قوانین و قواعد و ساختارهایش کوشید. (قانونمندی جامعه) در ارتباط میان اصالت فرد و اصالت جمع، قاعده اولیه «اصالت فردِ در ضمن شبکه هستی» است. یعنی هر فردی حق دارد هر چه می‌خواهد اِعمال کند به‌شرطی که ابدیتش، روحش، محیط و دیگران ضرر نکنند. در تعارض میان اصالت فرد و جمع،‌ در صورتی‌که بقاء جمع متوقف بر از بین رفتن فرد باشد، اصالت با جمع است. (مصباح یزدی, ۱۳۷۹)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن)
     7تاریخ‌شناسانهتاریخ مانند جامعه دارای ماهیت مستقل از جوامع و افراد نیست اما دارای ماهیت مستقل منتزع از افرادش می‌باشد و برهمین اساس دارای قانونمندی است و این قانونمندی در مقیاس شبکه هستی معنادار است.  (قانونمندی تاریخ = وجود قوانین پایه در ساختار زندگی انسان که فارغ از بُعد زمانی و مکانی، بر جوامع انسانی حاکم است.) (همان منبع)
     8آینده‌شناسانهآینده به‌مانند گذشته براساس قواعد و معادلات حاکم بر ساختار خلقت و انسان، قانونمند است. تمام ساختارهای خلقت و انسان و ظرفیت‌های او هنوز شناخته نشده‌اند. آیندة محتمل قابل کشف است و برای آن باید در مقیاس شبکه هستی برنامه‌ریزی کرد. آیندة محتمل قابل تغییر است و برای آن باید روندسازی کرد.
     9ارزش‌شناسانهارزش‌ها اعتباری هستند ولی صِرفا قرارداد و اعتبار و توافق افراد با یکدیگر نیستند، بلکه دارای منشاء انتزاع حقیقی می‌باشند و تمام قواعد و قوانین حاکم بر منشاء انتزاعشان بر آنها که در ضمن شبکه هستی قرار دارند نیز حاکم است. گزاره‌های توصیفی که بیانگر دانش‌ها هستند با ضمیمة یک گزارة توصیف‌کنندة یک ضرورت بنیادین در ساختار خلقت یا ساختار انسان، به گزاره‌های توصیه‌ای که بیانگر ارزش‌ها هستند منتهی می‌شوند. در مقام کشف حقایق، ارزش‌های خاص افراد نباید دخیل باشند. اما ارزش‌های عام یا بنیادین و ساختاری، بنابه ضرورت ساختاری دخیل هستند و این ارزش‌های عام براساس مقیاس شبکه هستی تولید می‌شوند. (مصباح یزدی, ۱۳۸۲)، فلسفه اخلاق)

    و براساس محتوای فوق می‌توان نتایج روشی به شرح زیر گرفت:

    ۱. تجربه، از منابع معرفت است و روش تجربی که مبتنی بر استقراء است با ضوابطش، معرفت‌زا است و کاشف از ساختار یا معادله‌ای در خلقت است.

    ۲. عقل، از منابع معرفت است و روش عقلانی که مبتنی بر برهان منطقی و قیاس است با ضوابطش، معرفت‌زا است. لذا روش «تحلیل مفهومی» برای کشف برخی از ابعاد یک پدیده باید به‌کار برود.

    ۳. وحی یا شهود قلبی، از منابع معرفت است و روش وحیانی که مبتنی بر شهود و علم حضوری است با ضوابطش، معرفت‌زا است.

    ۴. «کمیّت» نماد حدّ و مرز و کثرت و تمایز در هستی است لذا کَمّیت‌‌جویی، از روش‌های معرفت‌زاست و روش‌های مبتنی بر کمّیت، کاشف بُعدی از ابعاد پدیده‌ها می‌باشند.

    ۵. «کیفیت» نماد تشکیکی بودن وجود و مراتب در هستی است، لذا کیفیت‌جویی، از روش‌های معرفت‌زاست و روش‌های مبتنی بر کیفیت، کاشف بُعدی از ابعاد پدیده‌ها می‌باشند.

    ۶. ظاهر و بُعد محسوس پدیده‌ها، فارغ از متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی، بخشی از وجود واقعی آنهاست لذا روش تجربی با ضوابطش معرفت زاست.

    ۷. باطن و بُعد نامحسوس پدیده‌ها (منشاءهای درونی بروز و ظهورات هر پدیده) بخشی از وجود واقعی آنهاست و می‌تواند براساس «بستر و زمینه و متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی» تغییر کند. لذا روش‌های تفسیری وابسته به زمینه یا فاعل شناسا با ضوابطش می‌تواند معرفت‌زا باشد. نکته بسیار مهم: امکان تغییر در پدیده براساس تاثیرات زمینه‌ای، نامحدود نیست و به طیف اصلی وجودی پدیده محدود می‌شود.

    ۸. بر این اساس (یعنی محور هفتم) روش «هرمنوتیکی» مبتنی بر مبناگروی معرفت‌شناسانه، قابل استفاده است و برای کشف برخی از ابعاد و لایه‌های پدیده‌ها و گزاره‌ها باید مورد استفاده قرار بگیرد.

    ۹. بر همین اساس روش «پدیدارشناسانه» نیز برای کشف برخی از ابعاد و لایه‌های پدیده‌ها باید مورد استفاده قرار بگیرد.

    ۱۰. بر همین اساس، روش «تحلیل تاریخی» نیز که بستری برای مشاهده عینی رفتارهای پدیده‌ها و کشف معادلات نهفته در آنهاست، باید مورد استفاده قرار بگیرد.

    ۱۱. بر همین اساس، روش «عرف‌کاوی» که از روش‌های وابسته به زمینه و بستر پدیده یا متن است نیز باید مورد استفاده قرار بگیرد. از نتایج این اصل، ضرورت استفاده از «تحلیل‌های زبانی» در کشف واقعیت‌هاست.

    ۱۲. علوم مختلف، بررسی پدیده‌های خلقت از زوایای مختلف هستند و از آنجایی‌که پدیده‌ها تک‌بُعدی نیستند و شبکه‌ای هستند، برای کشف تمام جوانب و زوایای یک پدیده به هدف پیش‌بینی و کنترل، باید از روش‌های «میان‌رشته‌ای» استفاده کرد.

    مجموعه این اصول دوازده‌گانه را می‌توان در عنوان «روش تحقیق شبکه‌ای» به‌صورت زیر تجمیع کرد:

    در روش تحقیق شبکه‌‌ای، برای کشف واقعیت‌ها، از رویکرد تلفیقی، تطبیقی استفاده می‌کنیم؛ تلفیق و تطبیق شش رویکرد زیر:

    رویکرد تحلیل زبانی، تحلیل مفهومی، پدیدارشناسی، تجربی، تحلیل وجودی، تاریخی،میان‌رشته‌ای. (واسطی، ۱۳۹۳)

    ۲-۲. هویت «روش تحقیق شبکه‌ای»:

    روش تحقیق شبکه‌ای «محاسبه و کشف موقعیت پدیده‌ها در روابط کلان هستی است». اگر هستی، شبکه‌ای است آنگاه برای کشف آثار منجر به تغییر در موجودات (عملکرد تحقیق و هدف تحقیقات)، نیاز به ابزار «لایه‌برداری» از موجودات و کشف روابط موجودات است؛ ماموریت علم فلسفه که علم «بررسی محمولات وجود» است، لایه‌برداری از ظاهر محسوس و غیردقیق در موجودات و نفوذ به منشاء آثار ظاهر شده از موجودات است تا نحوه ارتباطی آنها با یکدیگر آشکار شود و بتوان «حرکت و تغییر» را در آنها تبیین کرد. براین اساس می‌توان گفت: فلسفه، برای تحقیق در کلان هستی با تمام لایه‌ها و ابعادش روش‌سازی می‌کند و این روش را می‌توان «روش تحقیق شبکهای» نامید.

    ابزارهای اصلی فلسفی که ماموریت «تحلیل شبکهای»[۱۲] را به‌عهده دارند عبارتند از:

    الف- «اُسّ المطالب = سوال از چیستی؟ سوال از واقعی بودن؟ سوال از چرایی؟ سوال از چگونگی؟»

    ب – «علل اربع = سوال از عامل پدید آورنده(علت فاعلی)، سوال از جنس پدیده (علت مادی)، سوال از شکل و صورت و قالب پدیده (علت صوری)، سوال از هدف تحقق پدیده (علت غایی)»

    ج – «مقولات عشر = کمّ ، کیف ، زمان ، مکان ،‌ اجزاء درونی ، روابط بیرونی ، نحوه اثرگذاری، نحوه اثرپذیری ، موقعیت نسبت به دیگر موضوعات، زمینه تحقق موضوع»

    د – «مقوّمات ستّه حرکت = متحرک، محرک، نقطه شروع حرکت، نقطه پایان حرکت، جهت و نوع حرکت، سرعت حرکت»

    اختصاص اصطلاحاتی مانند مقولات عشر، به فلسفه ماهیت‌محور، رهزن نگردد، ابزارهای فوق، برای تمام تحلیل‌های زبانی، مفهومی ذهنی، کاربردی عینی، و تحلیل‌های خُرد و کلان، ساختار و عامل و برآیندگیری از آنها به‌کار می‌روند و به علت اینکه هر کدام از لایه‌های ذکر شده، طیفی از مراتب وجودی هستند، این ابزارها به حسب همان مرتبه شکل می‌گیرند و حتی در اعتباریات نیز به حسب منشاء حقیقی آن اعتبارها، جاری می‌شوند.

    نمایی از روش تحقیق شبکه‌ای که تمام ابعاد و لایه‌ها و روابط یک پدیده را در برگرفته است، به‌صورت زیر است:

    توضیح:

      با توجه به جریان نظام علّت و معلولی در عالَم که ذهن را به سوی چراها سوق می‌دهد، فهرست حداقلی از سوالاتی که هنگام توجه به یک موضوع مطرح می‌باشد عبارتند از:

    1. چه چیزی است؟ (سوال از جنس شیء= علت مادی)
    2. چرا این‌گونه است؟ (سوال از علت اصلی= علت فاعلی)
    3. چگونه این‌طور شده است؟ (سوال از فعل و انفعالات، زمینه‌ها و مراحل = علت صوری)     
    4. به چه هدف و منظوری؟ (سوال از غایت = علت غایی)

    هم‌چنین در فلسفه و منطق به شناسایی ابعاد ممکن در یک موضوع پرداخته شده و بحثی به نام «مقولات عشر» مطرح گردیده است. (ر.ک. نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، فصل ششم، ص ۵۵، بحث مقولات عشر)؛ که ملخص بحث به‌صورت زیر است:

    راه نفوذ ما به موضوعات و اشیاء از طریق آثار و خصوصیات آنها است. ذهن قدرت درک مستقیم جوهره اشیاء را ندارد و باید از طریق ادراک آثار وخصوصیات آن پی به سرمنشاء ‌ببرد. آثار و کارکردهای اشیاء و موضوعات هستند که سبب رفع نیاز ما و حل مشکل می‌شوند، ارتباط ما با آنها به خاطر استفاده از آثار آنها است؛ آثار و کارکردهای اشیاء‌ و موضوعات قابل تغییر هستند، می‌توان آنها را از بین برد یا تقویت و تشدید کرد یا اثری دیگر را بر موضوع بار کرد عصاره بحث «مقولات عشر» این است که اشیاء دارای دَه خصوصیت هستند:

    1. جوهره و اصل وجود
    2. اندازه و مقدار
    3. چگونگی و کیفیت
    4. اجزاء و عناصر داخلی
    5. نسبت آن با دیگر اشیاء و موضوعات
    6. موقعیت زمانی
    7. موقعیت مکانی
    8. کلان بودن یا خُرد بودن
    9. اثرپذیری
    10. اثرگذاری

    معادل هر یک از جنبه‌های مطرح شده، سؤال خاصی وجود دارد:

    1. این موضوع از چه جنسی تشکیل شده است؟ (خمیرمایه آن چیست؟)
    2. هویت و شکل خاص آن چیست؟
    3. چقدر است؟
    4. در ظاهر چگونه است؟
    5. درون آن چه خصوصیاتی دارد؟
    6. چه قابلیت‌هایی دارد؟
    7. چه اجزائی دارد؟
    8. اجزاء آن چه ارتباطاتی با هم دارند؟
    9. مجموعه اجزاء چه هدفی را دنبال می‌کنند؟
    10. موقعیت این موضوع وجایگاه آن در هستی و در میان موضوعات دیگر چیست؟
    11. در گذشته چگونه بوده است؟
    12. الان در چه وضعیتی قرار دارد؟
    13. در آینده ممکن است چگونه باشد؟
    14. در چه مکانی قرار دارد؟
    15. آیا یک موضوع کلان و بنیادی است که موضوعات بسیار دیگری را تحت پوشش دارد یا یک موضوع خاص و در محدوده خود و تحت پوشش موضوعات دیگر؟
    16. از چه چیزهایی اثر می‌پذیرد و چه اثرهایی و چه مقدار؟ و در چه موقعیت و زمان و مکانی و با چه قابلیت‌های بعدی؟
    17. بر چه چیزهایی اثر می‌گذارد؟ چه اثرهایی و چه مقدار؟ و در چه موقعیت و زمان و مکانی و با چه قابلیت‌های بعدی؟

    ابزار سوم برای تحلیل‌های وجودی، مقومات سته حرکت است یعنی عوامل شش‌گانه‌ای که مقوله حرکت را ایجاد می‌کنند که عبارتند از: «متحرک، محرّک، نقطه شروع حرکت جهت حرکت، سرعت حرکت، نقطه پایان حرکت»

    براساس این عوامل، می‌توان فرمول حرکت تعریف کرد که عبارتست از:

    حرکت در چه ماده‌ای، از چه نقطه شروعی؟ به چه نقطه پایانی؟ با عبور از چه مراحلی؟ با چه کمیت و کیفیت و زمان و مکان و وضعیت و جهتی؟ توسط چه علت فاعلی؟ و علت مبقیه‌ای؟ با حداکثر چه سقف قابلیت؟ با چه مرکز ثقلی؟ به چه علت غائی‌ای؟

    هر مفهومی دارای منشاء‌ای است که پیدایش آن مفهوم از آنجا آغاز شده است، وجود منشاء و بحث پیدایش، ملازم با بحث «تغییر» و «حرکت» است، مهم‌ترین قسمت در دست‌یابی به حقیقت یک موضوع، کشف «فرمول تغییر» و «معادلة حرکتِ» آن است.

    مجموعه سه ابزار فوق را می‌توان در دستورالعمل زیر تجمیع کرد:

    ۱.   تعریف نیاز توجه به موضوع و شفاف‌سازی آن (تبیین وضعیت موجود)

    ۲.   تعریف اهداف (تعریف وضعیت مطلوب)

    ‌أ-    تعیین هدف کلّی و اساسی و ضریب اهمیت آن (اگر حاصل نشود چه تبعاتی دارد؟)

    ‌ب-  تعیین اهداف میانی

    ‌ج-   تعیین زمینة اولیه (شرایط اولیه برای شروع حرکت به سوی اهداف فوق)

    ‌د-   تعیین اجزاء درونی اهداف (تعریف مولفه‌های درونی)

    ‌ه-   تعیین کمیت و کیفیت عناصر فوق (از هر کدام چقدر و با چه کیفیتی؟)

    ‌و-   تعیین ضریب اهمیت هر یک از عناصر فوق

    ‌ز-   تفکیک بین حداقل لازم (مقداری از هدف که به هیچ وجه قابل صرف نظر نیست) وحداکثر مطلوب

    ‌ح-   تعیین اهداف منفی (آنچه نمی‌خواهیم و نباید بشود)

    ۳. تعریف ارتباطات (کشف مواردی که می‌توانند وضعیت موجود را به اهداف مطلوب برسانند.)

    ‌أ-    چه چیزهایی سبب پیدایش نیاز و مشکل شده‌اند؟ ضریب تأثیر هر کدام در پدید آمدن مشکل چقدر است؟(تشخیص سرچشمه‌ها)

    ‌ب-چه مسائلی در اثر این مشکل به‌ وجود آمده‌اند؟ این مشکل، چه آثاری را ایجاد کرده است؟ بر چه نقاطی تأثیر گذاشته است؟ (تشخیص آثار و نتایج)

    ‌ج-   چه عناصری می‌توانند مفید باشند؟ ضریب مفید بودن هریک چقدر است؟ (تشخیص امکانات)

    ‌د-   چه عناصری می‌توانند مضر باشند و برای رسیدن به اهداف مانع ایجاد کنند؟ ضریب مانعیت هر یک چقدر است؟ (تشخیص موانع)

    ‌ه-   بررسی فعل و انفعال هریک از متغیرها با یکدیگر، یعنی کلیه ارتباطات محتملِ عناصر درونی با هم، عناصر بیرونی با هم، عناصر درونی و بیرونی نسبت به یکدیگر و کمیت و کیفیت اثرگذاری آنها بر یکدیگر مشخص شوند (تشخیص ارتباطات).

    ‌و-   قوانین جاری در خلقت که سرمنشاء تک تک این ارتباطات هستند مشخص شده، فعل و انفعال این قوانین با یکدیگر تعریف شود (تشخیص معادلات و قوانین حاکم بر ارتباطات).

    ‌ز-   چه تغییراتی در این ارتباطات می‌توان ایجاد کرد؟ (بهبود امکانات)

    ‌ح-   چه ارتباطات جدیدی را می‌توان ایجاد کرد؟ (توسعه امکانات)

    ‌ط-  ایجاد تغییر عناصر و ارتباط آنها یا ایجاد عناصر و ارتباطات جدید چه آثار مثبت و منفی می‌تواند داشته باشد؟ (بررسی هزینة تغییر)

    ۳. نتیجه (دستگاه مولّد نظریهها) :

    با استفاده از مبادی تصدیقی که در جدول پارادایم شبکه‌ای ذکر شد و با استفاده از روش تحقیق شبکه‌ای، می‌توان برای هر موضوعی، مبانی پایه را تولید کرد.

    پارادایم شبکه‌ای + بسته مفاهیم پایه مرتبط با موضوع مورد نظر + روش‌تحقیق شبکه‌ای

    دستگاه آکسیوماتیک برای تولید گزاره‌های مرتبط با موضوع

    (دستگاه معرفت‌ساز شبکه‌ای)

    در چنین دستگاه معرفت‌سازی، می‌توان بسته مفاهیم مرتبط با مثلا آزادی، فرهنگ، سلامت، عدالت و …را گذاشت و فرمول محاسبه آنها را نتیجه گرفت.

    ۳-۱. نمونه خروجی از دستگاه معرفتی: معادله «محاسبه شبکه‌ای»

    براساس پارادایم شبکه‌ای و روش تحقیق شبکه‌ای می‌توان نظریه راهنمایی برای تمام محاسبات در تحقیقات (اعم از کمی و کیفی، تجربی و انسانی و اجتماعی) ارائه کرد؛ مراحل تولید این ایده، به صورت زیر است:

    1. شکل «شبکه هستی» را در نظر بگیر.
    2. روابط اصلی موجود در شبکه هستی را استخراج کن. (رابطه انسان با خود، با همنوع، با محیط، با ماوراء، با تقویت‌کننده‌ها، با تضعیف‌کننده‌ها)
    3. اصل موضوعی زیر را که در بسته هستی‌شناسانه از بسته پارادایم شبکه‌ای است در نظر بگیر:

    حرکت در شبکه هستی، «برآیندی» است. (خطی و براساس جمع جبری نیست.)

         نتیجه (تئورم شماره ۱)

    ۳-۲. نمونه دیگر برای خروجی از دستگاه معرفتی: معادله «مطلوبیت شبکه‌ای»

    حلقه اتصال «حکمت نظری و حکمت علمی»، «دانش و ارزش»، «هست و باید»، بحث «مطلوبیت» است. مقصود از مطلوبیت، تمایلی است که در انسان برای انجام کاری یا بروز دادن حالتی، ایجاد می‌شود. در انسانِ سالم، رفتارها و حالات، بدون توجه به نفع و ضرر آنها، ایجاد نمی‌شوند و تشخیص نفع و ضررها و برآیندگیری از ترکیب آنها، توسط عقل نظری و محاسبه‌گر انجام می‌شود. هنگامی که این محاسبه به ضرورت دست‌یابی به یک منعفت منتهی شد، ساختار طبیعی انسانی، حکم به «باید» برای انجام کاری که سبب حصول آن منفعت شود را ایجاد می‌کند.

    مراحل تولید «مطلوبیت» با استفاده از روش تحقیق شبکه‌ای به‌صورت زیر است:

    1. مدل نیازهای شبکه‌ای،‌ مدل امکانات شبکه‌ای را در نظر بگیر.
    2. مفهوم «رشد» را از بسته مفاهیم پایه در نظر بگیر.
    3. مفهوم «خیر ذاتی» را از بسته مفاهیم پایه در نظر بگیر. (ملاحظه اتصال به بینهایت)
    4. مفهوم «مطلوبیت» را از ترکیب مفهوم «نیاز» و مفهوم «خیر» استنتاج کن.
    5. تئورم معادله محاسبه شبکه‌ای را در نظر بگیر و با مفهوم «مطلوبیت» ترکیب کن.
    6. نتیجه را با مدل‌نیازها و امکانات شبکه‌ای ترکیب کن.

        نتیجه: (تئورم شماره ۲)

    ۴. نتیجهگیری:

    ۴-۱. توانمندی‌ها و کارآیی روش تحقیق شبکه‌ای:

    براساس مباحث فوق می‌توان کارآیی روش تحقیق شبکه‌ای و مزیت آن نسبت به روش‌های رقیب را به‌صورت زیر ارائه کرد:

    1. قواعد و قوانین طبیعت را می‌پذیرد و آن را یکی از معیارهای محاسبه قرار می‌دهد.
    2. به آثار عملی موضوعات توجه می‌کند و آن را یکی از معیارهای محاسبه قرار می‌دهد.
    3. به نتایج نهایی موقعیت‌ها توجه می‌کند و آن را یکی از معیارهای محاسبه قرار می‌دهد.
    4. به محاسبات عقلانی در تشخیص توجه دارد و آن را یکی از معیارهای محاسبه قرار می‌دهد.
    5. به اراده برتر از انسان توجه می‌کند و معادلات حرکت تعیین شده از طرف او را می‌پذیرد.
    6. احساس‌های حقیقی[۱۳] را می‌پذیرد و معیار آزمون قرار می‌دهد.
    7. به کلیه منابع و امکاناتِ در اختیار بشر توجه دارد، مانند «دانش، قدرت، ثروت، منزلت و روابط،……»
    8. نحوه عملکرد در تعارض‌ها و تزاحم‌ها را تبیین می‌کند.
    9. انحصار به انسان ندارد، محیط‌زیست و کلیه موجودات مرتبط با زندگی انسان را نیز در برمی‌گیرد.
    10. به شاخص فوق محدود نشده و به شاخص «حرکت به سوی رشد و کمال» نیز توسعه یافته است.
    11. شاخص «به‌فعلیت درآمدن قوا واستعدادها» را ارائه کرده است.
    12. میان نیازهای صادق و کاذب، قوای مثبت و منفی تمایز داده است.
    13. حق‌محور است و تقدم «حق» بر «خیر» را ملاک قرار می‌دهد. (یعنی چیزی خیر است که حق‌مدار باشد.)
    14. ضرورت توازن میان رعایت حقوق فرد و حقوق جمع را ارائه نموده است.
    15. با تعیین مصداق نیاز، منبع رفع نیاز، هدف مورد نظر، رشد مورد نظر در هر حوزه از موضوعات، می‌توان براساس محاسبه ریاضی، صدق یا کذب یک نظریه در علوم انسانی را تعیین کرد.

    از آنجایی که هستی‌شناسی زیرساخت کلیه حوزه‌های حکمت عملی است، و علومی که خروجی‌های تنظیم انسانی دارند به‌دنبال تعادل‌های ذهنی، روحی و رفتاری هستند، لذا شبکه‌ای بودنِ هستی و انسان و معرفت و روش، سبب ایجاد رویکردهایی مانند سیاست شبکه‌ای، حقوق شبکه‌ای، اخلاق شبکه‌ای، توسعه و پیشرفت شبکه‌ای، نظریات جامعه‌شناسانه شبکه‌ای، نظریات اقتصادی شبکه‌ای شود.

    ۴-۲. روش‌های ابطال کارآیی روش تحقیق شبکه‌ای:

    روش‌های ابطال کارآیی این روش نیز عبارتند از:

    1. اگر کسی اثبات کند که هستی، یک شبکه برآیندی از نیروهای موجودات نیست، این روش غیرموجّه می‌شود
    2. اگر کسی اثبات کند که حرکت انسان در هستی، برآیندی از تمام ارتباطات او با متغیرهای موجود در هستی نیست، این روش غیرموجّه می‌شود
    3. اگر کسی ثابت کند که معادلات حرکت انسان با رشد انسان ارتباطی ندارد این روش غیرموجّه می‌شود.
    4. اگر کسی ثابت کند که نیازها، امکانات، اهداف و رشد، به‌صورت شبکه مرتبط با هم قابل تعریف و محاسبه نیستند، این روش غیرموجّه می‌شود.

    والحمدلله رب العالمین.


    [۱] منظور دست‌یابی به تبیین‌های علت‌ومعلولی است.

    [۲] یعنی سنجش فراوانی یک متغیر در بین متغیرهای دخیل در موضوع پژوهش.

    [۳] تحقیقات کیفی به مجموعه فعالیت‌هایی اطلاق می‌شود که با هدف توسعه درک و فهم زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها و کشف چگونگی ساخت معنا از سوی انسان‌ها انجام می‌شود و به زمینه‌ای که فعالیت‌های انسان در آن انجام می‌شود وابسته هستند. (ایمان، ۱۳۸۸، ص۱۴۹) تحقیقات کیفی، توصیفی و زمینه‌گرا و انگیزه‌خوان هستند و طیفی از نتایج را ارائه می‌کنند.

    [۴] منظور از «کنش متقابل» این است که مطالعه‌کننده، با ارسال محرک در یک محیط شبیه‌سازی شده (نمادین)، عکس‌العمل مطالعه‌شونده را مشاهده و انگیزه او را تفسیر می‌کند و برای اقدامات خود تصمیم می‌گیرد.

    [۵] پدیدارشناسی عبارتست از: کشف تاثیرات یک پدیده در درک فاعل شناسا؛ پدیدارشناسی معتقد است که تفکر انسانی صرفا یک آینه برای انعکاس پدیده‌ها نیست بلکه به‌طور فعال در معنایی که از پدیده‌ها احساس می‌کند دخیل است و معناسازی می‌کند، اگر این معناسازی بدون توجه به هرگونه تاثیر ساختاریِ طبیعی باشد تحقیقات تفسیری و هرمنوتیکی شکل می‌گیرند و اگر با توجه به تاثیرات ساختارهای بنیادین طبیعی باشد که باید برای کشف حقیقت یک پدیده، به موقعیت‌های اولیه و شرایط طبیعی اجتماعی از ارتباط انسان با آن پدیده مراجعه کرد تحقیقات انتقادی شکل می‌گیرد.

    [۶] داده‌کاوی بنیادین، فرآیند ساخت یک نظریه‌ی مستند و مدون از طریق گردآوری سازمان‌یافته‌ی داده و تحلیل استقرایی مجموعه داده گردآوری شده است که به منظور پاسخ‌گویی به پرسش‌های نوین در زمینه‌هایی که فاقد مبانی نظری کافی برای تدوین هرگونه فرضیه و آزمون آن هستند انجام می‌پذیرد. واژه‌ی گراندد در گراندد تئوری نشانگر آن است که هر تئوری که بر اساس این روش تدوین می‌شود بر زمینه‌ای مستند از داده‌های واقعی بنیاد نهاده شده است. (منصوریان, ۱۳۸۶)، ص۱۳)

    [۷] یک سیستم یا شبکه، مجموعه‌ای از عناصر است که با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و برای تحقّق یک هدف در تلاش‌اند.  سیستم، مجموعه عناصر فعّالی است که در زمان و مکان خاص با نوعی کنترل و تصمیم‌گیرندگی و ارزیابی به‌هم مربوط هستند.  سیستم، متضمن همکاری و تضاعف  نیروهاست و به‌معنی یک کل است. (حمیدی زاده, ۱۳۷۹)، ص۲۳)

    [۸] وقتی از دیدِ خُرد و جزء‌گرا به دیدِ کلان و کل‌گرا منتقل می‌شویم و می‌خواهیم راجع به مجموعه‌ای حکم صادر کنیم، مفهومِ درصد، درجه، مرتبه، طیف، نسبتاً، تاحدودی، کم‌وبیش و…به میان می‌آیند، «درجات و مراتب»، کلمات حیاتی تفکر فازی هستند. منطق فازی، بررسی پدیده‌ها براساس شدت و ضعف آثار و ظهورات آنهاست (مراتب تشکیکی) (واسطی، ۱۳۹۱، ص۲۱۶) (لی وانگ، تشنه لب, ۱۳۷۸)

    [۹] منظور از «برآیند»، ایجاد اثر جدید بواسطه ترکیب میان عناصر و مولفه‌هاست (رسیدن به وحدت ترکیبی، در برابر وحدت انضمامی)

    [۱۰] Describe

    [۱۱] Prescribe و Normative

    [۱۲] تحلیل شبکه‌ای یعنی دست‌یابی به مراحل تکوّن موضوع یا مفهوم، از بدیهیات تا رسیدن به مفهوم مورد نظر؛ که کلیه لایه‌های ذهنی، زبانی، فردی، جمعی، ساختاری، محسوس و غیرمحسوس را در بر می‌گیرد.

    [۱۳] احساس حقیقی = احساس نوعیِ دارای منشاء انتزاع واقعی (نه احساس شخصی و ذهنی)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *