بسم الله الرحمن الرحیم
«خود را بیازمایید چهمقدار از دروسی که خواندهاید میتوانید استفاده کنید؟»
(هر سوال ۴ نمره)
۱- اصول فقه را «ابزار استنباط» و «روش اجتهاد» میخوانند؛ اگر بخواهید قدمبهقدم عملیاتی را که در استنباط نظر دین، باید طی شود توضیح دهید چه میگویید؟
مرحله اول) تشخیص موضوعی است که باید حکم آن بهدست آید. (مثلا میخواهیم نظر خداوند در مورد ماءالشعیر را بدانیم)
مرحله دوم) جستجوی آیات و روایاتی که راجع به این موضوع و موضوعات نزدیک و مشابه با آن مطلبی را ارائه کردهاند.
مرحله سوم) بررسی مواردی که دایره و شرایط موضوع را توضیح دادهاند. (مثلا مقصود از شراب و آبجو)
مرحله چهارم) بررسی مواردی که حکمی راجع به موضوع دادهاند.
مرحله پنجم) بررسی نسبت میان حکمهایی که داده شده است. (مثلا یک حکم، حکم دیگر را تخصیص زده یا مقید کرده است)
مرحله ششم) در صورت نبود حکم یا تعارض میان احکام، به اصول عملیه مراجعه شود.
۲- در بحثوگفتگوهای علمی، جملة «آیه اطلاق دارد»، «روایت اطلاق دارد» زیاد شنیده میشود؛ منظور چیست؟ آیا هر جایی که مفهومی ذکر شده بود و قید خاصی نداشت میتوان ادعای اطلاق کرد؟ چرا؟
از سوی دیگر در تفسیر بسیاری از آیات عبارتِ زیر بهکار رفته است:
«….گرچه آیه خطاب به پیامبر است اما مورد مُخَصِّص نیست» منظور از این عبارت چیست؟ و چه دلیلی دارد؟
برای اینکه اطلاق در جایی حاصل شود باید احراز شود که موضوع مورد بحث، انواع و اقسام مختلفی دارد اما گوینده در مقام بیان موضوع بدون قید و شرط خاص بوده است. پس اگر اصلا موضوع انواع و اقسامی ندارد (یعنی قابل تقیید نیست)، اطلاقگیری معنی ندارد و همینطور اگر گوینده، مطلب را بهصورت «مطلق» در موقعیتی گفته است که ذهن شنوندگان به نوع خاصِ رایج در آن منطقه منصرف میشود (یعنی قدرمتیقن در مقام تخاطب وجود دارد)، نمیتوان اطلاقگیری کرد.
منظور از «مورد مخصص نیست» این است که: اصل در آيات قرآن بنابر ادله عمومیتش برای همه تا روز قیامت، عام بودن است و اگر در جایی بخواهد برداشت خاص از آن بشود باید قرینه وجود داشته باشد.
خطاب آیه به پیامبر یا فرد دیگر یا نزول آیه در یک واقعه خاص، قرینه برای عدول از عمومیت به خاص بودن نیستند.
۳- در زبان عوام و خواص، اين جمله زياد شنيده ميشود كه ميگويند: «انسان براي كارهايش بايد حجت داشته باشد!» مقصود از اين جمله چيست؟ و گفتن يا نگفتن، اهميت دادن يا ندادن به آن چه اثري دارد؟[۱] آيا «يقين» هم حجتساز است؟ اگر نه، چرا و اگر آري، چرا در کتاب اصولمظفر در ابتداي بحث قطع آمده است كه گفتن «حجت» بر «يقين» درست نيست!!
مقصود از «حجت» در اینگونه موارد، داشتن «مُعَذِّر» است یعنی عاملی که سبب پذیرش عذر مکلف در برابر شارع میشود تا گرفتار عقاب و مجازات نشود. از این مطلب میتوان نتیجه گرفت که «حجت»، به رعایت حداقلهای لازم و غیرقابل صرفنظر مربوط میشود.
پس توجه به «حجت داشتن» سبب میشود که انسان چهارچوبهای ضروری و حیاتی زندگی را رعایت کند و همیشه در مسیر اصلی و طبق یقین حرکت نماید.
حجیّتِ حجتها طبق عرف عقلاء و طبق شرع، به «یقین» برمیگردد؛ چرا که فقط یقین است که کاشف از واقعیت است بنابراین «یقین» خودش حجت است نه اینکه حجتساز باشد (والا تحصیل حاصل میشود.)
پس آنچه در کتاب اصول مظفر در مورد صحیح نبودن اطلاق حجت بر یقین آمده است به این معنی نیست که یقین حجت نیست بلکه مقصود این است که چون یقین عین حجیت است و حجیت همه حجتها به او برمیگردد دیگر نمیتوان به خود یقین اطلاق حجت کرد.
۴- چندين سال است كه در مورد «رؤيت هلال» و عيد فطر، اختلافاتي ميان مقلدان مراجع مختلف ديده ميشود، مثلا عموم مردم بنابر اعلان دفتر رهبري، عيد ميگيرند ولي مقلدان برخي مراجع به استناد استعلام از دفتر مرجعِ خود، هنوز روزهدار هستند يا عموم مردم هنوز روزهدار هستند ولي خبر ميرسد كه مقلدان فلان مرجع عيد گرفتهاند! مردم علت اين اختلافها را نميدانند و فكر ميكنند مسائل سياسي عامل اين مطلب است. يا وقتي كه در كشور عربستان يا برخي كشورهاي سني مذهب اعلام عيد ميشود و بعد با فاصلة دو روز در ايران اعلام عيد ميشود مردم ميگويند مگر ميشود دو روز تفاوت باشد؟! فرض كنيد در جمعي قرار گرفتهايد كه اين مسائل را مطرح كردهاند و از شما انتظار پاسخي علمي و دقيق دارند، با استفاده از مطلب زیر اين مساله را تحليل و بررسي كنيد تا معلوم شود كه علت اختلاف، تفاوت در مبناي علمي است، نه اختلاف سياسي!
مستند حکم وجوب روزه یا افطار، روایتِ «صُمْ للرُّؤیَه و اَفْطِر للرؤیه» است که اگر قید «رویت» بهنحو موضوعی اخذ شده باشد، حکم، ارتباطی با وجود هلال در آسمان ندارد و حتما باید با چشم عرفی رویت شود و اگر این قید بهنحو طریقی اخذ شده باشد، حکم، بر وجود هلال در آسمان بار شده است و چه با چشم عادی یا چشم مسلح یا محاسبات اگر یقین حاصل شود میتوان عمل کرد.
قیدها در قوانین و احکام به دو گونه بهکار میروند:
طریقی و موضوعی
وقتی قیدی را برای مطلبی بهطور معمولی و در یک موقعیت عادی و بدون ملاحظه خاص، بهکار میبریم منظور این است که «به هر نحوی که این قید حاصل شود» حکم جاری میشود. مثلا وقتی گفته میشود: «دزد باید مجازات شود.» مقصود این است که به هر نحوی که دزد بودنِ فردی ثابت شود حکم مجازات بر او باید پیاده شود؛ چه این ثابت شدن با علم و مشاهده باشد و چه با شهادت دو نفر باشد یا با اعترافِ خودش باشد.
اما در مواردی دیگر، قید با ملاحظه خاصی بهکار میرود که در این صورت منظور این است که «اگر از طریق مورد نظر حاصل شد حکم جاری است.» مثلا در قانون مجازاتها میگوید: یقینِ شخصی قاضی نباید ملاک حکم باشد؛ یا اعتراف با زور قابل پذیرش نیست، پس میفهمیم که مقصود از ثابت شدنِ دزدی فقط از راه شهادت دو نفر یا از راه اعتراف با اختیارِ متهم است.
در مورد رویت هلال نیز این دو نوع برخورد با قید، صورت گرفته است یعنی برخی فقهاء میگویند: قیدِ «رویت» در روایت با ملاحظه خاصی در نظر گرفته نشده است بلکه صرفا چون وسیله معمولی دستیابی به وجود ماه در آسمان با «دیدن» است، این قید ذکر شده است اما موضوعیت ندارد و هر چیزی که وجود ماه را در آسمان ثابت کند میتواند حکمِ افطار کردن را فعال سازد.
اما برخی دیگر از فقهاء، به استناد روایات دیگری که میگوید «قول مُنجّم حجت نیست» یا «رؤیت کسی که تیزبین است حجت نیست»، قائل هستند که قید رؤیت بهصورت خاصِ «دیدن با چشم غیرمسلح» مورد نظر قرار گرفته است پس برای فعال شدن حکم افطار یا روزه، فقط باید هلال ماه با چشم غیرمسلح دیده شود و محاسبات نجومی یا ابزار رصدی مورد نظر نیستند.
نکته مهم این است که منظور از کنار گذاشتن محاسبات یا ابزار رصدی، رد کردن آنها و باطل دانستن اثر آنها نیست بلکه شارع از باب تسهیل و آسانگیری بر مردم که بتوانند در هر شرایطی بهراحتی تکلیف خود را بهدست بیاورند، حکم را بر رویت با چشم معمولی بار کرده است.
۵- گاهي اوقات احكام مختلفي درباره يك موضوع از معصومين نقل شده است كه به نظر متضاد با هم هستند. مخالفین اسلام نیز از این وضعیت برای ادعای تناقض در مطالب دین استفاده میکنند، با توجّه به اين كه دین از علم خطاناپذیر خداوند است و فرد معصوم نیز اشتباه نميكند، چه توجيه منطقی و علمي براي اين وضعيت وجود دارد؟
در مواردی که به ظاهر با هم متضاد هستند یکی از احتمالات عرفی و عقلائی زیر وجود دارد:
۱)یکی از روایات، جعلی است یا مضمون آن بهدرستی از طرف راوی یا مولف کتاب بیان نشده است.
۲)یکی از روایات در موقعیت «تقیه» صادر شده است یعنی مضمون آن مورد نظر معصوم نیست و برای حفظ جان مجبور به اعلام نظری مطابق با نظر دستگاه حکومتی شده است.
۳)یکی از روایات مطابق با شرایط خاص زمانی و مکانی و مخاطبی صادر شده است و محتوای آن واقعا هم مورد نظر معصوم بوده است اما نه برای هر مخاطبی یا در هر شرایطی؛ و روایت دیگر که بهنظر مخالف با آن میآید مربوط به شرایط دیگری است.
۴)یکی از روایات توضیحدهنده و بیانکننده خصوصیات مورد نظر در روایت دیگر است. مثلا یکی عام است و دیگری خاص، یکی مطلق است و دیگری مقید، یکی مجمل است و دیگری مبین.
[۱]حجت داشته باشد يعني چه داشته باشد؟ چرا بايد حجت داشته باشد؟ چه چيزهايي حجت هستند؟ براي اينكه هميشه حجت داشته باشيم بايد چه كنيم؟