موضوع بحث:
«فرهنگ» و «مهندسی فرهنگی» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسألهٔ بحث:
چگونه میتوان فرهنگ ایجاد کرد؟ و چگونه میتوان فرهنگ تثبیت شدهای را تغییر داد؟ (معادلات تغییر فرهنگ کدامند؟ )
فرضیهٔ بحث:
- فرهنگ= طرز زندگی (هم در مقیاس فردی و هم در مقیاس جمعی – برآیند باورها، گرایشها و رفتارها)
- مهندسی فرهنگی= تغییر و تنظیم محاسبات نفع و ضرر در تصمیمگیریها به گونهای که منجر به تغییر احساس و در نتیجه تغییر رفتار شود.
- عناصر شکلدهنده فرهنگ= ۱۰ عنصرِ: باورها، ارزشها، گروههای مرجع و رفتار نخبگانی، هنجارها، ساختارها، قوانین، فضاها، محصولات و ابزارها، نمادها، تمایلات
- نقطه شروع مهندسی فرهنگی= اصلاح الگوهای گفتاری
- مرکز ثقل مهندسی فرهنگی= ایجاد مهارت تصمیمگیری واقعبینانه (شبکهای)
- شاخصه فرهنگ متعالی= ایجاد احساس حضور خداوند در کلیه جوانب زندگی (مهارت تصمیمگیری بر اساس رضای خداوند + تغییر ذائقه زیباشناختی از زیبایی حسّیِ فقط، به زیبایی شبکهای)
- تفاوت «مهندسی فرهنگ» با «مهندسی فرهنگی» = مهندسی فرهنگ، رویکرد درجه دوم دارد و با فلسفه فرهنگ مرتبط میشود ولی در مهندسی فرهنگی، با استفاده از نتایج حاصله در فلسفه فرهنگ، به ایجاد تغییرات میدانی در فرهنگ اجتماعی پرداخته میشود.
تبیین بحث:
برای «فرهنگ» مجموعهای از تعاریف ارائه شده است که برخی از آنها عبارتند از:
(تفصیل بحث تعاریف فرهنگ در: «جدول تعاریف فرهنگ»)
ردیف | تعریف فرهنگ |
۱ | آن روح و معنویت سیال و پیوند دهنده که خود را در کالبدهای مختلف هنری، فلسفی، علمی، معماری و شیوه های متنوع زندگی آشکار می سازد مایه و عنصر صورت بخش تداوم بخش و وحدت بخش تمدن را علی رغم تنوع بیشمار در اجزاء و عناصرش همان فرهنگ می دانم که در تمدن اسلامی، پیام رسول بزرگوار است |
۲ | تولید اندیشه ها نیازمند زبان است که از مسیر طرح گفتمانهای مختلف خلاقیت ذهن آدمی را به صورت هنجارها، نمادها، نقش ها، عقیده ها، ارزش ها، ساختارها و نهادهای اجتماعی، علنی و متجلی سازند این همان فرهنگ است که بازتاب معنویات و شعور و خودآگاهی اجتماعات بشری می باشد الگوی رفتاری میان افراد درجامعه اصول اخلاقی، عرف و عادات، خلصت های قومی وبومی، انگیزه ها، شیوه های زندگی خصوصی و عمومی و در یک کلام هویت ملتها را مشخص میکند |
۳ | بر رفتار آدمیان اثر می گذارد اصول اخلاقی و باید ونبایدها را ترسیم می کند نقش ها و ارتباطات را منظم می کند و در یک جمله هر آنچه را باکنش و اندیشه فردی و جمعی، عرفی و عادات، خلق وخوی، انگیزه ها، الکوها، و شیوه های زندگی خصوصی و عمومی مربوط است را روشن می سازد |
۴ | یک مفهوم مرکب قابل تحلیل به مجموعه آگاهی هایی در مورد هنجارها، نمادها، نقش ها، عقیده ها، ارزش ها، ساختارهاونهادهای اجتماعی مانند خانواده و مذهب اطلاق می شود. |
۵ | در لغت به معنی علم، دانش، ادب، معرفت، تعلیم، تربیت و همچنین آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت است فرهنگ معنوی مجموعه رسوم عقاید، علوم و معارف، ارزشها، فلسفه، حقوق، اندیشهها، مسلکها و سایر مفاهیم انتزاعی که غالباً از طریق خط و زبان منتقل میشود. فرهنگ مادّی: به طور کل تمام دستاوردهای تکنولوژی یک صنعت و فرآوردههای صنعتی و نیز مجموعه نهادها و مسائلی که نسلهای پیشین برای آیندگان به جا میگذارد. |
۶ | تایلور: فرهنگ یا تمدن کلیت هم تافتهایی است شامل دین، هنر، قانون، اخلاقیات آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی به عنوان عضو جامعه بدست آورد هرسکوویتس: اساسا بنایی است که مبین تمامی باورها، رفتارها، دانشها، ارزشها و مقاصدیست که شیوه زنگی هر ملت را مشخص می کند و سرانجام عبارتست از هر آنچه که یک ملت دارد از از آنچه که می اندیشد ژرژ بالاندیه جامعه شناس فرانسوی: فرهنگ ملی مردم یک سرزمین، ملهم از ویژگیهای محیط جغرافیایی، جهان بینی و نگرش، خواسته ها و آرزوها، غمهای مشترک، احساسات و اعتقادات و.. آنها که از رنگ و بویی خاص برخوردار است و به آن ملت تشخص و هویتی متفاوت با دیگران می بخشد |
۷ | کارهای ادبی و هنری که از شهری به شهر دیگر تفاوت میکند، نشانِ نژاد، عصر و سرزمین را بر پیشانی دارد، فرهنگ را تشکیل میدهند. فرهنگ ثمره تلاش محلی انسان است. فرهنگ بیانگر شیوه زندگانی یک ملت معین و محیط فکری، فلسفه و جهان بینی آن است. فرهنگ بخشی از تمدن است و تمدن فراتر از فرهنگ و شامل آن |
۸ | بررسی کمال است و منشأ آن عشق به زیبایی و راستی و نیکوئی است. |
۹ | دو اصطلاح تمدن و فرهنگ در اینجا در برگیرنده یکدیگرند و اساساّ در برخی موارد، با تفاوتهایی جزئی، مترادف، نه متباین و متضاد با یکدیگر به کاررفته اند. معمولا تمدن متضمن معنی پیشرفت عالی یک جامعه مترقی است. و فرهنگ نیز اصطلاح متداول و کلی تری در همین زمینه، و این دو واژه به طور همسان به میراثهای جوامع و باز مانده های عالی و دانی آنها اطلاق پذیر است. |
۱۰ | همان تمدن بمعنی شهر نشینی از ریشه مدینه بمعنی شهر گرفته شده است در نمایانیدن این مفهوم در زبانهای اروپایی از کلمه culture که از واژه اگریکولتور Agricultur گرفته شده استعمال میشود و از این کلمه پیشرفت های معنوی بشر از قبیل معرفت در زبان و خط و اخلاق و دین و هنر و وضع قوانین و نظامات اجتماعی و دانش و فلسفه و حکمت اراده می شود و محققین استعمال این کلمه را برای این منظور جامع تر و رساتر از کلمه سیویلیزاسیون civilazatin دانستهاند زیرا مفهوم این واژه را ترقیات مادی بشر از قبیل ساختمان، شهرها، احداث راه ها، تاسیس کارخانه ها، خطوط آهن، فرودگاهها، اختراع دستگاه چاپ تلگراف، تلفن، تلویزون، اتومبیل و هواپیما و…که پایه آنها را باز همان ترقیات فرهنگ که به معنای کولوتور است دانستهاند |
۱۱ | آلفردو: منظور او از فرهنگ فرآوده های هنری، مذهبی، فلسفی و سایر محصولات مشابه یک جامعه می باشد |
۱۲ | فرهنگ چیزی جز نمود اجتماعی نیست |
۱۳ | معمولا تمدن متضمن معنی پیشرفت عالی یک جامعه مترقی است. و فرهنگ نیز اصطلاح متداول و کلی تری در همین زمینه، و این دو واژه به طور همسان به میراثهای جوامع و باز مانده های عالی و دانی آنها اطلاق پذیر است |
۱۴ | مجموعه دانشی قابل یادگیری و قابل انتقال که اجزاء بنیادین آن مجموعه آنقدر یک پارچه و به هم پیوسته است که بر رفتار گره زدایی از مردم به طور قاطع و یکسان اثر میگذارد |
۱۵ | عنصر هویتساز جوامع و مظهر حیات عقیدتی آنها و کلیتی از ترکیب خصوصیات و نمادهای موجود شده در هر جامعه که هسته مرکز این کلیت و این حیات عقیدتی، نگرش خاص موجود در هر جامعه درباره انسان و حقوق بنیادین اوست |
۱۶ | تحقق باطنی و درونی ارزش حقیقی اشیاء و درک حقیقت است. فرهنگ بررسی کمال است و منشأ آن عشق به زیبایی و راستی و نیکوئی است. |
۱۷ | ادواردبارنت تایلور: فرهنگ وتمدن کلیت درهم تافته ایست شامل دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، اداب ورسوم، هرگونه توانائی و عادتی که آدمی هچون عضوی از جامعه بدست آورد |
۱۸ | کلیت پیوسته ای از ارزش ها و اعتقادات، آداب و سنن، احساسات و گرایش ها، افکار، اندیشه ها، بینش ها و عناصر سازنده و شکل دهنده شخصیت واخلاق و اعمال هر قوم و ملتی است. اغلب در بر گیرنده معنای عام و بعضا حاوی معنای خاصی است.در وجه خاص فرهنگ به کلیه ی امور معنوی، روحی، واخلاقی اختصاص دارد و در وجه عام کلیه امور مادی را، در حالی که واجد شأنی از شؤون معنوی و روحی است، شامل می شود. |
۱۹ | تعریف دقیق ازهویت فرهنگی برای سرعت در تعین تکلیف پذیرش وعدم پذیرش وفن آوریهای نو که فرهنگ خاص خود را در پی دارد |
۲۰ | اسطوره ها. مذهب. هنر و ادب از اجزاء فرهنگ است و علوم و فنون در جرگه تمدن قرار دارند. به عنوان واقعیتی تلقی می شود که با آن یک جامعه خود را از جامعه دیگر باز میشناسد برای جامعه به مثابه شخصیت برای فرد است. نظام فرهنگی با هویت جمعی ویژه ای پیوند خورده است، از آن انرژی گرفته وبه آن هویت می بخشد |
۲۱ | عوامل تغییر فرهنگ: ۱_نوگرایی و نو آوری۲_پذیرش اجتماعی۳_طرد انتخابی۴_تلفیق و انطباق |
۲۲ | به مثابه روحی، امکان استمرار حیات جسم را فراهم میکند. باید دانست در عصری که فرهنگ ویژه ای حاکم باشد و تمدن خاصی مبتنی بر ان شکل گرفته باشد، انسان ها دانسته یا ندانسته در خدمت احکام ان فرهنگند. |
۲۳ | روح پنهان همه مناسبات است همه ی ادب و اخلاق است؛ روحی که در کالبد تمدن دمیده می شود تا حرکت و جنبش آنرا سبب شود. |
۲۴ | جهان بینی حاکم در تعریف مردم از عالم هستی، انسان، محیط طبیعی، نمادهای محیط مصنوعی وشیوه زیستن، شیوه نگرش انسان به همه عوامل و هویت فرهنگی، فرهنگ جامعه، نماد ها، نشانههای مقدس و مورد احترام. مبین آداب و رسوم و آیین های اجتماع است. |
۲۵ | دانش ها و اصول و ارزش هایی است از عقاید و باور دینی، اداب و رسوم و ارزش های کهن ایرانی |
۲۶ | مجموع مظاهر معنوی، دستاورد های هنری، ادبی و ایدئولوژیهای مسلطی را که تشکیل دهنده واقعیتی خاص از مردم یک عصر باشد |
۲۷ | تغییر کرده همه عقاید و آفرینش های انسانی مربوط به اسطوره، دین، تفسیر و ادبیات |
۲۸ | دیدگاه جامعه شناختی: مجموعه نگرش ها، باورها، احساسات و عواطف، خواسته ها، آداب و رسوم، عادات، دستاوردها و فرآورده های خاص یک جامعه و گروه دیدگاه انسان شناختی: میل و کششی درونی و ذاتی که طی آن آدمی با تکیه بر امیال اصلی وجودش همچون حقیقت جویی، نیکی، زیبایی و کمال طلبی و استعانت از قوای خویش همچون، حس، خیال، وهم، عقل و نیز ابزار مادّی جلوهها و صور مختلفی را در مسائلی چون علم و فلسفه، اخلاق و ادب، هنر و زیبایی، دین و ایمان می آفریند. |
۲۹ | ژرژ بالاندیه جامعه شناس فرانسوی: فرهنگ ملی مردم یک سرزمین، فرهنگی است خاص آن مردم ملهم از ویژگیهای محیط جغرافیایی، جهان بینی و نگرش، خواسته ها و آرزوها، غم های مشترک، احساسات و اعتقادات و..آنها که از رنگ و بویی خاص برخوردار است و به آن ملت تشخص و هویتی متفاوت با دیگران می بخشد |
۳۰ | فرهنگ وتمدن به ارزشهای مشترک وپایداری اشاره دارند که به همراه یک شیوه مخصوص زندگی (اجتماعی ومادی) و عمدتا دریک فضای جغرافیایی محدود پیشرفت میکند |
۳۱ | هرسکوویتس: فرهنگ اساسا بنایی است که مبین تمامی باورها رفتارها، دانشها، ارزشها و مقاصدیست که شیوه زنگی هر ملت را مشخص می کند |
رفتارهای انسان ناشی از تصمیمگیریهای اوست و تصمیمگیریهای او تابع افکار و احساسهای او و تابعی از محاسبات نفع و ضررش؛ و رفتارهای اجتماعی مردم، ناشی از فقط تمایلات فردی نیست بلکه عناصر مختلفی از بیرون بر آن تأثیر دارند، این عناصر، محاسبات نفع و ضرر افراد را شکل میدهند.
مهندسی، تنظیم فرآیندها برای حصول یک برآیند مطلوب است پس:
پس:
مهندسی فرهنگی ارائه مدل افکار و رفتار مطلوب و تدوین برنامه قدم به قدم برای تغییر فکر و رفتار است.
ازسوی دیگر:
+
بروز و ظهور الگوهای فکری و تأثیر آنها در رفتارها، در موقع تصمیمگیریهاست.
پس:
برای مهندسی فرهنگی، آموزش مهارت تفکر و تصمیمگیری ابزار اصلی است.
+
از آنجایی که مشکل موجود در فضاهای فرهنگی:
عادت عموم به تصمیمگیری و انتخاب بر اساس احساس و تمایلات است.
پس:
ماموریت اصلی در مهندسی فرهنگی،
این فرآیند نَه فقط در فرد بلکه در جمع نیز باید فعال شود، یعنی سیستم تصمیمگیریهادر سطوح کلان سازمانی و گروهی نیز به سمت مدل تصمیمگیری عقلانی حرکت داده شود. اگر فردی یا مجموعهای، به سمت تصمیمگیریهای عقلانی تمایل پیدا کرد، نقطه نظرات دین و وحی را میتوان به تدریج در فرآیندهای تصمیمگیری عقلانی به او نشان داد و او را متوجه برتری و به مصلحت بودنِ برنامههای دین نمود.
کسی که مهارت تصمیمگیری عقلانی را کسب کند، هنگام انتخاب یک فکر یا یک رفتار، از میان گزینههای مرتبط باموضوع، گزینهای را انتخاب خواهد کرد که مؤلفههای پنجگانهٔ تصمیمگیری عقلانی راداشته باشد.
پس:
+
آنچه انسان با تشخیصِ خود، بالخصوص پس از مقایسه و تطبیق با موارد مشابه، انتخاب نماید، ظرفیت تغییر رفتارِپایدار را ایجاد میکند.
پس:
برنامه عملیاتی:
- فهرست کردن افکار کلیدی و رفتارهای اصلی مبتلابه در بین مخاطبین (مثلا: تفکرِ کامجویی حداکثری از زندگی، و رفتارِ پوشش حداقلی در عموم)
- جستجوی نظرات و مدلهای دیگر در این موضوع و توصیف آنها
- دستیابی به نظر و مدل دین در این موضوع و توصیف آن
- ایجاد جدول تطبیقی برای مقایسه نظرات با هم
- به کارگیری ابزارها و مهارتهای تصمیمگیری عقلانی برای ارزیابی گزینهها
پایه معادلات مهندسی فرهنگی:
عناصر، لایهها و ابعادی که یک فرهنگ را شکل میدهند ده عنصر هستند که در شکل زیر روابط آنها مشاهده میشود:

اصل اولیه و حالت عادی این است که برای تحقق یک فرهنگ باید سطوح هرم فوق به ترتیب طی شوند، اما بواسطه خصوصیات انسانهایی که هدف مهندسی فرهنگی قرار گرفته اند و تفاوتهایی که در سطح ادراکی، احساسی و محیطی و ارتباطی دارند، برای ایجاد تغییر در آنها، باید نقطه نفوذ، از میان این سطوح ده گانه تشخیص داده شود.
در هر تغییری فرمول اولیه تغییر به صورت زیر است:
تغییر در……. از……. به……. با ابزار……. برای……. (در چه زمانی، در چه مکانی، با چه کمیتی، با چه کیفیتی، با چه ارتباطاتی، توسط چه عاملی؟ )
در مواردی باید تغییر از محصولات و ابزارهای مصرفی شروع شود و به نمادها برسد و سپس در رفتار نخبگانی ورود شود تا بر اساس تغییرات در محصولات ونمادها، رفتار آنها ناخودآگاه تغییر کند و سپس به هنجار برسد و بعد لایه باورها تغییر کند؛ در مورد دیگری مثلا باید از قوانین شروع شود به فضاها برسد و سپس در باورها تغییری ایجاد شود و به محصولات برسد. (انواع ترکیب بین این ده لایه، بسته به وضعیت مخاطبین قابل بررسی است.)
نقطه شروع مهندسی فرهنگی: تصویر زیر نقطه شروع در فرآیندهای مهندسی فرهنگی را نشان میدهد:

«گفتار» فرآیندی است که تلاش برای تغییر سبک آن نیاز به تغییرات در چندین لایه از لایههای فرهنگ دارد؛ سبک گفتاری فرد، نشاندهنده تعلق او به گروهی در جامعه، با هنجارهایی خاص، با باورهایی خاص و… است.
نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
برای ارتقاء یا اصلاح فرهنگی باید از ارتقاء و اصلاح الگوهای گفتاری شروع کرد و به نقطه مرکزی که اصلاح و ارتقاء طرز محاسبه نفع و ضرر در تصمیمگیریهاست رسید و برای کل حرکت، باید از تغییر در عناصر دهگانه فرهنگ استفاده کرد. (هر موردی، معادله خاصی از ترکیب این عناصر را میطلبد.)
(نمونهای از شبکه مسائل فرهنگ در: «شاخصهای راهبردی مهندسی فرهنگی»)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
تمدن سازی، علم دینی، مهندسی فرهنگی، مدیریت فرهنگی، مهندسی اجتماعی، معادلات تغییر اجتماعی