موضوع بحث:
«نقشه راه» چیست؟ چرا؟ و چگونه؟
مسألهٔ بحث:
چگونه میتوان مسیر و مراحل رسیدن به یک هدف تعیین شده را شبیهسازی کرد؟ (با تعیین عناصر اثرگذار و اثرپذیر، مثبت و منفی)
فرضیهٔ بحث:
- نقشه راه= شبیهسازی مسیر و مراحل و عناصر و روابط بهینه، برای رسیدن به هدفی تعیین شده (پس از بررسی مسیرها و مراحل و عناصر و روابط محتمل دیگر)
- نقشه راه، هویت آیندهپژوهانه دارد لذا روشها و تکنیکهای آیندهپژوهی در آن جاری است.
- نقشه راه، هویت راهبردی دارد لذا روشهای طراحی «استراتژی» در آن جاری است.
- بهترین روش برای تدوین «نقشه راه» سناریونویسی و شبیهسازی است.
تبیین بحث:
اسناد بالادستی، تعیین کننده اهداف هستند (اهدافی که مبتنی بر باورهاو ارزشها شکل گرفتهاند) و تعیین کننده شاخصهایی که برای تحقق اهداف لازم است؛ پس از تعیین اهداف و شاخصها، مسأله و مشکل اصلی این است که: «چگونه به این اهداف با این شاخصها برسیم؟ »
توضیح:
اگر برنامهریزی، تعیین نقطهٔ هدف و نقطهٔ شروع و نحوهٔ حرکت از مبدأ به مقصد است، به نحوی که کمترین هزینه با بیشترین منفعت را حاصل کند، آنگاه منطق برنامهریزی، ابتدا هدفگذاری را الزام میکند.
اگر اهداف، آثار و پدیدههایی هستند که در انتهای حرکت و فعالیتهای مورد نظر باید حاصل شوند، آنگاه با «ارزشها»[۱] مرتبط میشوند و بر اساس ارزشها تنظیم میگردند.
اگر ارزشها، اعتبارات و ملاحظات برخاسته از واقعیتها باشند،[۲] آنگاه با «باورها» مرتبط میشوند و بر اساس باورها تنظیم میگردند.
اگر ماموریت هر مجموعهای، تلاش برای تحقق اهداف اولویتدار است، آنگاه ماموریتها تابعی از ارزشها و باورها میشوند.
بنابراین قدم اول برای برنامهریزی یا معرفی یک برنامه، توصیف باورها، ارزشها، و ماموریت آن مجموعه است.
سطوح و لایههای برنامهریزی
مبانی و زیرساختها:
باورها (جهان بینی) = پاسخ به سؤال «ما چه باورهایی داریم؟ در این هستی چه خبر است؟ »
ارزشها= پاسخ به سؤال «ما چه چیزهایی را خوب و چه چیزهایی را بد میدانیم؟ »
گرایشها= پاسخ به سؤال «در میان فهرست خوب و بدها، کدامیک اولویت دارند؟ »
آرمانها= پاسخ به سؤال «اصلیترین آرزوهای ما کدامند؟ »
دکترین= پاسخ به سؤال «ساختارهای ما بر چه اساسی باید شکل بگیرند؟ » (برآیند جهانبینی، ارزشها، گرایشها و آرمانها، که به تعیین ساختار منجر شود)
بیانیهٔ مأموریت:
رسالت= پاسخ به سؤال «ما اصلا چرا هستیم؟ ما چرا ما شدیم؟ »
اهداف کلان= پاسخ به سؤال «ما باید به دنبال تحقق چه چیزی باشیم؟ »
چشمانداز= پاسخ به سؤال «ما در آینده چگونه هستیم؟ »
تعیین مسیر:
رویکرد= پاسخ به سؤال «ما برای رسیدن به این هدف، باید چه زاویه دیدی داشته باشیم؟ »
خطمشی= پاسخ به سؤال «ما برای رسیدن به هدف، باید چه جهت کلی را در حرکت داشته باشیم؟ »
راهبرد= پاسخ به سؤال «در جهتی که انتخاب کردیم، بهترین حرکت برای رسیدن به هدف کدام است؟ »
سیاست= پاسخ به سؤال «چه تصمیمسازیهایی در فضای منابع انسانی سازمان باید صورت گیرد تا خطمشی و استراتژیها فعال شوند؟ »
راهکار= پاسخ به سؤال «برای فعالسازی بهترین حرکت، باید چه قدمهایی برداشته شود؟ »
کل ابعاد پنجگانهای که در قسمت «تعیین مسیر» مطرح شدهاند، تشکیلدهنده «نقشه راه» میباشند. (دنبال آنچه هستیم: با چه زاویه دیدی؟ با چه جهت کلی در حرکت؟ فرآیند بهینه کدام است؟ با چه تصمیمسازیهایی در فضای منابع انسانی سازمان؟ چه قدمهایی از نقطه شروع تا نقطه پایان باید برداشته شود؟ )
این ترکیب باید تبدیل به سناریو شده، شبیهسازی شود تا بتوان نمونهٔ عینی یک نقشهٔ راه را به دست آورد.
فرآیند شبیهسازی را میتوان به صورت زیر ترسیم کرد:


نتایج، آثار و لوازم پذیرش فرضیه:
برای تولید یک «نقشه راه» باید مراحل ۱۳گانه برنامهریزی که در بالا ارائه شد، طی شود و در نهایت، یک مدل دارای ورودی، خروجی، پردازش، که نقطه شروع پردازش، مرکز ثقل آن، مراحل آن، نقاط بحران در آن مشخص شده است، ارائه شود. نقشه راه، نزدیکترین مفهومسازی، به صحنه عملیاتی و تلاش برای تطبیق بر مصادیق است.
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
برنامهریزی، طراحی استراتژی، نقشه راه