موضوع بحث:
«رویکرد استراتژیک به دین» چیست؟ چرا لازم است؟ چگونه انجام میشود؟
مسألهٔ بحث:
آیا گزارههای دین، در مقیاس خُرد و فردی معنادار هستند یا در مقیاس کلان و جمعی نیز معنادار میباشند؟ (دلالت بر فرآیندها)
پیشفرضهای بحث:
- استراتژی= تعیین موقعیت و فرآیند بهینه برای تحقق اهداف در محیط رقابت
- نگرش استراتژیک= مهارت در دید کلان و چهارچوبها و قواعد نهفته و رصد محیط رقابت و مهارت در محاسبه انواع احتمالات برای فرآیندهایی که شما را به هدف میرساند و تشخیص فرآیند بهینه
- نبرد استراتژیک= تلاش برای کشف و اِعمال استراتژی برتر در محیط رقابت استراتژیها
- استراتژی کلان= فرآیندهای بهینهای که منجر به ساختارسازی بهینه میشوند؛ استراتژیها سطوح مختلفی دارند و هر کدام برای فرآیندی مافوق خود استراتژی خُرد و برای هدفی مادون خود استراتژی کلان هستند.
- دین= علم ابراز شده خداوند به بشر؛ بیان معادلات حرکت انسان در شبکهٔ هستی برای اتصال به خداوند؛ نظام فکری، قانونی و فرهنگی ای که از جانب خداوند برای زندگی بشر در این دنیا به هدف عبور از دنیا ارائه شده است.
- دین شناسی= تلاش معرفتی موجّه برای کشف نظر خداوند در توصیفها، تبیینها و توصیههای او در جوانب مختلف هستی و زندگی.ع
- دین حداقلی یعنی اعتقاد به اینکه ماموریت دین فقط برقراری رابطه فرد با خداوند در عبادت اوست.
- دین حداکثری یعنی اعتقاد به اینکه ماموریت دین تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در مقیاس فردی و جمعی در کلیه ابعاد زندگی اوست تا برآیند آنها حرکت به سوی خداوند در قلب و دل باشد.
فرضیهٔ بحث:
- گزارههای دین، دارای ظرفیت معنایی برنامهای و راهبردی هستند و در فهم دین رویکرد «کشف معنای برنامهای و راهبردی»، این ظرفیت را فعال میکند.
- در صورت عدم توجه به این لایه معنایی، گزارههای دین به صورت فقط توصیفهای تکوینی یا توصیههای حقوقی اخلاقی فردی، دریافت میشوند و قدرت تنظیم کلیه فعالیتهای انسان در تمام ابعاد زندگی را فارغ از متغیر زمان و مکان نخواهند داشت.
- روش فعالسازی «فهم استراتژیها» از گزارههای دین، استفاده از «منطق فرآیندیابی» است. منطق فرآیندیابی یعنی عبور از وضعیت ظاهری مصداقی پدیده، و کشف «مفهوم کلی» آن پدیده، یا به تعبیر دیگر کشف «روح معنایی».
تبیین و استدلال بحث:
۱. استدلال برون دینی:
اگر دین هدایتگر انسانها (هم فرد و هم جمع) به سوی ملکوت است،
و اگر «هدایت» یعنی ایجاد حالت روحی روانی تعلق به خداوند و ملکوت او و توجه قلبی به او،
و اگر ایجاد حالات روحی روانی که به شخصیت انسان تبدیل شود جز با تنظیم قوای فکری و روحی و بدنی در کلیه فعالیتهای انسان که توجه او را مصرف میکنند ممکن نباشد،
آنگاه برای هدایتگری به سوی ملکوت ضروری است که اصول و قواعد تنظیم امور زندگی که برآیند آنها «شخصیت» انسان را میسازد توسط دین بیان شده باشد.
اگر دین مدعی «خاتمیت» باشد آنگاه باید بتواند تنظیم زندگی کل بشریت را تا انتهای دنیا عهده دار شود،
با توجه به بیشمار بودن تغییرات زندگی انسانها در طول نسلها، این عهدهداری جز از طریق ارائه قواعد و اصول کلان تنظیمکننده زندگی و ارائه روش کشف برنامه حوادث و موقعیتها از دل آن قواعد، ممکن نخواهد بود. اگر دین مدعی «خاتمیت» است باید برنامههایش در طول نسلها از طرح و برنامههای بشر برای هدایت زندگی، برتر باشد
بنابراین: گزارههای دین با استفاده از اسلوبهای کلامی عرفی، قواعد و اصول کلان تنظیمکننده زندگی فردی و جمعی در تمام ابعاد زندگی در طول نسلها را ارائه کرده است و مراد جدی شارع، انتقال این قواعد و اصول کلان برتر در محیط رقابت است.
۲.استدلال درون دینی:
در گزارههای دین تعابیر زیر وارد شده است: قال الصادق علیهالسلام: مَا مِنْ أَمْرٍ یخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِی کتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ. (کافی، ج۱ ص۶۰)
ترجمه: در تمام موارد اختلافنظر در زندگی انسانها، خداوند سرنخ درست و غلطش را در قرآن ارائه کرده است ولی مردم متوجه نمیشوند.
قال الصادق علیهالسلام: عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیکمُ التَّفْرِیعُ. (وسائلالشیعه، ج۲۷ ص۶۲) ترجمه: مبانی و قاعدهها را ما بیان میکنیم و تطبیق آنها بر حوادث و مصادیق و نیازهای روزمرهتان برعهده شماست.
قال الصادق علیهالسلام: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ فِی الْقُرْآنِ تِبْیاناً لِکلِّ شَیءٍ حَتَّی وَ اللَّهِ مَا تَرَک شَیئاً یحْتَاجُ إِلَیهِ الْعَبْدُ حَتَّی وَ اللَّهِ مَا یسْتَطِیعُ عَبْدٌ أَنْ یقُولَ لَوْ کانَ فِی الْقُرْآنِ هَذَا إِلَّا وَ قَدْ أَنْزَلَهُ اللَّهُ فِیه (کافی، ج۱ ص۵۹) ترجمه: خداوند قرآن را چنان روشنگر قرار داد و در مورد تمام نیازهای انسانها نظرش را مشخص کرده است که هیچکس نمیتواند بگوید کاش راجع به فلان مسأله، خدا نظر داده بود
این تعابیر به وضوح خصوصیت برتر بودن معانی گزارههای دین را از ارائه صِرفاً مصادیق مادی ظاهری یا مفاهیم عادی، بیان میکنند؛ و همچنین خصوصیت قاعدهواری و قانونواری گزارهها را، اصل، سرمنشأ و مبنایی بودن
شواهد نمونه و مثال:
موارد زیر به عنوان مثالهایی برای راهبردی بودن گزارههای به ظاهر توصیههای اخلاقی فردی هستند:


نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
اجتهاد و دینفهمی، نیازمند رویکرد استراتژیک به گزارههای دین است.
با استفاده از این رویکرد میتوان فقه تمدنی، علوم انسانی اسلامی و علم دینی تولید کرد.
برای دستیابی به این لایه از معنای گزارههای دین نیازمند «منطق فرآیندیابی» هستیم. (رجوع به: «منطق فرآیندی و روح معنا»)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دین راهبردی، نظریه دین استراتژیک، علم دینی، منطق فرآیندها، مدیریت دین، روششناسی، رویکرد اجتهادی