موضوع بحث:
«روش تدریس تفکرساز و مهارتساز» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (تدریس کارگاهی)
مسألهٔ بحث:
یک استاد چگونه میتواند موقعیتی را ایجاد کند که فراگیران به جای حفظ مطالب علمی در طول سیر تحصیل، از همان ابتدا، تحصیلی مبتنی بر تولید فکر و علم و خلاقیت داشته باشند؟ و چگونه میتواند فرآیندی را اجرا کند که فراگیران از همان ابتدا، از مطالب علمیِ به ظاهر صِرفاً نظری و تئوری، برای حل مسائل و رفع نیازها در عمل استفاده کنند؟
پیشفرضها:
- روش تدریس زیرمجموعه علوم تربیتی است؛ علوم تربیتی تابعی از هویت تربیت است؛ هویت تربیت تابعی از هویت انسان است.
- هویت انسان= حیوانی با قابلیت عقلانیت شبکهای؛ که دارای نیروی حرکتزای غریزه، فطرت، احساسات و عواطف و تمایلات، تفکر و عقل، اراده و انتخاب است که قابلیت تشدید و تضعیف دارد. (سه حیطهٔ شناختی، عاطفی، حرکتی)
(تفصیل بحث در: «مبانی انسانشناسانه»)
- تربیت= جهتدهی به قوای انسان برای رشد، به طوری که منجر به توانایی انجام مستقل یک کار شود.
- هدف تربیتِ انسان، خروج از محدودیتهای وجودی است.
- آموزش= ابزار تغییر درشناخت و احساس انسان است که منجر به تغییر در رفتار میشود.
- تحصیل= برقراری ارتباط ادراکی با مجموعهای منظم و منطقی از بستههای علمی، به طوریکه منجر به یادگیری شود.
- خلاقیت و نوآوری= توانایی کشف اجزاء و روابط پنهان از دید عمومی در باره یک موضوع و پدیده و بازسازی آن، بر اساس یافتههای جدید؛ و به تعبیر دیگر، خلاقیت= تلاش معرفتی برای کشف اجزاء و روابط نهفته در شبکهٔ هستی
(تفصیل بحث در: «خلاقیت؛ نوآوری؛ تولید علم») - مهارت= توانایی استفاده از اطلاعات، برای انجام صحیح، مستقل و مکرر یک کار
(تفصیل بحث در: «مهارتمحوری») - تحقیق= مراحل و ضوابط لازم برای کشف صحیح و تحلیل موجّه اطلاعات به هدف حل یک مسأله؛ «تحقیق»، تولید اطلاعات است و نه جمعآوری اطلاعات تولیدشده قبلی.
(تفصیل بحث «روش تحقیق شبکهای مدلسازانه»)
فرضیهٔ بحث:
- تدریس تفکرساز و مهارتافزا= فرآیند هدایت فراگیر به سوی تشخیص مسأله و فعالسازی تفکر او برای حلمسأله، و اقدام عملی توسط فراگیر برای حل مسأله در کلاس (شبیهسازی عملی فرآیند تولید علم و کاربرد علم)
- کارگاه آموزشی= فراهمسازی محیط آموزشی برای اجرای عملی تولید مطالب مورد نظر توسط شرکتکنندگان؛ کارگاه آموزشی، فضای انتقال مطالب نیست، فضای تلاش برای تولید مطالب، با راهنمایی و هدایت و کنترل استاد است.
تبیین بحث:
مرکز ثقل تحصیل، یادگیری است؛ «یادگیری» عبارت است از: شکل گرفتن روح در اثر برقرار شدن ارتباط ادراکی با یک موضوع، به منظور انجام یک عمل برای رفع یک نیاز (در تعابیر روانشناسانه چنین گفته میشود: یادگیری ایجاد تغییر نسبتا پایدار در رفتار است.)
یادگیری وقتی تحقّق مییابد که فرد بتواند از اطلاعاتی که به دست آورده است برای حرکتی در زندگی استفاده کند. بر این اساس هنگامیعلم آموز میتواند به این سطح برسد که:
- نیاز به مطلب را لمس کند.
- امکانات و معادلات موجود در هستی را تشخیص دهد. (برای دستیابی به پاسخ)
- کیفیت ارتباط بین امکانات و نیازها را کشف کند.
- توجّه متمرکز به اهمیت موضوع در زندگی پیدا کند.
- بتواند مستقلاً بین امکانات و عناصر مفید با موقعیت نیاز ارتباط برقرار کند و عناصر نامطلوب را کنار زند. (مجموعه اهداف شناختی، روانی و عملی)
رکن اصلی این تعریف “شکل گیری”روح است؛ یادگیری حالتی است که در روح (نه فقط در ذهن) ایجاد میشود و حقیقتی را در خود مییابد. خصوصیات این تعریف عبارتند از:
- برقراری ارتباط ادراکی با یک موضوع (میخواهیم چیزی را بشناسیم)
- ارتباطی که به خاطر انجام یک عمل برقرار شده است. (وقتی میخواهیم کاری بکنیم باید اطلاعات لازم را به دست آوریم)
- عملی که سبب رفع یک نیاز و حل یک مشکل است.
- احساس نیاز تصمیم به رفع آن
- کسب اطلاعات لازم
- تبدیل اطلاعات به عمل رفع نیاز
مهمترین ابزار برای تبدیل اطلاعات به عمل، نشان دادن اهمیت مطلب در چرخهٔ زندگی است. اهمیت مطلب نیز در صورتی ملموس میشود که نیاز به آن احساس شود. به هر مقداری که این احساس قویتر باشد، مطلب درس مهمتر خواهد شد و توجّه متمرکزتری را ایجاد خواهد کرد و تلاش بیشتری برای دستیابی به روشی که رفع نیاز کند صورت خواهد گرفت. در اثر این تلاش است که یادگیری محقَق میشود.
مقدمه ۱) تحصیل برای یادگیری علم است.
مقدمه ۲) یادگیری، با تبدیل اطلاعات به عمل توسط خودِ طالبعلم صورت میپذیرد.
مقدمه ۳) تبدیل اطلاعات به عمل درصورتی انجام میشود که طالبعلم نیاز به اطلاعات را لمس کرده باشد و قوانین وجودی مربوط به موضوع را کشف نماید و عناصر موثر و مانع را تشخیص دهد.
مقدمه ۴) طالبعلم به وسیله تفکر میتواندمطالب را کشف کند.
نتیجه:
تحصیل یعنی: تلاش طالبعلم برای دستیابی به مهارت در تفکر، تفکری که اطلاعات لازم برای رفع نیاز را کشف کند و به عمل تبدیل نماید. و تدریس یعنی: تلاش استاد برای هدایت طالب علم به سوی دستیابی به مهارت تفکر کاربردی
تدریس یاددادن روش تفکر است؛ و یادگرفتن روش تفکر جز با فعّالیت خود طالبعلم محقق نمیشود. نقش معلم زمینهسازی برای فعّالیت فکری طالبعلم و هدایت او به سوی فعالیتهای فکری ثمربخش است. استاد، باید طالبعلم را در موقعیت احساس نیاز قرار دهد تا اهمیت رفع نیاز برای او ملموس شود؛ سپس به سوی کشف امکانات رفع نیاز هدایت کند (نه اینکه اطلاعات لازم را مستقیماً در اختیار او بگذارد؛ طالبعلم باید جستجو کند و خود اطلاعات لازم رابه دست آورد؛ استاد نقاط نفوذ به مطلب و سرچشمههای استخراج آن را به طالبعلم نشان میدهد). و در نهایت، طالبعلم را راهنمایی میکند تا از امکانات و اطلاعات به دست آمده برای حلّمسأله و رفع نیاز استفاده کند و آنها را در عمل بکار ببرد. (دقّت کنید)
فعالیتهای طالب علم برای انجام یک تحصیل صحیح:
- تشخیص نیازی که درس پاسخگوی آن است.
- فهم اهمیت موضوع (نقش این نیاز در زندگی)
- جستجو اطلاعات لازم برای رفع نیاز
- کشف ارتباط معلومات به دست آمده با موضوع نیاز
طالبعلم میآموزد، تا زندگی کند پس باید طوری بیاموزد که بتواند در تمام زمینههای زندگی مشکلات خود راحل کند و بتواند بعد از خروج از مراکز علمی به یادگیری ادامه دهد؛ یعنی تشخیص دهدکه چه باید بداند؟ و چگونه باید عمل کند؟ زندگی نیازمند نگرشهای کلان و خرد است، زندگی نیازمند ابداع و طراحی است، رسیدن به کمال و هدف نیازمند تفکری خلّاق است.طالب علم باید خود را به تفکر خلّاق برساند.
(تفصیل بحث در: «سطوح فهم و ادراک»)
اهمیت تدوین اهداف درس به قدری است که اگر در طراحی تحصیلی فقط بتوانیم آنها را دقیق و شفّاف تعیین کنیم به آستانه موفقیت رسیدهایم. اهدافی مفید و موفّق خواهند بود که در آنها به نیازها و مسائل زندگی واقعی پرداخته شده باشد.
(تفصیل بحث در: «شبکهٔ علوم حوزوی»)
گزارشی از کتاب «راهنمای تدریس با اقتباس از نگرش اسلام»:
در ساختار آموزش و تعلیم سه متغیرمبنائی وجود دارد: علم آموز، محتوای آموزش و استاد. هدف یک مجموعه آموزشی ایجاد تغییر مثبت در نگرش و عملکرد علمآموزان است. این هدف با ایجاد ارتباط بین علم آموز و محتوای آموزشی حاصل میشود. نقش استاد برقراری این ارتباط است.
دو سوی این ارتباط، دو لایه از عالم وجود هستند. یک لایه، روح و ذهن علم آموز است و لایه دوم حقیقت موجود در هستی. هردو لایه از یک طیف گسترده تشکیل شدهاست. هر نقطه از طیف وجودی روح، تشکیل دهنده نوعی از ادراک است که با نقطه متناظر خود در طیف وجودی حقایق بیرونی اتحاد برقرارمیکند. در این میان مهارت استاد، تشخیص موقعیت ادراکی علم آموز و موقعیت وجودی محتوای آموزش است. استاد با تشخیص فاصله میان این دو موقعیت، از مفاهیم میانی و واسطهای خاص استفاده میکند تا زمینه ارتقاء وجودی علم آموز فراهم شود و با حقیقتی که آموزش میبیند، اتحاد وجودی پیدا کند. در این صورت ” فهم”حاصل میشود و یادگیری محقق میگردد.
این کتاب درصدد پاسخگویی به سؤالات زیر است:
- چگونه موقعیت ادراکی علم آموز را تشخیص دهیم؟
- چگونه موقعیت وجودی و سطح علمیمحتوا را بشناسیم؟
- فهم چیست؟ چه مراتبی دارد و چگونه حاصل میشود؟
- حلقههای مفهومی که رابط بین سطح ادراکی علم آموز و طیف وجودی مطالب آموزشی هستند را چگونه ایجاد کنیم؟
پاسخ این سؤالات نیاز اولیهٔ یک مدرس است. دقّت در اجرای یک روش تدریس صحیح، رمز موفقیت یک مجموعهٔ علمی و آموزشی است.
اگر تحول به سوی کمال را میخواهیم، اگر از وضعیت علمی و عملی طلاب نگران هستیم، باید در روش تدریس و تعلیم خود تجدیدنظر کنیم.
بهترین متنها اگر صحیح آموزش داده نشوند قدرت تغییر در افکار و رفتار را نخواهند داشت. امّا یک متن عادی با یک تدریس روشمند میتواند سطحی از تعادل و مطلوبیت را ایجاد کند. کتاب ” راهنمای تدریس ” بر اساس چنین نیازی طراحی گردیدهاست.
ساختار کتاب از سه لایه تشکیل شده است:
- نگرشها (ایجاد نگرشهای لازمنسبت به علم آموزی و تدریس)
- راهبردها (ارائه خط مشی و قالبکلّی برای یک تدریس موفق)
- راهکارها (ارائه برنامههای عملی برای اجراء یک تدریس موفق)

عصاره لایهٔ اول:
چکیده کتاب در این محور، ضرورت آموزش بر اساس نظریهٔ ” دعوت سه بُعدی ” است. سرمنشأ این نظریه، آیهٔ شریفه” اُدْعُ اِلی سَبیلِ ربِِّک بِالحِکمَهِْْ والمَوعِظَهِْْ الحَسَنَهِْْ وجَادِلـْهُم بِالَّتِی هِی اَحْسَن” (آیه۱۲۵ سوره نور) است. بر اساس این نظریه، علم آموزی عبارت است از: ایجاد زمینه برای اتحاد درون و برون انسان (شبکه هستی). چگونگی این زمینه سازی در محور دوم کتاب تشریح شده است.
عصاره لایهٔ دوم:
به استناد آیهٔ شریفهٔ فوق، زمینه سازی برای ارتقاء ادراکی انسان و اتصال به حقایق وجودی، سه راهبرد دارد:
- تبیین مطلب درس با استفاده ازمعادلات و قوانین هستی، به طوری که حداقل منطقی بودن مطلب درس برای علم آموز ملموس شود. (حکمت)
- تشریح مطلب درس با ارائه نتایج مثبت عمل به آن و ضررهای نادیده گرفتن آن، به طوری که تأثیر مطلب در روند زندگی برای علم آموز مشهود شود. (موعظه حسنه)
- عرضه مطالب مشابه و رقیب و مقایسه آنها با یکدیگر برای کشف نقاط ضعف و قوت، به طوری که برتری مطلب درس بر موارد مشابه برای علم آموز معلوم گردد. (جدال احسن)
علمی موجب تغییر مثبت در رفتار میشود که:
منطقی بودن آن لمس شود، مفید بودن آن مشهود باشد و ضرر عمل نکردن به آن تبیین شود، برتری توصیهها و برنامههای آن بر دیگر موارد معلوم شود.
وجه تسمیه نظریهٔ “دعوت” به “دعوت سه بُعدی “، وجود راهبردهای سهگانه فوق است. امّا چگونه میتوان در عمل به این آموزش سه بُعدی دست یافت؟ چگونه میتوان علم آموز را از سه جهت به سوی علم و ادراک فراخواند و محتویات درونی او را با این محرکهای سهگانه به سوی تعالی و رشد حرکت داد تا با حقیقت متحد شود و واقعیات را در وجود خود لمس کند؟ محور سوم کتاب پاسخگوی این سؤال است.
عصاره لایهٔ سوم: (ابزارهای پنچگانه برای عملیاتی کردن «دعوت سهبُعدی» )
چکیده این قسمت از کتاب عبارت است از: چگونگی آموزش بر اساس روش حل مسأله و تفکر نقّادانه. سرچشمه این راهکار اجرائی برای پیاده سازی آموزش فعال، روایات زیر هستند:

این روش در قالب “کارگاه های علمی و آموزشی” پیاده سازی میشود. هدف یک کارگاه آموزشی فراهم سازی زمینه برای مهارت در موارد زیر است:
- تشخیص نیازهای واقعی و تفکیک آنها از نیازهای کاذب
- نقشه ریزی برای رفع نیاز و حل مسأله
- همفکری و همیاری برای رسیدن به پاسخ
- طراحی و مدل سازی برای استفاده عملی از پاسخ
- کشف نقاط بحران و انحراف
- تولید فکر و نه جمع افکار
قسمت سوم کتاب چگونگی اجرای کارگاههای آموزشی و علمی را بررسی میکند.
علم برای زندگی است وزندگی حرکت به سوی کمال و ابدیت است. علم ارتقاء روح به سوی کمال است و البته در این هستی یک کمال و ابدیت بیشتر نیست، وحده لا اله الا هو.
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
- با استفاده از روش حل مسأله و تفکرنقّادانه میتوان زمینه ارتقاء فهم و ادراک علمآموزان را به سطح ادراک مجردات و فهمهای شهودی فراهم ساخت.
- نمودار جریان روش تدریس فعال (فلوچارت روش تدریس)

مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
روششناسی، روش آموزش، آموزش فعال، آموزش کارگاهی، آموزش خلاق، آموزش مهارتمحور