موضوع بحث:
«انسان شبکهای» یعنی چه و بستهٔ گزارههای «انسانشناسانهٔ» حکمت متعالیه کدامند؟ (مبانی انسانشناسانهٔ پارادایم شبکهای)
مسألهٔ بحث:
هر گونه برنامهریزی برای انسان و زندگی او، در صورتی دارای اعتبار است که بر اساس موقعیت وجودی او در شبکهٔ هستی و روابط او با دیگر عناصر شبکهٔ هستی، انجام شود؛ نقطه مختصات انسان در شبکهٔ هستی چیست؟ معادلات ارتباطی او با عناصر شبکهٔ هستی چگونه است؟
فرضیهٔ بحث:
- انسان= موجود متفکر دارای اراده با قابلیت عبور از محدودیتها و اتصال به بینهایت (حیّ متألّه)
- انسان، در شبکهٔ هستی، معنادار است.
- انسان، قدرت حرکت در شبکهٔ هستی را دارد. (اختیار دارد.)
- برای هر حرکتی، نیازمند تنظیم ابعاد و سطوح خود با دیگر موجودات در شبکهٔ هستی است. (مقید به ساختار و قوانین است و اختیار محض ندارد.)
- انسان موجودی است با ظرفیت منطقی بودن و خیرطلبی، به همراه ظرفیت هواپرستی و شرّ رسانی.
- انسان قدرت ایجاد تغییر در امور و حوادث و نتایج را در محدودهٔ ساختارهای قابل انعطاف هستی دارد.
- انسان وجدان دارد و حقیقی بودن و خیر بودن برخی امور برای او قابل انکار درونی نیست و به همین دلیل نمیتواند به فضای «نسبت مطلق» تکیه کند.
- انسان بر اساس محاسبهٔ نفع و ضرر تصمیمگیری میکند.
- این نفع و ضرر فقط منحصر در عالم حسّیِ فردیِ او نیست و برآیند نفع و ضرر در کل شبکهٔ هستی در امتداد ابدیت باید محاسبه شود.
تفسیر و تبیینی از بحث:
مقصود از «انسان شبکهای»:
انسان شبکهای= انسانی که در شبکهٔ هستی، با کلیه عناصر درونی خودش، عناصر محیطی، عناصرهمنوعش، عناصر فوقانی و علل ماورایی و نیروهای مثبت و منفی جاری در عالم، مرتبط است و فعالیتهای او برآیند نیروهایی است که بر او وارد میشود و نیروهایی که او وارد میکند.
این انسان، در جبر ساختاری هستی محدود است اما در داخل ساختار که ساختار قابل انعطاف و طیفدار است میتواند حرکت کند (نه مجبور محض است و نه آزاد محض)، نیروهای اجتماعی از طرف همنوع و نیروهای طبیعی از طرف بدن بر او اثرگذار هستند اما تعیینکننده نیستند و به او توانایی کنترل آنها و تغییر آنها (البته از طریق قوانین حاکم برآنها) داده شده است.
تصویر انسان شبکهای را میتوان به صورت زیر در ضمن شبکهٔ هستی ارائه کرد:
(دایره وسط تصویر موقعیت انسانها در زندگی دنیایی است که از انسان، خصلت بارز اراده و اختیارش را عرضه کرده است تا توانایی او را برای حرکت در این شبکه، تحت قوانین و ساختار شبکه، نشان دهد.)

مباحث انسانشناسی فلسفی
مباحث انسانشناسی فلسفی در محورهای زیر قابل بحث و بررسی هستند:
- هویت انسان
- آفرینش انسان (آفرینش جسم، آفرینش روح)
- سرشت انسان (فطرت و شخصیت)
- جایگاه انسان در هستی (کرامت و خلافت)
- قوای وجودی انسان (تفکر، اختیار، گسترش تا بینهایت)
- کمال نهایی انسان (رابطه دنیا و آخرت، قرب، عبودیت، معنایزندگی)
- انحرافات انسان (توهم، تمایلات، از خودبیگانگی)
- معنی زندگی
- رشد و توسعه انسان (چیستی و چگونگی، تربیت و هدایت)
- خصوصیات انسان کامل

برخی سؤالات اساسی در بحث انسانشناسی
فهرست زیر برخی سؤالات اساسی در بحث انسانشناسی است:
- انسان کیست؟ چیست؟
- انسان چگونه پدید آمده است؟
- آیا انسان ابعاد متفاوتی دارد؟
- آیا واقعا روح وجود دارد؟
- ارتباط روح با بدن چیست؟
- ذهن چیست؟
- چه ارتباطی با روح و بدن دارد؟
- فطرت چیست؟
- منشأ فطریات کجاست؟
- فطریات چه تأثیری در زندگی دارند؟
- نیازهای انسان کدامند؟
- اولویتبندی این نیازها چگونه است؟
- آیا غریزه، عاطفه، وجدان با فطریات فرق دارند؟
- کارکرد هر کدام چیست؟
- هویت انسانی چیست؟
- بحران هویت چگونه بوجود می آید؟
- این بحران چگونه قابل درمان است؟
- فرآیند تصمیم گیری در انسان چگونه است؟
- سرچشمههای انتخاب و اختیار کدامند؟
- مسؤولیت و وظیفه چیست؟
- حق و تکلیف چه ارتباطی با هم دارند؟
- تربیت چیست؟
- آیا انسان قابل تربیت است؟
- فرق مرد و زن در کجاست؟
- علت تفاوتهای حقوقی و فرهنگی آنها در چیست؟
- انسان کامل کیست؟
- چگونه میتوان کمال را تشخیص داد؟
- چگونه میتوان به کمال رسید؟
- هدف انسان در هستی چیست؟
- جایگاه انسان در هستی چیست؟
- عوامل تأثیر گذار در انسان کدامند؟
اهداف یک درس آموزشی در «انسانشناسی»
اهداف یک درس آموزشی در «انسانشناسی» را میتوان به صورت زیر ارائه کرد:
- بتواند انسان شناسی را تعریف کند و محورهای آن را بر شمارد.
- ضرورت انسانشناسی و انواع آن را تشریح کند.
- فهرست سؤالات مطرح پیرامون انسان را ارائه دهد.
- انسان را تعریف کند.
- ابعاد انسان را تشریح کند.
- منشأ پیدایش انسان را توضیح دهد. (آفرینش نخستین + چگونگی گسترش)
- نفس و روح را تعریف کند.
- علائم وجود روح را بر شمارد.
- ماهیت و سرشت انسانی را تبیین کند. (انسانیت به چیست؟ طبیعت مشترک و ویژگیهای آن)
- لایهها و ابعاد روح را بر شمارد. (قوای نفس)
- نقش ذهن و ارتباط آن با روح را تشریح کند.
- ارتباط روح با بدن را توضیح دهد.
- فطرت را تعریف کند.
- شر یا خیر بودن فطرت را تشریح کند.
- محتوی درونی هنگام تولد را توضیح دهد. (تولد بدون ادراک از حقایق یا با ادراکات)
- شخصیت را تعریف کند و نحوهٔ شکلگیری آن را توضیح دهد.
- نیازها و امیال بشر را فهرست کند و طبقهبندی نماید. (اولویت بندی)
- غریزه، عاطفه، وجدان و احساس را تعریف کند و جایگاه هر یک را در وجود انسان نشان دهد.
- زندگی را تعریف کند و ابعاد آن را توضیح دهد.
- تصمیمگیری و انتخاب را تعریف کند.
- اراده و اختیار را تعریف کند.
- علائم مختار بودن انسان را بر شمارد.
- نقش مختار بودن انسان در تعریف زندگانی را توضیح دهد.
- قوانین حاکم بر فرآیند تصمیمگیری و انتخاب را تشریح کند.
- حق را تعریف کند و حقوق انسان در هستی را تشریح کند
- مسؤولیت را تعریف کند و مسؤولیت انسان در این هستی را تبیین نماید.
- مرد بودن و زن بودن را تعریف کند و منشأ تشابه ها وتمایزات آن دو را توضیح دهد.
- تساوی انسانها و تمایز آنها و ثمرات این تساوی و تمایز را تشریح کند.
- تربیت را تعریف کند و اصول ایجاد و یا تغییر یک رفتار در انسان را توضیح دهد.
- ارتباط انسان با اجتماع و ابعاد روحی و شخصیتی آنرا توضیح دهد. (قواعد کلی تأثیر وتأثر در یکدیگر)
- اساسیترین هدف انسان در هر گونه فعالیت و تصمیم را تبیین کند. (کمال یابی)
- کمال و سعادت را تعریف کند و معیار تشخیص آن را توضیح دهد.
- لذت را تعریف کند و نقش آن در فعالیت انسان را تعیین نماید.
- ابدیت را تعریف کند و نقش آن در زندگی انسان را توضیح دهد.
- موقعیت انسان در این هستی را تشریح کند.
- ارتباط انسان با خالق را توضیح دهد.
- ضوابط یک انسان کامل را بر شمارد.
- بینش جدیدی نسبت به انسان و هویت انسانی و جایگاه انسان در هستی پیدا کرده باشد.
- اهمیت دقت به تفاوت انسان فقط مادی و انسان متصل به مجردات، را در برنامهریزی زندگی دریافته باشد.
- ادعای خود در مورد مادی نبودن انسان، مختار بودن او، صاحب فطرت و وجدان عمومی بودن را با استناد به دلایل معتبر نشان دهد.
- بتواند یک انسان کامل را توصیف و تفسیر کند.
(انتقال به «سرفصلهای درس انسانشناسی»)
تقسیمبندی مباحث انسانشناسی بر اساس نفس:
- تعریف نفس
- احکام نفس
- انواع نفس
- جوهر نفس
- قوای نفس
- غایت نفس
- مراتب نفس
- کمال نفس
- جایگاه نفس
- آثار نفس
- آفات نفس
پاسخ مکاتب مختلف علوم انسانی مدرن به برخی سؤالات اساسی در مورد انسان: [۱]
۱. آیا سرشت انسان ذاتاً خوب است یا بد است یا خنثی؟
ردیف | نام مکتب و نظام فکری | نظریهٔ آن مکتب |
۱ | فرویدگرایان | انسان سرشتی اهریمنی دارد و غرائز بر او حاکم است بویژه غریزه جنسی و پرخاشگری که صرفا قراردادهای اجتماعی سرپوشی برای آنهاست. |
۲ | تجربه گرایان (هابز) | انسان فقط در جهت منافع خود حرکت میکند. |
۳ | سودگرایان (بنتام و میل) | همه اَعمال انسان حاصل منفعتجویی اوست. |
۴ | لذتگرایان (اپیکوریها) | انسان فقط در پی برآوردن نیاز به لذت و گریختن از مواجهه با رنج است. |
۵ | رفتارگرایان (واتسن و اسکینر) | انسان اساسا خوب یا بد نیست بلکه محیط اوست که او را میسازد. |
۶ | جامعهگرایان (باندورا و میشل) | خوبی یا بدی در اثر پاداش یا مجازات به انسان منتقل میشود نه اینکه او اساسا خوب یا بد باشد. |
۷ | اگزیستانسیالیستها (سارتر) | انسان ذاتا خوب یا بد نیست بلکه اعمال انسان است که او را خوب یا بد میکند. |
۸ | نوفرویدیها (فروم و اریکسن) | انسان استعداد خاصی برای خوب بودن دارد ولی خوب بودن او بسته به شرایط اجتماعی او دارد؛ اَعمال خوب، از نیازهای فطری اوست. |
۹ | انسانگرایان (مازلو و راجرز) | انسان استعداد خوب بودن و خوب شدن را دارد و اگر نیازهای او دخالت نکنند خوبی او بروز میکند. |
۱۰ | رمانتیستها (روسو) | انسان از بدو تولد خوبی فطری دارد و اَعمال او ناشی از شرایط مخرب اجتماعی است نه ذات او. |
۱۱ | فرضیهٔ مختار با اقتباس از نگرش اسلام | انسان با خوبی و گرایش به خوبیها متولد میشود (کل مولود یولد علی الفطره) استعداد بد و بدتر شدن و خوبتر شدن را دارد (فالهمها فجورها و تقویها) پاداشها و مجازاتها در تنظیم او تأثیر دارند اما الزاما تعیینکننده نیستند. |
۲. آیا رفتار انسان نتیجهٔ ارادهٔ آزادانهٔ اوست یا تحت تأثیر محیط یا وراثت یا امر ماورائی تعیین میشود؟
ردیف | نام مکتب و نظام فکری | نظریهٔ آن مکتب |
۱ | فرویدگرایان | جبر محیطی بر او حاکم است. |
۲ | تجربه گرایان (هابز) | جبر محیطی |
۳ | سودگرایان (بنتام و میل) | جبر محیطی |
۴ | لذتگرایان (اپیکوریها) | تأثیر زیاد محیط |
۵ | رفتارگرایان (واتسن و اسکینر) | جبر محیطی |
۶ | جامعهگرایان (باندورا و میشل) | جبر محیطی |
۷ | اگزیستانسیالیستها (سارتر) | اراده آزاد |
۸ | نوفرویدیها (فروم و اریکسن) | تأثیر زیاد محیط |
۹ | انسانگرایان (مازلو و راجرز) | تأثیر زیاد محیط |
۱۰ | رمانتیستها (روسو) | تأثیر زیاد محیط |
۱۱ | فرضیهٔ مختار با اقتباس از نگرش اسلام | محیط و جامعه در تغییر او تأثیر دارند اما تعیینکننده نیستند و او دارای اراده آزاد برای تغییر است و این اراده تابع قوانین و ساختار هستی است. |
۳. آیا انسان و حیوان از یک الگوی رفتاری پیروی میکنند یا در انسان گرایشهای فراتر وجود دارد؟
ردیف | نام مکتب و نظام فکری | نظریهٔ آن مکتب |
۱ | فرویدگرایان | انسان مثل حیوانات فقط از برآورده نشدن نیازهایش برانگیخته میشود و رفتارش از اصل میل به لذت و فرار از رنج پیروی میکند حتی رفتارهای به ظاهر غیرمادی. |
۲ | تجربه گرایان (هابز) | سرشت انسان کاملا مکانیکی است و از قوانین حرکت و نیرو تبعیت میکند و کیفیت برتری به نام روح وجود ندارد. |
۳ | سودگرایان (بنتام و میل) | مانند فرویدیها |
۴ | لذتگرایان (اپیکوریها) | مانند فرویدیها |
۵ | رفتارگرایان (واتسن و اسکینر) | انسانها مانند حیوانات تابع شرطی شدن هستند و مفاهیمی مانند اراده آزاد یا انگیزش درونی نادرست هستند. |
۶ | جامعهگرایان (باندورا و میشل) | |
۷ | اگزیستانسیالیستها (سارتر) | انسان با حیوان در این جهت متفاوت است که میتواند دریابد که تنها خود او مسوول اعمالش است. |
۸ | نوفرویدیها (فروم و اریکسن) | انسان استعدادهایی دارد که از ارضای نیازهای ساده فراتر است و انسان توان دارد که انگیزههای والا داشته باشد. |
۹ | انسانگرایان (مازلو و راجرز) | سرشت انسان متمایز از حیوان است و انسان توانایی رشد فکری و مهارتی دارد. |
۱۰ | رمانتیستها (روسو) | |
۱۱ | فرضیهٔ مختار با اقتباس از نگرش اسلام | حیوانات مانند انسان دارای روح، آگاهی و اراده هستند اما رتبه وجودی روحشان در شبکهٔ هستی و ظرفیت رشد آگاهی و تمایلاتشان نسبت به انسان کاملا محدود است. انسانها از مکانیزم لذت و رنج و مکانیزم شرطی شدن تأثیر میپذیرند اما الزاما سرنوشتساز و تعیین کننده نیستند. انسانها از قوانین حاکم بر ساختارهای طبیعی تأثیر میپذیرند و مجبور به تصمیم در حیطه آن ساختارها هستند اما قدرت کشف ظرفیت انعطافپذیری ساختارها را نیز دارند. عدم تربیت در انسان سبب میشود فقط از تمایلات بد و توهماتش پیروی کند و به دلیل توانایی گسترشسازی در علم و اراده، به تمایلات بد و توهماتی برسد که حتی حیوانات نیز ندارند. (بل هم اضل) |
۴. برای بهسازی آیندهٔ انسان چه باید کرد؟ و اهداف غایی پیشرفت انسان کدام است؟
ردیف | نام مکتب و نظام فکری | نظریهٔ آن مکتب |
۱ | فرویدگرایان | چشمانداز انسان تاریک است و سرشت خودخواهانه انسان ریشه مشکلات اوست و جز با تکامل ژنتیکی اصلاح نمیشود. تشویق غرائز زندگیبخش و تضعیف غرائز ویرانگر شاید به بهبود او کمک کند. |
۲ | تجربه گرایان (هابز) | استفاده از نتایج آزمایشگاهی برای کنترل رفتار انسان ها راه خوبی برای کمک به پیشرفت انسانهاست. |
۳ | سودگرایان (بنتام و میل) | اجتماع باید رفتار انسانها را کنترل کند به نحوی که بیشترین سود عائد بیشترین مردم شود. |
۴ | لذتگرایان (اپیکوریها) | با فراهمسازی محیط برای بیشترین لذت، انسان به تکامل خود میرسد. |
۵ | رفتارگرایان (واتسن و اسکینر) | هدف غایی انسان بقاء نوع بشر است و آمادهسازی محیط برای این بقاء و تقویت عناصر موجب بقاء، ضروری انسان است. |
۶ | جامعهگرایان (باندورا و میشل) | |
۷ | اگزیستانسیالیستها (سارتر) | انسان با بازیافتن احساس اراده میتواند وضعیت خود را بهبود ببخشد. انسان نیاز دارد که معنایی برای زندگیاش داشته باشد. |
۸ | نوفرویدیها (فروم و اریکسن) | خطاهای انسان از اجتماع است لذا اگر بتوان اجتماع را به شکلی تغییر داد که نقاط قوت انسان را تقویت و نقاط ضعف او را تضعیف کند سرنوشت بهتری پیدا خواهد کرد. هدف غایی پیشرفت انسان ایجاد اجتماعی است که همه بتوانند خلاقیت خود را در به کارگیری کارهای خوب فعال کنند. |
۹ | انسانگرایان (مازلو و راجرز) | کلید بهسازی کیفیت زندگی انسان در تشویق به بروز نیروهای درونی خود است. خودمتحققسازی تکتک انسانها هدف پیشرفت انسان است. |
۱۰ | رمانتیستها (روسو) | |
۱۱ | فرضیهٔ مختار با اقتباس از نگرش اسلام | هدف غایی پیشرفت انسان، اتصال به علم و اراده بینهایت (وجود خداوند) است. (لقاءالله و عبودیت) آینده انسان، روشن و مسیر حرکت او واضح است در عین حال که در معرض خطرهای جدی برای نسبت به سرنوشت خود قرار دارد و باید با عقل، آنها را کنترل کند. جهل و تمایلات انسان، زمینه اصلی مشکلات و آینده ناخوشایند اوست. ارتقاء آگاهی، تغییرات در فضای اجتماعی و روابط زندگی، استفاده بهینه از قوانین و ساختار حاکم بر وجود انسان، تمرین بر کنترل تمایلات (تقوی و ورع) کلید موفقیت انسان در پیشرفت است. |
مشخصات انسان سالم در برخی مکاتب روانشناسانه
الگوی آلپورت | الگوی فرانکل | الگوی مازلو | الگوی راجرز | الگوی فروم | الگوی اقتباس شده از کلان اسلام |
انسان سالم انسانی است که: ۱- گسترش مفهوم خود: گسترش انگیزههای فرد در قلمرو کار، روابط خانوادگی وسیع و گسترده، دوستان زیاد، علایق و توجه به بیرون از خود. ۲- ارتباط صمیمانه خود با دیگران: چنین شخصی به پدر، مادر، برادر، خواهر، فرزند، همسر، دوستان، و حتی مردم عشق می ورزد و محبت می کند. ۳- امنیت عاطفی: چنین شخصی امنیت عاطفی دارد خود را و ضعف های خود را پذیرفته، با ناکامی ها مدارا می کند با استرس و تهدیدها مواجهه می شود. ۴- ادراک واقع بینانه دارد به جهان عینی می نگرد واقعیتها را بدون تحریف همانگونه که هست می نگرد. ۵- وظایف و مهارتها: چنین شخصی غرق در کار است، مهارتها را بکار معطوف می کند، احساس مسؤولیت دارد ۶- فعلیت بخشیدن بخود: شخص بالغ خود را شناخته و در بالفعل کردن استعدادهایش تلاش دارد. ۷- شخص بالغ به جلو می نگرد، ضمن اینکه از تجربیات گذشته استفاده می کند ولی اسیر گذشته نیست و به آینده می نگرد. ۸- شوخ طبع است (نه بذله گوی) هیچگاه دیگران را مورد تمسخر قرار نمیدهد زیرا که به طبیعت خود و دیگران واقف است و دیگران را همانگونه که هستند پذیرفته. | انسان سالم انسانی است که: ۱- چنین اشخاصی از خود گذشته و فرا رفته اند. بکار، زندگی، زن، فرزند، به همه چیز مینگرند، جز به خود جستجوی معنا در زندگی لازمه اش فراموش کردن خویشتن و به غیر خود توجه داشتن است. ۲- خود را در انتخاب اعمال آزاد می بینند. ۳- شخصا مسئول هدایت زندگی و گرایشی هستند که برای سرنوشتشان بر می گزینند. ۴- معلول نیروهای بیرون از خود نیستند. ۵- در زندگی معنای مناسب خود را یافته اند. ۶- بر زندگی تسلط آگاهانه دارند. ۷- به آینده می نگرند. ۸- در کار و وظیفه تعهد دارند. ۹- می توانند ارزشهای خلاق، تجربی، یا گرایشی را نمایان سازند. | انسان سالم انسانی است که: ۱- ادراک صحیح از واقعیت دارند. شناخت این افراد عینی و بر اساس واقعی است پدیده ها را آنگونه که هست می بینند. ۲- پذیرش کلی طبیعت خود و دیگران. به نقاط ضعف خود واقفند و پذیرش دارند و دیگران را آنگونه که هستند می پذیرند. ۳- خود انگیخته اند. دارای حالتهای بی پیرایه و بدون تظاهرند بر طبق طبیعت خویش عمل می کنند. ۴- توجه به بیرون دارند. شغل را بعنوان وسیله بالفعل کردن خویش و توانائی های خود قلمداد می کنند، وظیفه شناس و متعهدند. ۵- خیلی نیازمند به رضایتهای بیرونی نیستند. ۶- رفتارشان استقلال دارد، خیلی متکی به رضایت همگان نیستند. ۷- تجربه های زندگی برای آنها تازگی دارد هر پدیده ای برای آنها تازه است، هر آدمی، هر درختی، هر بوته گل رزی برای آنها منحصر و یکتاست. ۸- نوع دوست اند با نوع بشر احساس برادری و برابری می کنند. ۹- در رفتارشان نوعی طنز وجود دارد ضمن اینکه کسی را به مسخره نمی گیرند. ۱۰- خلاق هستند آفرینندگی دارند. ۱۱- تغییرات محیطی آنها را مسخ و بیگانه نمی کند، استقلال خودشان را از دست نمی دهند و مقاومت فرهنگ پذیری دارند. | انسان سالم انسانی است که: ۱- انسانی که آزادی تجربه دارد (یا داشته) متظاهر نیست همان چیزی است که هست (این من هستم). ۲- مقلد دیگران نیست، میزانهای اخلاقی از خودش دارد. ۳- دارای زمینه های خودجوش است. ۴- آمادگی لازم برای کسب تجربه را دارد. ۵- زندگی با حیات و سرزنده ای دارد، دائما شخصیت وی در تحول است. ۶- احساس آزادی می کند بدلیل اینکه تدافعی نیست و محدودیتی در تجربیات نمی بیند. ۷- خلاقیت دارد. ۸- نگران از دست دادن تایید یا ستایش دیگران نیست. | انسان سالم انسانی است که: ۱- عمیقا عشق میورزد. ۲- آفریننده است. ۳- قوه تعقلش را کاملا پرورانده. ۴- جهان و خود را عینی ادراک می کند. ۵- هویت پایداری دارد. ۶- با جهان در پیوند است. ۷- حاکم و عامل خود و سرنوشت خویش است. | انسان سالم انسانی است که: ۱.مستمرا به دنبال ارتقاء آگاهی از خود و جهان هستی است. (شفافسازی، دقیقسازی آنچه میدانسته و کشف آنچه نمیداند.) ۲.معنای زندگی او تلاش برای اتصال به خداوند به عنوان کمال مطلق است. ۳.افق دیدش در محاسبات و تصمیمها، کل هستی تا ابدیت است. ۴.به دنبال فعالسازی قوای درونی خود برای حرکت به سوی کلان هستی است. ۵.برای رسیدن به خواستهاش بر دیگران و محیطش تأثیر منفی نمیگذارد و همیشه محبت میکند و انرژیبخش است. ۶.در قبال کل هستی، احساس مسؤولیت میکند و رفتارش بر اساس این مسؤولیتپذیری تنظیم میشود. |
گوشهای از تفسیر انسان در دیدگاه عرفان اسلام:
تعبیری که در عرفان از انسان میشود «کَون جامع» است، یعنی «هستی با تمام مراتبش» و این تعبیر اشاره دارد به کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمود: اَتَزعَمُ اَنّکَ جِرمٌ صَغیرٌ و فِیکَ انْطَوَی العَالَمُ الاَکبَر (هستی برترین در وجود انسان نهفته شده است).
محیالدین عربی، در کتاب فصوصالحکم دربارهٔ «کَون جامع» مینویسد: کون جامع چنان جمعیتی داشت که با او سّر حق توسط حق آشکار میگشد و از این رو مظهر مشیت الهی قرار گرفت.
آدم روح عالم است؛ انسان کبیر که انسان کامل است صورت عالم است و ملائکه بعضی ازقوای او هستند؛ خداوند با انسان به موجودات مینگرد و رحمت خود را برآنها جاری میکند؛ در خلقت آدم، بین دو صورت وحدت و کثرت جمع شده است و این همان مقام احدیت الهی است.
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
انسان، یگانه واقعیت این هستی نیست، گرچه دنیا برای زندگی او آمادهسازی شده است.
انسان باید خود را با قوانین و ساختارهای فطری طبیعی حاکم بر عالم، هماهنگ کند و حرکت بر اساس تمایلات و توهمات، او را از بین میرود؛ بنابراین در «علم» باید به دنبال کشف واقعیتهای ناوابسته به ذهن و تمایل او برود و در این جهت، از قوانین حاکم برذهن و تمایلاتش نیز غافل نشود و قدرت واقعبینی و واقعگرایی را با کنترل ذهن و تمایلاتش ایجاد کند.
انسان توانایی تغییر وضعیت موجود را هم در طبیعت و هم در جامعه و هم در خودش دارد، امابا استفاده از قوانین و معادلات حاکم بر پدیدهها (چه قوانین کشف شده و چه قوانینی که بعدا کشف میشوند.)
رشد انسان، تابع برآیندگیری از نیروهای مرتبط با اوست و به هر مقدار که بر موردی تمرکز کند نیروهای وارده از آن بیشتر خواهد شد. بنابراین موفقیت در زندگی و رسیدن به رشد و کمال (اتصال به بینهایت)، نیازمند تعیین موضوع و موضعی است که باید بیشترین تمرکز نسبت به آن شکل بگیرد.
دین، معادلات حرکت انسان در شبکهٔ هستی برای ایجاد برآیند به سوی خداوند است.
جدول مقایسهٔ آموزههای انسانمحوریِ اومانیستی با انسان شبکهای در اسلام:
آموزهٔ اومانیسم | آموزهٔ اقتباس شده از نگرش اسلام |
اصالت انسان انسان محوری در کل هستی | اصالت وجود بینهایت خدامحوری در کل هستی + محوریت انسان کامل در هستی (به عنوان خلیفه الله) |
آزادیِ اراده، به شرط عدم وجود شاکی خصوصی (لیبرالیسم) | آزادیِ اراده، به شرط ایفای حق همه موجودات (حق بدن، حق ذهن و فکر، حق روح و قلب، حق محیط، حق خانواده، حق شهروند، حق بشریت، حق عوالم فوقانی) |
یافتههای عقل تجربی، ملاک صدق و کذب (رشنالیسم) | یافتههای عقل تجربی+ یافتههای عقل برهانی+ یافتههای عقل وحیانی، ملاک صدق و کذب |
فقط دنیا، نهایت رشد انسان است و معنی زندگی در لذتجویی دنیایی است. (سکولاریسم) | دنیا، ابزار و بستر رشد است و سعادت نهایی در زندگی دیگر بعد از دنیاست و معنی زندگی در اتصال به خداوند است. |
حق مطلقی وجود ندارد و هر فکر و عقیدهای میتواند حق باشد و ارزش داشته باشد (پلورالیسم) | حق مطلق وجود دارد، افکار و عقیدهها میتوانند هر کدام بهرهای از حق برده باشند و میتوانند کاملا کاذب و توهم باشند و ارزش فقط مربوط به حق است. |
مفاهیم کلیدی مرتبط با بحث:
پارادایم شبکهای، انسان شبکهای، علم دینی، تمدن الهی، الگوی توسعه و پیشرفت